فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
تبیین فقه حکومتی در ادوار فقه شیعه| حاکمیت و حکومت در فقه سیاسی شیخ مفید
وسائل ـ عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی به ادوار فقه حکومتی در فقه شیعه اشاره کرد و گفت: در عصر غیبت، حکومتهایی که امام معصوم در رأس حکومت نیست، مشروع نیست؛ وظیفه مردم انتظار فرج، تقیه و قیام و زمینه سازی برای برقراری حکومت اسلام است؛ جالب است که شیخ مفید با روش کلام عقلانی در بحث امامت و ولایت، نظریه حاکمیت و حکومت را مطرح می کند؛ ادله عقلی و کلامی شیخ مفید درباره ضرورت حاکمیت و حکومت، برای نفی حکومت ظالم و ضرورت فقیه عادل در عصر غیبت است.
فهم فقه سیاسی و حکومتی شیعه در عصر غیبت فقط براساس اندیشه امامت و ولایت، ممکن است؛ خلاصه اش این است که الآن هم حاکمیت و حکومت مخصوص امام معصوم است که به دلایلی در پرده غیبت است؛ امام نمی تواند و یا مجاز نیست – براساس فلسفه غیبت – إعمال حاکمیت و حکومت کند؛ در این زمان فقهاء اگر بتوانند از جانب امام – به عنوان نائب عام - إعمال حاکمیت و حکومت می کنند.
همه فقهاء ولایت دارند و همه آنها مدلهای مختلفی را در طول تاریخ برای إعمال ولایت خودشان مطرح کرده اند؛ اگر فقیهی توانست حکومتی تشکیل دهد، ولایت از سایر فقهاء برداشته می شود؛ یک فقیه در قم است، یک فقیه در بغداد است، یک فقیه در ری است، یک فقیه در خراسان است، یک فقیه در حجاز، یک فقیه در مصر است، یک فقیه در شامات است؛ فقهای مختلفی داریم و نحوه إعمال ولایت نیز توسط این فقهاء مختلف خواهد بود؛ چون مقتضیات زمان و مکان، شرایط تحولات سیاسی، اجتماعی و حاکمیتی و حکومتی متفاوت است.
یک فقیهی می بیند که حاکم عادلی وجود دارد؛ با او همراهی میکند؛ یک فقیه میبیند که حاکم عادلی وجود ندارد و لذا چون فقهاء مختلفند و چون تشیّع در جهان اسلام گسترده شده است و سرزمین های مختلفی داریم، نحوه إعمال ولایت فقهاء هم متفاوت خواهد بود؛ اگر ما در ایران، مثلاً در قم، خراسان و ...فقهایی داریم.
اینها می توانند ولایت خود را به یک فقیه تفویض کنند؛ در همین راستا و در ادامه مصاحبههای گذشته؛ بخش دیگری از گفتوگوی خبرنگار سرویس سیاست پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل با حجتالاسلام محمد علی لیالی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
http://vasael.ir/fa/news-details/6774/
وسائل ـ در جلسات گذشته در مورد فقه سیاسی و حکومتی در دنیای اسلام، بر اساس فقه اهل سنت و فقه سیاسی شیعه مباحثی مطرح فرمودید و در مورد اندیشه ولایت و امامت در عصر حضور امامان معصوم علیهم السلام و ولایت و فقاهت در عصر غیبت و نیز مفاهیمی مانند مفهوم تقیه، مفهوم نیابت، سیستم وکالت در عصر حضور و غیبت امامان معصوم علیهم السلام، و .... گفتگو کردیم؛ در این جلسه و جلسات آینده به ادوار تاریخی که در آن فقه سیاسی و حکومتی شیعه دارای برجستگی هایی بوده و فقهایی که در این زمینه نقش داشته اند، خواهیم پرداخت؛ اگر در ابتدای ورود به بحث مقدمه ای دارید بفرمایید؟
مطالعه اندیشه سیاسی شیعه بدون توجه به حاکمیت ها و حکومت ها و گذر زمان ممکن نیست؛ در جلسات گذشته اشاره کردیم که فقه سیاسی منوط به داشتن حاکمیت و حکومت است؛ اگر فقه سیاسی شیعه در فقدان حاکمیت مطرح می شود به این خاطر است که اگر حکومت جائر بود آیا ما با او همراهی کنیم یا همراهی نکنیم؟
