پرسش از شما :
انجمن حجتیه چیست؟نئو حجتیه یعنی چه؟ آیا این اتهام که آقای احمدی نژاد نئو حجتیه است، صحت دارد؟
پاسخ از ما :
فرقه یا همان انجمن حجتیه گروهی نوپا وجزو شیعیان ودوازده امامی مى باشند و از نظر اعتقادى تفاوت چندانى با دیگران ندارند، بلکه تفاوت آنها عمدتا در روش و متد فعالیت هاى دینى در عصر غیبت است.
این انجمن در سال 1335هجری شمسی توسط فردی به نام شیخ محمود حلبى در خراسان جهت مبارزه با بهائیت پایهگذارى و سپس در سراسر کشور گسترش یافت.
پایه فکری اعضاء انجمن حجتیه بر اساس دو اصل زیر پی ریزی شده بود :
1- مخالف با هرگونه قیامى در عصر غیبت ودعوت به سکوت و صبر در برابر ظلمها و معصیتها برای ایجاد زمینه قیام مهدوی با استناد به مجموعه ای از روایات که شرط ظهور را گسترده شدن ظلم و فساد در جهان می داند .(در باب نقد این دیدگاهها نگاه: چشم به راه مهدى، جمعى از نویسندگان، دفتر تبلیغات اسلامى قم، چاپ اول 1375، صص 154- 109)
2- تفسیر نادرست از امامت و رهبرى و تصور این که تشکیل حکومت در زمان غیبت دخالت در قلمرو کار امام معصوم است.
بر اساس همین دیدگاه از هر حرکت اصلاحی و انقلابی پرهیز و با آن به مخالفت پرداخته و اعتقاد داشتند برای فراهم شدن زمینه ظهور حضرت مهدی باید در گسترش ظلم و فساد – لااقل با سکوت و جلوگیری نکردن از آن – کوشید .
گرچه در آغاز برخى از علماء آن انجمن را تأیید نمودند ولى از آنجا که روند آن را پشت کردن به حرکتهاى انقلابى و گسترش ظلم در جامعه یافتند، گروهى از آنان به مخالفت برخاسته و تأییدات خود را ملغى کردند. پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز انجمن حجتیه در جریان مخالف امام و انقلاب حرکت کرد، ازاینرو بسیارى از اعضاء از آن خارج شدند.
از جمله مواردی که به صراحت در مقابل فرمایش بنیان گذار انقلاب ایستادگی کردند، برپایی جشنهای نیمه شعبان در سال 1357 بود! این در صورتی بود که امام خمینیرحمه الله در سوگ شهدای نهضت اسلامی، مردم را به عزای عمومی و عدم برگزاری جشن دعوت کرده بود.
در 26 تیرماه 1362 امام خمینیرحمه الله در پی سخنانی مهم، کسانی را که معتقد بودند باید معصیت زیاد شود تا امام زمان ظهورعلیه السلام کند، به شدت مورد مذمت قرار داد.
در نهایت و پس از موضعگیرىهاى حضرت امام نسبت به نظرات این انجمن، رسماً این انجمنطبق بیانیهای انحلال خود را اعلام کرد.(مجله پگاه ،شماره72، سال 81)
[پایان کد انتخابی]
جهت آشنایی بیشتر با تاریخچه شکلگیری و مواضع مذهبی و سیاسی انجمن حجتیه، مطالعه مقاله ذیل توصیه می شود:
تاریخچه شکلگیری انجمن حجتیه
الف: زمینههای شکلگیری
زمینههای شکلگیری انجمن ضد بهاییت و یا انجمن حجتیه را در چند حوزه میتوان بررسی کرد. از بیش از یک قرن قبل، فردی به نام «میرزا علیمحمد» ادعای بابیت امام عصر و نمایندگی ایشان و سپس ادعای مهدویت را به راه انداخت و سبب به وجود آمدن فرقهای به نام «بابیه» و سپس «بهاییت» شد. این فرقه که از همان ابتدا توسط مسلمانان، مطرود و ضاله خوانده شد، بنا به دلایل بیشتر سیاسی و با حمایتهای آشکار و پنهان از جانب حاکمیت و قدرتهای سیاسی وقت، اقدام به رسوخ در میان مردم و به خصوص جوانان کرد. یکی از مراکزی که خیلی مورد توجه بهاییت قرار داشت حوزههای علمیه بود و بهاییت تلاش فراوانی میکرد تا درون این حوزهها رسوخ کند و از این طریق به جذب مبلغ برای خود دست بزند. این تلاشها از همان ابتدا با مخالفت شدید روحانیون مسلمان مواجه شد، اما با وجود مخالفت مسلمانان، بهاییت به موفقیتهایی در این زمینه دست یافت. دلایل این موفقیت را میتوان در حمایت قدرتهای استعماری بیگانه از این فرقه دانست و دیگر این که بهاییت با انسجام خاصی فعالیتهای خود را سازمان میداد و مانند یک حزب عمل میکرد اما در مقابل، تشکل و سازمان خاصی در روحانیت شیعه وجود نداشت که خاص مقابله با فعالیت بهاییان باشد. در دهههای 20 و 30 هجری شمسی بهاییت بر قوت فعالیتهای خود به گونهای آشکار افزوده بود و به طور علنی در همه جا دست به تبلیغ میزد. روحانیت شیعه که از این انحراف به شدت رنج میبرد، شاهد گستردگی روزافزون این فرقه در جامعه بود و نیاز به سازمان و تشکیلاتی که با نفوذ بهاییت مبارزه کند، کاملاً حس میشد. در چنین شرایطی در اوایل دهه سی بود که انجمن ضدبهاییت توسط یک روحانی به نام «شیخ محمود ذاکرزاده نولایی» مشهور به شیخ محمود حلبی، تشکیل شد و فعالیتهای خود را علیه بهاییت آغاز کرد. به دلیل زمینهها و نیاز مذهبی که در اینباره حس میشد، کار وی با استقبال بسیاری از روحانیون مواجه شد و روز به روز گسترش بیشتر یافت. در واقع پس از سالها، مسلمانان شاهد تشکیل سازمانی برای مقابله با بهاییت بودند و به همین جهت این انجمن که به حجتیه موسوم شد به زودی در دل عموم روحانیون و مسلمانان و به خصوص جوانان راه یافت و توفیق بسیاری هم در این زمینه یعنی مبارزه با بهاییت کسب کرد.
از دیگر زمینههای شکلگیری انجمن حجتیه میتوان به شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره اشاره کرد.
پس از کودتای 28 مرداد 1322، که به شکست نهضت ملی نفت انجامید، بسیاری از مبارزان سیاسی و مذهبی از ادامه فعالیت بازماندند. شرایط دوران به گونهایی بود که راه بر هر گونه فعالیت علیه حکومت بسته بود و به اضافه آن، بسیاری از افراد هم دچار یأس و ناامیدی شده و خانهنشین بودند.
در چنین شرایطی، بخشی از نیروهای مذهبی به فعالیتهای غیرسیاسی و به خصوص فرهنگی و مذهبی (بدون جنبه سیاسی آن) روی آوردند.
انجمن حجتیه از بدو تأسیس خود - پس از کودتای 28 مرداد 32 - به هیچوجه داعیه مبارزه با حکومت نداشت، به همین دلیل حکومت وقت منعی برای تشکیل چنین انجمنی نمیدید و بلکه از جهاتی هم به نظر میرسید مایل به تشکیل چنین سازمانهایی باشد، زیرا بسیاری از نیروها، توان خود را در جایی به غیر از مبارزه با حکومت صرف میکردند و این امر مطلوب حکومت بود. نگاهی به اساسنامه انجمن میتواند مؤید این موضوع باشد. در اساسنامه انجمن آمده است:
(انجمن) به منظور فعالیتهای علمی، آموزشی، خدمات مفید اجتماعی، با الهام از تعالیم عالیه اسلام و مذهب شیعه جعفری، جهت پرورش استعداد و تربیت انسانهایی لایق و مقید به تقوی و ایمان و اصلاح جهت مادی و معنوی جامعه تأسیس شده است و در تبصره یک در ماه دوم، موضوع و هدف انجمن، ثابت و تا زمان ظهور حضرت بقیهاللهالاعظم امام زمان ارواحنا فداه لایتغیر خواهد بود. اما برنامههای آن با توجه به شرایط و نیاز جامعه و بر اساس حفظ هدف کلی و ... تغییر یا تعمیم میباید ... هدف ثابت انجمن تا ظهور حضرت بقیهالله در این جمله خلاصه گردیده: تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن با رعایت مقتضیات زمان (1).