در این بحث به ترتیب ادواری از فقه شیعه را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
- حاکمیت و حکومت آل بویه در بغداد و فقه حکومتی شیخ مفید،
- حاکمیت و حکومت عصر مغولان و رسمیت یافتن تشیع در دربار مغولان و فقه حکومتی علامه حلی و خواجه نصیرالدین طوسی،
- حاکمیت و حکومت عصر صفوی و فقه حکومتی بزرگانی مانند محقق کرکی و شیخ بهایی که فقیه در دربار صفوی هستند،
- حاکمیت و حکومت عصر مشروطیت و قاجار که برای اولین بار سلطنت می خواهد مقید و مشروط شود،
- حاکمیت و حکومت دوران پهلوی و برآمدن نظام سیاسی جمهوری اسلامی و اندیشه امام خمینی؛
چرا این مقاطع انتخاب شدند؟ به دلیل اینکه در این چند مقطع، تشیّع، حاکمیت و حکومت تشکیل داد و وقتی حکومت شیعی شد طبیعتاً به فقهاء رجوع می کنیم؛ مسائل مستحدثه ای که وجود دارد را فقیه و فقهائی که حضور دارند باید حل کنند؛ اصل حاکمیت و حکومت را فقیه تأیید می کند یا نه؟
در صورت تأیید یا عدم تأیید حاکمیت و حکومت توسط فقیه زمانه نسبت به مسائل مختلفی که در تعامل با این حاکمیت و حکومت اتفاق می افتد، این فقیه نفیاً و اثباتاً چه حرفی می زند و چه حکمی دارد؟ طبیعتاً بدون توجه به گذر زمان و تحولات زمانه و شرایط تاریخی زمانه ای که تشیّع در آن مقطع قرار داشت، نمی توان فقه سیاسی شیعه را فهمید.
فقه سیاسی شیعه در حال تکامل است؛ بعد از دوران امیرمؤمنان سلام الله علیه فقه شیعه در حاشیه است؛ نه تنها فقیه و فقهاء و اصحاب ائمه علیهم السلام در زندان هستند، که فقه سیاسی هم در زندان و محدودیت است؛ اجازه طرح فقه سیاسی شیعه داده نمی شود چون شیعه حاکمیت و حکومت ندارد.
وسائل ـ بنابراین سخن کسانی که می گویند این کم کاری بعضی از فقهاء بوده است که در بعضی از دوران، حکومتی براساس فقه سیاسی شیعه نبوده است، قابل رد است؟
به کسانی که امروز قائل به حاکمیت و حکومت شیعه نیستند اینگونه پاسخ میدهیم که تا حاکمیت و حکومتی نباشد، فقه سیاسی شیعه هم نخواهد بود؛ شما ببینید تشیع در قرن چهارم و پنجم در اوج است؛ فرهنگ و تمدن تشیع، حاکمیتها و حکومتهای شیعی، فقه شیعی، کتب فقهی، کلامی، تفسیری و مانند اینها.
اما در قرن ششم هجری قمری حکومت سنّی سلجوقی و خواجه نظام الملک طوسی روی کار آمد که مدارس شیعی را می بندند، کتابخانه های شیعی را آتش میزنند؛ علمای شیعی را می کشند، به زندان می برند و تبعید می کنند؛ شیعه مدارسی داشت که اسم آن را دارالعلم گذاشت و زیر مجموعه حکومت آل بویه و حکومت های شیعی بود؛ دارالعلم بغداد، دارالعلم نیشابور، دارالعلم ری، ....؛
وقتی حکومت سنّی سلجوقی و خواجه نظام الملک طوسی آمد، دارالعلم، یعنی حوزه های علمیه شیعه را تعطیل کرد و به جای آن نظامیه - که براساس مذهب فقهی شافعی در آن درس می دادند – تأسیس کرد؛ تدریس و تحصیل فقه شیعه ممنوع شد و گفتند که علمای شیعه باید از محدوده حکومت سلجوقیان یعنی ایران، مهاجرت کنند.
این نکته مهمی است که بدون توجه به حوادث و شرایط تاریخی نمی توان گفت که چرا این فقیه اقدام به تأسیس حاکمیت و حکومت نکرد؛ در بعضی زمانها آن قدر شرایط برای تشیع سخت است که تشیع فقط به دنبال نفس کشیدن و حیات است؛ فقط برای اینکه تشیع باقی بماند، هرچند که تقیّه بکند؛ تا حاکمیت شیعی نباشد، گسترش فقه شیعه اتفاق نمی افتد.