گروهی نیز درباره زمینههای پیدایش انجمن ضدبهاییت معتقد به حضور دستهای قدرتهای استعمارگر هستند. اینان معتقدند که ساختن فرقه و ضدفرقه یکی از روشهای استمعماری برای سرگرم ساختن مبارزان و ملتها است. بنابراین حضور فرقه بهاییت و انجمن ضدبهاییت را یکی از ضربههای استعمارگران میدانند.
گروهی نیز معتقدند، آماده بودن شرایط اجتماعی، سیاسی و مذهبی در آن دوره آن است که نیاز به حضور تشکیلاتی با این ویژگی را موجه مینماید.
ب: شکلگیری انجمن حجتیه
نام اصلی و کامل این انجمن: انجمن خیریه حجتیه مهدویه: که به نامهای «انجمن حجتیه و انجمن ضدبهاییت» نیز مشهور است. این انجمن در سال 1322 پس از کودتای 28 مرداد که منجر به سرنگونی دولت دکتر مصدق شد - توسط یک روحانی به نام شیخ محمود ذاکرزاد نولایی، مشهور به «شیخ محمود حلبی» تأسیس شد. چنانچه پیشتر آوردیم هدف اصلی از تشکیل این انجمن مبارزه با نفوذ بهاییت و جلوگیری از گسترش آن و ادامه این مبارزه تا نابودی کامل این فرقه و همچنین تا ظهور حضرت صاحبالزمان است.
شیخ محمود حلبی واعظ سرشناسی در تهران و کل کشور بود و منبرهای بسیار نافذی داشت. اشعار زیادی از حافظ داشت. بیانش بسیار مؤثر بود و معلم اخلاق و عرفان هم بود. سالها از شاگردان مرحوم میرزاحسینعلی نخودکی در مشهد و همچنین از شاگردان مرحوم میرزامهدی اصفهانی بود که به صراحت، علم مخالفت با فلسفه کلاسیک اسلامی را برافراشت. در دوران مصدق جزو مبارزان بود و در مشهد حرکت نهضت مقاومت ملی را تأیید میکرد.(2)
درباره انگیزههای تشکیل انجمن توسط وی گفته میشود که «در سالهای پیش از 28 مرداد 1332 که تبلیغات وسیعی برای انحراف افکار عمومی توسط بهاییت به ویژه علیه روحانیت و حوزهها راه افتاد، آقای حلبی که در حوزه مشهد درس میخوانده و استاد وی میرزا مهدی اصفهانی بوده است - که علاقه خاصی به امام زمان (عج) داشته - به همراهی طلبه دیگری به نام سیدعباس علوی توسط یک مبلغ بهایی به بهاییت تبلیغ میشوند و اینها که با پدیده ناشناختهای روبهرو میشوند، چند ماهی از وقت خود را در مطالعه بهاییت صرف میکنند و سرانجام سیدعباس علوی به خاطر زمینههای دنیوی و شهوانی که احتمالاً بهاییت در اختیارش میگذارد میلغزد و بهایی میشود و به عنوان یکی از مبلغین بزرگ بهاییت، کتابهایی هم در اثبات آن مینویسد و آقای حلبی با مشاهده این مسأله، بهاییت را به خطر بزرگی تشخیص میدهد و با برقراری تماس با افراد گول خورده از بهاییت و راهیابی به جلسات تبلیغی آنها و مناظره و مباحثه با آنان و مطالعاتی که کرده بود، کم کم در بحثها تبحر پیدا میکند و آقای محمد تقی شریعتی و آقای امیرپور نیز از همکاران ایشان بودند. سپس آقای حلبی به تهران آمده و جذب نیرو میکند و اطلاعات و تجربیات بحثی خود را منتقل مینماید و چون بهاییت مثل مساجد ما علنی و با پرچم فعالیت میکرد و خطر آن نزد علما منعکس شده بود، پس از یک سری موفقیتها، آقای حلبی و دوستانش مورد حمایت علما قرار گرفتند و علما اجازه استفاده از سهم امام (ع) را نیز به وی دادند.
نظر دستهای دیگر که خود از انجمنیها هستند، این است که شیخ محمود حلبی رییس انجمن مدعی شده است که در سالهای 32 خوابی دیده است که امام زمان به وی فرمودهاند که گروهی را برای مبارزه با بهاییت تشکیل بدهد.
نظر دیگری حاکی از این است که پس از بروز اختلاف بین آیتالله کاشانی و مصدق و شکست نهضت ملی نفت، همزمان تبلیغات بهاییت نضج گرفت و گروهی را که در بینشان طلبه نیز بود از جمله هم حجرهایی شیخ حلبی را جذب کردند. لذا بهاییت در ذهن شیخ محمود حلبی بزرگ جلوهگر شد و به این نتیجه رسید که باید سیاست را رها کرد و دست به انجام اقدامهای فرهنگی زد و به علت شکست نهضت، یک جو یأس بر جامعه حاکم شد و عدهایی که به دنبال جریانی میگشتند تا با وصل شدن به آن یأس و بریدگی خود را توجیه ایدئولوژیکی و سیاسی کنند، به این جریان پیوستند. (3)
با توجه به گستردگی تبلیغات بهاییت در آن دوران، بعید به نظر میرسد که شیخ محمود حلبی بدون هیچگونه آگاهی و به طور تصادفی با یک مبلغ بهاییت برخورد کرده باشد، آنچه که منطقیتر به نظر میآید، این نکته است که شیخ محمود حلبی از مدتها قبل مترصد برخورد با بهاییان بوده و احتمالاً اطلاعاتی هم در این زمینه داشته است و در ابتدا شاید به همراه همحجرهایی خود قصد نفوذ در تشکیلات بهاییت داشتهاند، اما بعدها همحجرهایی وی از این راه باز میماند. این شیوه یعنی نفوذ در تشکیلات بهاییت از طریق اظهار اشتیاق به این فرقه راهی بود که بعدها به اعضای انجمن نیز آموزش داده میشد.
مواضع سیاسی و مذهبی حجتیه:
مواضع سیاسی انجمن حجتیه از بحث انگیزترین مواردی است که مخالفان بسیاری را علیه انجمن، برانگیخته است. شیخ محمود حلبی که خود از مبارزان جریان نهضت ملی بود، پس از شکست نهضت ملی ظاهراً به این نتیجه میرسد که باید از سیاست کنارهگیری کرد و یکسره تمام توان خود را صرف مبارزه با بهاییت میکند اما در این راه هم به نظر میآید در مواقع بسیاری مجبور به سیاسی کاری بود. اخذ مجوز برای تأسیس و فعالیت انجمن خود از مواردی بود که نیاز به تأیید حکومت وقت داشت. ایجاد تشکیلات برای مبارزه با بهاییت که در دستگاه حکومت آن روز نفوذ داشتند، بدون دادن امتیازاتی به حکومت و بدون پارهای از همکاریها با حکومت میسر نبود. در کتاب «در شناخت حزب قاعدین زمان» متن اسنادی از ساواک آورده شده است که دلیلی برای برخی از همکاریهای انجمن با ساواک است. البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که انجمن برای ادامه فعالیت خود مجبور به این همکاری بود و شاید در این مورد انجمن از اصل تقیه - که در موارد بسیاری به اعضای انجمن توصیه میشد - استفاده میکرد. به هر حال آنچه مسلم است این موضوع است که هدف انجمن به هیچوجه مبارزه با حکومت وقت نبود و علاوه بر آن سبب میشد تا بسیاری از نیروهایی هم که میتوانستند در خط مبارزه با حکومت فعالیت کنند، جذب این انجمن میشدند و از فعالیت علیه حکومت باز میماندند.
این موضوعی بود که مخالفت بسیاری از مبارزان را علیه انجمن به همراه داشت.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در اینباره میگوید:
«قبل از پیروزی انقلاب اینها داعیههای خاص اسلامی نداشتند، اختلافی که با ما داشتند این بود که ... مبارزه را بد میدانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان میتواند شکل پیدا کند و چون حالا نمیشود، پس نتیجه میگرفتند که خوب است که مبارزه نکنیم و با رژیم و با آنها بسازیم، وارد شویم توی جریانات و خدمت بکنیم ... منجملهکاری که میخواستند بکنند این بود که مثلاً جلوی بهاییها را بگیرند. این همت آنها بود ... و چون آن کار بیخطر بود، خیلیها استقبال میکردند. یعنی جوانانی بودند که داخل وجودشان تمایل به خدمات دینی بود، اما چون آن میدان باز بود، میرفتند آنجا و استقبال خطر نمیکردند» 6.