وسائل ـ از نظر کیفی گسترش پیدا نمی شود و پیشرفت صورت نمی گیرد یا از نظر گسترش در سراسر عالم منظورتان است؟
منظورم از هر جهت است؛ وقتی حاکمیت شیعی نباشد چه حاکمیتی روی کار است؟ حاکمیت مخالفان خواهد بود؛ وقتی حاکمیت مخالفان باشد، به شما اجازه نفس کشیدن نخواهد داد؛ به شما اجازه درس، مباحثه، مناظره، تمدن سازی و فرهنگ سازی و مدرسه سازی نخواهد داد و لذا فقهایی که مخالفین حاکمیت و حکومت هستند، برای بقای تشیع، مجبور هستند که اعتقاد به حاکمیت و حکومت پیدا کنند.
وسائل ـ یعنی می فرمایید هرچند بعضی از فقهاء نتوانند از نظر شرعی، حاکمیت و حکومت را در فقه سیاسی زمان غیبت ،اثبات کنند، اما از نظر عقلایی حتماً باید بپذیرند؟
اگر چه منابع منصوص دینی در این زمینه داریم، از نظر عقلی هم به راحتی قابل اثبات ست؛ بر فرض عدالت، آیا شما حکومت شیعی عادل میخواهید یا حکومت غیر شیعی عادل؟ امر طبیعی است، وقتی حاکمیت عدول مؤمنین شیعی یا فقیه شیعی و یا امام معصوم بود، تشیع در بحث و گسترش علوم مختلف دستش باز است؛ شیخ مفید می آید دارالعلم بغداد را تشکیل می دهد؛ شیخ طوسی می آید دارالعلم بغداد را تأسیس می کند، کتابخانه بزرگ بغداد را تأسیس می کند.
حالا آل بویه و حکومت شیعی برافتاد؛ اولین کاری که می کنند کتابخانه شیخ طوسی در بغداد را آتش می زنند؛ شیعیان را در بغداد آتش می زنند؛ محله کرخ بغداد را آتش می زنند؛ براساس منابع تاریخی، به خاطراینکه شیعیان مراسم روز غدیر یا عاشورا را برگزار کردند، مخالفان (حنابله) هزار شیعی را می کشند؛ بر این اساس شیخ طوسی از بغداد به نجف می آید و حوزه علمیه نجف را تأسیس می کند که خدمتی ماندگار بوده و هست.
ما بارها تأکید کرده ایم که فقه سیاسی شیعه را در علم کلام باید جستجو کرد نه در علم فقه؛ بحث حاکمیت و حکومت در مذهب تشیع_ به خلاف اهل سنت_ جزو مباحث کلامی است نه مباحث فقهی؛ حاکمیت و حکومت در تشیع به خلاف اهل سنت، از اصول است نه از فروع؛ حاکمیت و حکومت متعلق به امام معصوم و یا کسی که از جانب امام معصوم اذن داشته باشد، است؛ حاکمیت و حکومت در فقه سیاسی شیعه، امامت و ولایت است؛ هم با دنیا و هم با آخرت مردم کار دارد؛ با هدایت مردم کار دارد.
اما در اهل سنت، حاکمیت و حکومت از فروع فقهی است؛ وقتی از فروع باشد، به مردم واگذار شده است؛ عموم بزرگان هم بحث حاکمیت و حکومت را در علم کلام و در زیر مجموعه بحث امامت مطرح می کنند؛ در فقه نیز وقتی به این مبحث می رسند، به عنوان حاشیه به بحث حاکمیت و حکومت می پردازند؛ و لذا بحث ولایت فقیه قبل از اینکه یک بحث فقهی باشد یک بحث کلامی است؛ ولایت و امامت در عصر غیبت امام علیه السلام، بحث ولایت فقیه است که باید از آن بحث کنیم.
حاکمیت و حکومت در فقه سیاسی شیخ مفید
از اینجا وارد اصل بحث می شویم و حاکمیت و حکومت را از دیدگاه شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه مورد بررسی قرار می دهیم؛ محمدبن نعمان العکبری، اهل بغداد، متوفای 413 هجری قمری است؛ عصر شیخ مفید، متصل به عصر پس از غیبت است؛ 329 آغاز غیبت کبری و شیخ مفید در این زمان دارد زندگی می کند و 413 هجری قمری از دنیا می رود؛ اگر ما آغاز غیبت کبری را 329 هجری قمری بدانیم و از مکتب قم و صدوقین پدر و پسر – علی بن بابویه و محمدبن علی بن بابویه – گذر کنیم، مکتب بغداد و شیخ مفید را باید برجسته ترین مراحل تحول فقه و کلام شیعه بدانیم.
از آراء و آثار شیخ مفید، شاگردان او مثل سید رضی و سید مرتضی برخواستند که از مکتب و مدرسه سید مرتضی، شیخ طوسی برخواست؛ شیخ طوسی، فقیهی است که کتاب هایش از کتب اربعه فقه شیعه محسوب می گردد؛ پیدایش مکتب نجف شیخ طوسی، محصول مکتب بغداد و محصول شیخ مفید و سید مرتضی است؛ شیخ مفید را مؤسس مکتب کلامی بغداد میدانیم؛ مهمترین ویژگی مکتب بغداد در کتاب اوئل المقالات و سایر آثار شیخ مفید وجود دارد.
مکتب بغداد را باید مظهر و نمادی از تفکر عقلانی شیعه دانست؛ عقلانیت تشیع و کلام عقلانی شیعه، محصول و مدیون شیخ مفید است؛ اگر کلام نصّی و حدیثی و مکاتب دیگر کلامی در شیعه داریم، شیخ مفید مؤسس علم کلام با نگرش عقلانی در تشیع است.
وسائل - آیا دلیل خاصی وجود داشت که شیخ مفید به کلام شیعه با گرایش عقلانی توجه کردند؟
بله؛ اولا به دلیل اینکه در آن زمان معتزله بغداد وبصره که یک جریان عقل گرا است، وجود دارد و شیخ مفید با آنها سر و کار دارد؛ گفتگو و مناظره می کند؛ دوم اینکه حاکمیت و حکومت شیعی آل بویه تأسیس شده است و از ایران به بغداد رسید؛ طبیعتاً در این فضای حاکمیت، عقل گرایی اثرگذاری بیشتری خواهد داشت.
وسائل ـ فقه سیاسی و فقه حکومتی شیخ مفید چگونه بود؟
برای فهم آرای سیاسی و فقه سیاسی شیخ مفید چند نکته کلی و مهم وجود دارد؛ شیخ مفید نگاه حداکثری به دین دارد؛ نکته دوم اینکه جامعیت دین را در عرصه های فردی و اجتماعی مطرح می کند؛ و نکته سوم که از همه مهمتر است نگاه عقلانی به دین و گزاره های دینی دارد؛ یعنی صرفاً به نص و نص گرایی توجه ندارد.
بر این اساس شیخ مفید معتقد است که حاکمیت و حکومت منحصر در خداوند است؛ بنابراین همین جا از اندیشه های شیخ مفید بر می آید که حاکمیت طاغوت را نفی می کند؛ گستره حاکمیت و حکومت پس از خداوند مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله است و پس از ایشان به امام معصوم علیه السلام می رسد و پس از امام معصوم شیخ مفید معتقد است که در عصر غیبت، اولویت حاکمیت و حکومت با فقیه است؛ اساس کلام شیعه هم همین است.
سیاست از دیدگاه شیخ مفید عبارت است از تدبیر زندگی مادی و معنوی مردم؛ ریاست ؛ ولایت، امر و نهی و امامت و خلافت است؛ نکته مهمی است که شیخ مفید سیاست را در فقه سیاسی شیعه به معنای امامت و امارت و خلافت می داند؛ ایشان معتقد است که امام، سلطان اسلام است؛ مدبر دین و دنیاست؛ امامت، ریاست مردم در امور دین و دنیا است؛ بعدها خواهیم رسید که علامه حلی و شیخ طوسی هم همین نگاه را نسبت به امامت دارند.
در اندیشه شیخ مفید دین و سلطنت با هم هستند؛ دین، اساس و سلطان، نگهبان دین است؛ اولین وظیفه سلطان حفاظت از دین و دینداران و احکام شرعی است؛ امروز ما می گوییم دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما است؛ بعضی فکر میکنند دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما است را فقط شهید مدرس و بعد از او امام خمینی مطرح کرد؛ در حالی که اساس فقه شیعه ارتباط دیانت و سیاست است.