رهبران انجمن به این دلیل که مبارزه را امر مثبتی نمیدانستند در برابر فعالیتهایی که علیه حکومت وقت انجام میگرفت، با تردید برخورد میکردند. آقای طیب که خود از مسؤولان سابق انجمن بود و پس از انقلاب از انجمن خارج شده است در اینباره میگوید: «از ابتدای این نهضت و از گذشتههای دور این نهضت، آقای حلبی با ناباوری با آن برخورد میکرد و معتقد بود که نمیشود با رژیم تا دندان مسلح شاه مبارزه کرد و عقیده داشت کسانی که به این راه کشیده میشوند، خونشان را هدر میدهند و کسانی که افراد را به این راه میکشاند مسؤول این خونها هستند و معتقد بود که نظر صحیح، فعالیتهای فرهنگی و ایدئولوژیک است و نه مبارزه علیه رژیم» 7.
آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز درباره مواضع این انجمن در جای دیگری میگوید: «جریان دیگری که ظهور کرده بود و مسألهآفرین بود همین انجمن حجتیه بود. گروهی سالها پیش به فکر افتادند که مبارزه با بهاییها بکنند و انجمن را تشکیل دادند و کارشان این بود که بهاییها را شناسایی میکردند و در جلساتشان میرفتند و اینها را محکوم میکردند و جلوی جذب شدن مسلمانها را به آنها میگرفتند، بهطور کلی با بهاییت مبارزه میکردند. رژیم از اینگونه کارها خوشش میآمد چون این کارها خیلی به رژیم برخورد نمیکرد و یک مقدار از نیروها را مشغول میکرد.
.. در سراسر کشور هم شبکه اینها باز شده بود، مزاحمتی هم نداشتند اما چون مبارزه را قبول نداشتند و یک سری از نیروهای مبارز را جذب میکردند ما با اینها مخالف بودیم ... مسأله مهم ما پیش از پیروزی این بود که چرا اینها به مسأله جنایات رژیم بیتفاوتند؟ ما میگفتیم خوب اینکه رژیم به شما اجازه میدهد مبارزه کنید (با بهاییت) این سرگرمی است و الا خود رژیم، بهاییها را دارد تقویت میکند. آنموقع وزیر جنگ بهایی بود، پزشک مخصوص شاه بهایی بود، پستهای حساس را به بهاییها میدادند.
وزرای دیگر هم بهایی بودند. وزیر آب و برق و ... این بود که وضع بدی پیش آمده بود. مبارزه را قبول نداشتند و میگفتند نمیشود امروز حکومت اسلامی تا نیامدن امام زمان حکومت اسلامی تشکیل نمیشود، که البته الآن گفتن این، خود مشکل است و بیخود تلاش نکنید. شما باید همینجا کمک کنید که اوضاع خرابتر نشود و مبارزه با رژیم را نوعی بازی بچهگانه میدانستند» 8.
آنچه مسلم است این است که هیچکس با مبارزه با بهاییت مخالف نبود. اختلاف مبارزان و انجمن حجتیه در این بود که مبارزان نظرگاههای وسیعتری داشتند. آنها معتقد بودند که بهاییت زیر مجموعهایی از حکومت وقت است و اگر حکومت نابود شود، بهاییت هم خود به خود از بین خواهد رفت اما انجمن تنها نظر به مبارزه با بهاییت داشت. علاوه بر آن دیدگاههای مذهبی انجمن هم منطبق بر این نظر بود که حکومت اسلامی تنها با ظهور حضرت صاحبالزمان (عج) میسر است ولی گروهی از مبارزان اسلامگرا با این نظر مخالف بودند.
پس از پیروزی انقلاب، انجمن حجتیه اعلام کرد که همراه با مردم در جهت اهداف انقلاب اسلامی فعالیت خواهد کرد اما عملاً چنین چیزی میسر نشد. به نظر میآید اختلافهای سیاسی و عقیدتی که از سالها پیش از پیروزی انقلاب، میان اهداف انجمن و خط مبارزه وجود داشت مانع از این همگرایی میشد. به خصوص که پس از انقلاب، انجمن درصدد اشغال مسؤولیتها و پستهایی در وزارت اطلاعات و وزارت آموزش و پرورش بود که با مخالفت بسیاری از مسؤولان روبهرو شد. شهید رجایی در زمانی که تصدی وزارت آموزش و پرورش را به عهده داشت اعلام کرد که: «من انجمنیها را نمیپذیرم و اینها را ما راهشان نمیدهیم.»