وسائل ـ این موضوع نشاندهنده این است که شیخ مفید بسیار به مباحث سیاسی توجه داشته است؟
عملاً همین است؛ چون حاکمیت و حکومت در اختیار شیعه است؛ می بیند که حاکمیت و حکومت حافظ دین هستند و لذا آل بویه را تأیید می کند؛ به خلاف حاکمیت ها و حکومت های غیر شیعی که مخالفت با دین و تشیع داشتند و بدعت گذاری می کردند؛ به مردم ظلم می کردند؛ در بسط و گسترش دین و فرامین دینی همراهی نمیکردند؛ به همین خاطر فقهاء نیز با آنها مخالفت می کردند؛ اما اگر سلطانی عادل باشد، به محرومین کمک کند، در گسترش دین کوشا باشد، بر فقیه است که از چنین حاکمیت و حکومتی حمایت کند.
وسائل ـ بر این اساس می توان نتیجه گرفت که اگر در همان زمان آل بویه به شیخ مفید پیشنهاد می داد که ولایت فقیه به معنای امروز ما را بپذیرد، ایشان هم می پذیرفت؟
همه سلاطین در همه سلسله ها به فکر سلطنت بودند؛ به این معنا نبود که معتقد باشند حاکمیت و حکومت متعلق به فقیه است؛ یعنی حاکمیت و حکومت را به دست بگیرند و بعد تقدیم فقیه کنند.
وسائل ـ یعنی آل بویه نیز از ابتدا چنین قصدی را نداشت که حکومت را تقدیم فقیه کنند؟
چنین اعتقادی که ما امروز داریم، خیر، نداشتند؛ آل بویه نیز مانند بقیه حاکمیت ها و حکومت ها، حکومت را به دست گرفتند؛ خاندان شیعی ای که در ایران بودند و سه گروه بودند؛ در فارس، در اصفهان و گروهی که برای تشکیل حاکمیت و حکومت به بغداد رفت و حاکمیت و حکومت را به دست گرفتند.
در هر صورت برای به دست گرفتن حاکمیت و حکومت بود؛ اینکه شیعه اثنی عشری بودند یا اسماعیلیه، در جای دیگر باید بحث کنیم؛ معتقد بودند برای به دست گرفتن قدرت باید از شیعیان و فقهای شیعه کمک گرفت؛ اما به معنای اعتقاد صد در صد به نظریه امامت و ولایت و ولایت فقیه نیست.
وسائل ـ ضرورت تشکیل حاکمیت و حکومت در دیدگاه شیخ مفید چیست؟
شیخ مفید معتقد است اصلاح جامعه و رهایی از فساد و تباهی، تأدیب جنایتکاران، اجرای حدود الهی، رفع تعارضات و اختلافات، حفاظت از مرزها از وظایف حاکم اسلامی است؛ این استدلال حرف امروزی است و دلیل عقلی هم وجود دارد.
خیلی جالب است که شیخ مفید سرزمین ها و بلاد را به سه بخش تقسیم می کند؛ بلاد ایمان، بلاد اسلام، بلاد کفر؛ بلاد ایمان کجاست؟ جایی که هم عمل به شریعت و هم اعتقاد به امامت آل محمد علیهم السلام باشد؛ بلاد اسلام آن جایی است که عمل به شریعت می شود اما اعتقاد به امامت آل محمد علیهم السلام وجود ندارد؛ تمام سرزمین های اسلامی را شامل می شود؛ بلاد کفر هم بلادی است که در آن نه عمل به شریعت و نه اعتقاد به امامت آل محمد علیهم السلام وجود دارد؛ جامعه باید از بلاد کفر به بلاد اسلام و از بلاد اسلام به بلاد ایمان برسد.
وظیفه حاکمیت و حکومت این است که جامعه را جامعه ایمانی کند؛ رئیس فقیه عادل - تعبیر شیخ مفید است - وظیفه حاکمیت و حکومت را در بلاد ایمانی به عهده دارد؛ پس از رسول خدا صلی الله علیه و اله، به خاطر نصّ خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله، به خاطر مشروعیت، به خاطر استحقاق، امامت و ریاست بر امت اسلامی را بر عهده دارد؛ امام، علاوه بر پیشوای دینی بودن، رهبری سیاسی مردم است.
در عصر غیبت، حکومت هایی که امام معصوم در رأس حکومت نیست، مشروع نیست؛ وظیفه مردم انتظار فرج، تقیه و قیام و زمینه سازی برای برقراری حکومت اسلام است؛ جالب است که شیخ مفید با روش کلام عقلانی، در بحث امامت و ولایت، نظریه حاکمیت و حکومت را مطرح می کند؛ ادله عقلی و کلامی شیخ مفید درباره ضرورت حاکمیت و حکومت، برای نفی حکومت ظالم و ضرورت فقیه عادل در عصر غیبت است.
وسائل ـ وظایف و محدوده اختیارات حاکم دینی که در عصر غیبت همان فقیه عادل است، از دیدگاه شیخ مفید چیست؟
اصلاح جامعه، دوری از فساد و تباهی، تأدیب مجرمین، آگاهی غافلان، اقامه حدود، اجرای احکام، حل اختلافات، حفظ اموال، حراست مرزها، حمایت از دین و دیانت از مهمترین وظایف حاکم دینی است؛ که در کتاب الارشاد ج2، ص 342، این موارد را از اختیارات و وظایف حاکم دینی در عصر غیبت میداند؛ شیخ در جای دیگری معتقد است که اجرای حدود الهی و امر به معروف و نهی از منکر در مرحله قتل و جرح، یعنی مرحله عملی و قضاوت مربوط به حاکم اسلامی است.
شیخ مفید معتقد است که ولی فقیه باید شجاعترین، زاهدترین، صالحترین، عالمترین و حکیمترین فرد در تدبیر و اداره جامعه اسلامی است؛ این را هم شرع و هم عقل تأیید می کند؛ در کتاب الامالی و المسائل العکبریه شیخ مفید به این نکته اشاره شده است.
وسائل ـ نظر شیخ مفید در ارتباط با همکاری با حکومت های نامشروع چیست؟
فرض کنید در بلاد اسلام کشوری داریم که در معرض جنگ است و حکومت هم نامشروع است – یعنی فقیه عادل رئیس آن نیست - این حکومت فراخوان به جنگ کرد؛ شیخ می گوید به شرط صلاحیت این کار و به شرط اذن از طرف امام یا مأذون از جانب امام – یعنی فقیه – همکاری با چنین حکومتی جایز است.
وسائل ـ اگر حکومتی نامشروع باشد، مطمئناً اگر کسی با این حکومت همکاری کند در بعضی مواقع ممکن است، مسئولیت هایی را بپذیرد که فی نفسه با شرع مقدس تناقض دارد؛ در این جا مکلف با توجه به اینکه اذن کلی نسبت به همکاری با این حکومت را دارد، چه وظیفه ای دارد؟
قطعاً در جاهایی که خلاف شرع است، همکاری جایز نیست؛ اما باید ببینیم وظیفه چیست؟ گاهی اوقات وظیفه، تقیه است؛ مثلاً من در بلاد کفر زندگی می کنم و حاکم کفر از من می خواهد که از مرزها محافظت کنم و سربازی بروم؛ یا مثلاً حاکم از من مالیات و زکات می گیرد؛ در بسیاری از این کارها مومنین از فقیه اجازه می گیرند، اگر فقیه اجازه داد آن کار را انجام می دهد.
در زمان شیخ مفید، بسیاری از بلاد، بلاد ایمان نبود، بلکه بلاد اسلام و حتی ممکن است در بعضی جاها بلاد کفر بود؛ به همین کتاب المسائل العکبریه، و یا المسائل السرویه نگاه کنید سؤال می پرسیدند از شیخ مفید ، تکلیف ما در این مسأله چیست؟ و شیخ مفید نیز جواب می داد؛ در آن زمان و تا قرن هفتم مرسوم بوده و کتاب های بسیاری تحت عنوان المسائل داریم؛ المسائل الجارودیه، المسائل النیشابوریه و .....؛ رسائل و مسایل یعنی سؤال و پاسخ؛ المسائل یا الرسائل سؤال هایی بودند که مردم از فقیه می پرسیدند و فقیه نیز به آنها جواب می داد.