آیتالله جنتی نیز در خطبههای نمازجمعه مورخ 9/7/1361 در اینباره گفت: «علت اصرار شما دایر بر اینکه در مراکز اطلاعاتی نفوذ کنید و اطلاعاتی جمعآوری نمایید برای چیست؟ به چه مناسبت شما میخواهید در قسمت فرهنگی فعالیت نمایید یا سیاسی؟ دلیل اینکه اطلاعات جمعآوری شده را به مراکز بهرهوری و به ارگانهای انقلابی نمیدهید چیست؟ ... مگر سپاه یا ارگانهای مشابه نباید دارای آن اطلاعات باشند تا ضدانقلاب را پیگیری نمایند. چرا با سپاه به صورت کامل همکاری ندارید؟ آیا شما به خودتان اجازه میدهید از امکانات دولتی استفاده کنید و در رابطه با این استفاده مجوز قانونی و شرعی دارید یا نه؟»
تعطیل فعالیتهای انجمن
با بالاگرفتن اختلافها میان انجمن حجتیه و پارهایی از سران نظام و ارگانها و نهادها، امامخمینی (ره) در روز سهشنبه 26 تیرماه 1362 در سخنانی فرمودند: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد شود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد. ما معصیت میکنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دستهبندیها را برای خاطر خدا، اگر مسلمانید، و برای خاطر کشورتان، اگر ملی هستید، این دستهبندیها را بردارید. در این موجی که الآن این ملت را به پیش میبرد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»
در پی این سخنان، چند روز بعد در اول مردادماه 1362، انجمن با صدور اعلامیهایی کلیه جلسات و فعالیتها و برنامههای علنی خود را تعطیل اعلام کرد و به فعالیتهای پنهان و غیررسمی روی آورد.
در قسمتی از این بیانیه آمده:
«در پی این فرمایش (سخنان امام خمینی (ره)) تبلیغ شد که طرف خطاب و امر مبارک، این انجمن است. اگرچه به هیچوجه افراد انجمن را مصداق مقدمه بیان فوق نیافته و نمییاییم و در ایام گذشته، به خصوص از زمانی که حضرت ایشان با صدور اجازه انجمن از سهم امام (ع) این خدمات دینی و فرهنگی را تأیید فرموده بودند هیچ دلیل روشن و شاهد مسلمی که دلالت بر صلاحدید معظمله به تعطیل انجمن نماید درست نبود، معذلک در مقام استفسار برآمدیم. البته تماس مستقیم میسر نگشت. لکن با تحقیق از مجاری ممکنه و شخصیتهای محترمه موثقه و با توجه به قراین کافیه محرز شد که مخاطب امر معظمله، این انجمن میباشد لذا موضوع توسط مسؤولان انجمن به عرض مؤسس معظم و استاد مکرم حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای حلبی دامت برکاته رسید، فرمودند: «در چنین حالتی وظیفه شرعی در ادامه فعالیت نیست، کلیه جلسهها و برنامهها باید تعطیل شود».
علیهذا همانگونه که بارها کتباً و شفاهاً تصریح کرده بودیم، بر اساس عقیده دینی و تکلیف شرعی خود، تبعیت از مقام معظم رهبری و مرجعیت و حفظ وحدت و یکپارچگی است و رعایت مصالح عالیه مملکت و ممانعت از سوء استفاده دستگاههای تبلیغاتی بیگانه و دفع غرضورزی دشمنان اسلام را برای ادامه فعالیت و خدمت مقدم دانسته، اعلام میداریم که از این تاریخ، تمام جلسهها و خدمات انجمن تعطیل میباشد و هیچکس مجاز نیست تحت عنوان این انجمن کوچکترین فعالیتی کند و اظهارنظر با عملی مغایر تعطیل نمایند که یقیناً در پیشگاه خدای متعال و امام زمان سلامالله علیه مسؤول خوهد بود.»
پس از اعلام تعطیلی انجمن نیز نظرات گوناگونی در اینباره مطرح شد. عدهایی با اغراق سعی در برزرگنمایی قدرت انجمن و فعالیتهای مخفی این انجمن دارند. عدهایی برعکس معتقدند که پس از این اعلامیه، انجمن حقیقتاً به آخر خط رسید و عدهایی دیگر نیز معتقدند که انجمن هنوز هم فعالیتهایی دارد. ولی نه به شکل و قدرت سابق، اما چنین هم نیست که کاملاً از بین رفته باشد. به خصوص که در اساسنامه انجمن به صراحت ذکر شده است هدف انجمن ثابت و تا زمان ظهور حضرت بقیهالاعظم امام زمان ارواحنافداه لا یتغیر خواهد بود. اما برنامههای آن با توجه به شرایط و نیاز جامعه و بر اساس حفظ هدف کمی و ... تغییر یا تعمیم مییابد ...»
«عمادالدین باقی» میگوید: «بدیهی است که گروهی با بیش از سی سال سابقه فعالیت گسترده حزبی نمیتواند با یک تصمیم یک شبه برای همیشه تعطیل شود و در اشکال دیگری به فعالیتهای خود ادامه خواهد داد».
این نکته منطقی به نظر میرسد که هنوز باشند افرادی که به اهداف انجمن پایبند هستند و در تحقق آن میکوشند اما این هم یک امر مسلم است که این افراد به هیچوجه نمیتوانند همانند گذشته از قدرت تشکیلاتی و سازمانی گسترده و قوی برخوردار باشند.
سرانجام
نکته اساسی در مورد انجمن حجتیه این است که این انجمن در گذر زمان نتوانست مهیا و همراه با تحولات جامعه خود را متحول سازد. این عقبماندگی از سیر تطورات و تغییرات اجتماعی و سیاسی، بهویژه خود را در زمان شکلگیری، گسترش و پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد. گردانندگان انجمن حجتیه با پافشاری بر مواضع پیشین خود، نه تنها موفق به درک فلسفه انقلاب اسلامی و دیدگاههای حضرت امام (ره) نشدند، بلکه در نهایت از امواج خروشان مردمی - که با ایمان به رهبر خود، افقهای تازهایی را برای جامعه رقم میزدند - جدا افتادند و دور ماندند. اعضای انجمن حجتیه بحث ایجاد حکومت اسلامی و تز ولایت فقیه حضرت امام (ره) را قبول نداشتند و با دیدگاههای فلسفی و عرفانی ایشان نیز همراه نبودند. این دوری و افتراق از مردم، انقلاب و رهبر آن، در فرجام، حکم به زوال انجمنی داد که خود را متناسب با شرایطی دیگر، در سه دهه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شکل داده بود.
پانوشتها:
1- تبصره یک از ماده دوم اساسنامه انجمن حجتیه، نشریه همگام با انقلاب اسلامی. ص 4
2- برگرفته از مصاحبه دکتر سروش با روزنامه جامعه، شمارهی 100، 8/4/77
3- در شناخت حزب قاعدین عمادالدین باقی، ص 20 و 21، نشر دانش اسلامی، 1362
4- روزنامه جامعه شماره 100، 8/4/77
5- همان
6- مصاحبه آیتالله هاشمی رفسنجانی درباره انجمن با نشریه آیندهسازان ارگان اتحادیه انجمن ملی اسلامی دانشآموزان، شماره 17
7- روزنامه صبح آزادگان سهشنبه 27/11/1360، شماره 512
8- مجله مصاحبههای زبان گویای انقلاب، شماره 19، اعروةالوثقی شماره 85، پنجشنبه 22/7/1366.
اما در رابطه با نئوحجتیه باید گفت که این اصطلاحی است که اخیرا به برخی افراد و گروههایی که رفتار و عملکردی شبیه انجمن حجتیه دارند، اطلاق می شود. به عنوان مثال گروههایی که ادعای انقلابی گری و طرفداری از آرمانهای امام و انقلاب را دارند و لکن در عمل نتیجه کارشان تضعیف انقلاب می باشد، چرا که در اولویت بندی اقدامات برای رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی دچار انحراف می شوند. (در این رابطه رجوع شود به مقاله هشداری به مدعیان انقلابی گری(تاملی در مفهوم نئوحجتیه)، نشریه حیات ، شماره2،نشریه سیاسی فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع).)
در نهایت در رابطه با این اتهام که آقای احمدی نژاد نئو حجتیه است،باید گفت این صرفا یک اتهامی است که مخالفین و منتقدین رئیس جمهور محترم ،جهت تخریب ایشان مطرح می کنند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]