برگردیم به بحث، شیخ مفید در کتاب المقنعه ص197 معتقد است که ولایت فقیه، امام مسلمین، ناظر بر امور مسلمین، سلطان اسلام، حاکم، نائب و سلطان اسلام است؛ قضاوت، اجرای حدود، قصاص، تعزیرات، امر به معروف و نهی از منکر، جلوگیری از احتکار، مدیریت بر اراضی موات، ولایت بر سفیه و یتیم، دریافت و مصرف خمس و زکات بخشی از وظایف ولی فقیه است.
- در مورد ولایت بر سفیه و یتیم، همه فقها اتفاق نظر دارند؛ که از وظایف فقیه است.
- در مورد اجرای حدود، برخی می گویند که مختص به امام معصوم علیه السلام است و در زمان غیبت تعطیل است، اما شیخ مفید اجرای حدود را از وظایف فقیه می داند.
_ در فقه شیعه، تعزیر در جایی است که ما حدی نداریم و حد در برابر تعزیر است؛ یعنی قاضی خودش تشخیص می دهد که اینجا ده ضربه یا 99 ضربه شلاق بزند؛ در این مورد، نفی بلد بکند یا نکند؛ شیخ مفید می گوید حدود و تعزیرات همه از وظایف ولی فقیه است؛
- امر به معروف و نهی از منکر اگر منجر به قتل و جرح شود، از وظایف ولی فقیه است؛ قتل و جرح یعنی اداره جامعه؛ ما چه کسی را در امر به معروف و نهی از منکر می توانیم به قتل برسانیم و بر او جرح (زخم) وارد کنیم؟
- در بحث قصاص کسی که قاتل یا جانی است؛ کسی که دارد به جامعه تجاوز می کند؛ چگونه با او بر خورد کنیم.
- چند نفر ممکن است در بازار مسلمین احتکار کنند؟ یک نفر، صد نفر، هزار نفر؟ چه کنیم؟
- بنابراین شما یک سازمانی می خواهید که از احتکار جلوگیری کند؛ یعنی ولی فقیه مأمورینی را نصب کند که در بازار بگردند و جلوی کسانی را که احتکار می کنند، بگیرند.
- اراضی موات یعنی سرزمین هایی که دایر نیستند؛ امروزه به آن منابع طبیعی می گویند؛
تمام این وظایف فقیه منوط به داشتن یک سیستم، تشکیلات و نظمیه است؛ و لذا شیخ مفید اعتقاد به حاکمیت و حکومت دارد؛
- ببینید که گستره ولایت فقیه چقدر است؛ مگر امروز ولایت فقیه محدوده اختیاراتش چیست؟ همین قدر است؛ اگر کمی تأمل کنید شیخ مفید قائل به ولایت مطلقه فقیه است؛ ولایت فقیهی که قضاوت (امر به معروف و نهی از منکر، حدود ، دیات , تعزیرات و...) دارد امروزه می شود، دستگاه قضایی؛ دریافت خمس و زکات، مالیات ، خراج و...(مسایل مالی جامعه) ، اداره جامعه، بخشی از قوای اجرایی امروز می شود و این منوط به داشتن یک سیستم، تشکیلات و نظمیه است و لذا شیخ مفید اعتقاد به حاکمیت و حکومت دارد و در کتاب المسائل الجارودیه، شیخ مفید، محدوده اختیارات ولی فقیه را مطرح کرده است.
وسائل ـ اگر جمع بندی دارید بفرمایید؟
پس از عصر غیبت، ظاهراً شیخ مفید اولین کسی است که به فقه سیاسی و حکومتی شیعه پرداخت؛ بزرگانی هستند که در بحث امامت و ریاست بر دین و دنیای مردم به بحث در مورد سلطان عادل پرداخته اند؛ اما شیخ مفید اولین کسی است که به این گستردگی که اشاره شد این مطلب را بیان کرده است.
از این به بعد خواهیم دید که فقه سیاسی شیعه روز به روز گسترده تر خواهد شد؛ اگر امروز از فقه سیاسی و حکومتی جمهوری اسلامی و اندیشه های امام خمینی و مقام معظم رهبری داریم حرف می زنیم، این فقه سیاسی و حکومتی، میراث دار و میراث خوار فقه شیعه است که از زمان حضور امام و عصر غیبت امام علیه السلام و فقهای بزرگواری که بودند، شروع می شود و در دورههایی این فقه، با توجه به تحولات زمان و مکان برجسته تر شده است./403/825/م
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]