سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از عدالت نبود حکم نمودن به گمان . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 96 مهر 3 , ساعت 6:56 عصر

فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 3

بررسی مدل‌های فقه حکومتی اهل سنت

وسائل ـ فقه سیاسی در دنیای اهل سنت در عرصه حاکمیت و حکومت نظریات متعدّد و الگوهای متفاوتی دارد که تعارضات درونی با هم دارند و خواهند داشت؛ از طرفی چالش­‌های سکولاریسم و لیبرالیسم و پذیرش غرب و غرب گرایی و از طرفی جریان متحجّر و تفکری که تحت عنوان سلف و بازگشت به اسلام وجود دارد، این دایره وسیع و گسترده از غرب تا سلف را کسی نمی تواند جمع کند.

بررسی مدل‌های فقه حکومتی اهل سنت

 

بحث جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مهمترین چالش در فقه سیاسی شیعه و اهل سنت محسوب می شود؛ اصلاً معنای حاکمیت و حکومت دینی در تفکّر اسلامی با گرایش تشیّع منوط بر این است که شما نظریه جانشینی را بپذیرید؛ این که پیامبر(ص) می‌تواند جانشینی برای خودش نصب کند، اساس تفکّر شیعه و نظریه امامت و ولایت است؛ در همین زمینه خبرنگار سرویس سیاست پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل گفت‌وگوی تفصیلی با حجت‌الاسلام محمد علی لیالی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی داشته است که اینک بخش سوم آن تقدیم خوانندگان می‌شود.

 

وسایل ـ فقه سیاسی اهل سنت درباره حاکمیت و حکومت چیست؛ آیا اندیشه حاکمیت و حکومت بر اساس مدل امارت،خلافت، سلطنت و مانند اینها در فقه سیاسی اهل سنت، مدل واحدی دارد؟

خیر، فقه اهل سنت درباره حاکمیت و حکومت و شرایط حاکم و حکومت، اندیشه های متفاوتی دارد؛ شما مدل و الگوی حکومت بنی امیه را دارید، متعلّق به کیست؟ دنیای اهل سنت؛ شما مدل و الگوی حکومت عباسی را دارید، متعلق به کیست؟ دنیای اهل سنت.

 به عنوان مثال عرض می کنم، تمام فقهای اهل سنت در مدل های بنی امیه و  بنی العباس و زبیریان و .. شرایطی را برای حاکم اسلامی تعیین کنند؛ در کنار شرایط حاکم اسلامی دو شرط خیلی مهم است؛ حاکم باید هاشمی و از قریش باشد؛ یعنی هاشمی بودن و قریشی بودن از شرایط حاکم است.

 اگر کسی بیاید  یک پایان نامه در مورد نظریاتی که نسبت به قریشی بودن و هاشمی بودن حاکم ،در فقه سیاسی اهل سنت و نظریه فقهای سیاسی اهل سنت است، کار کند، نظرات  و تحلیل های زیادی  نسبت به این نظریه مطرح شده است.که قابل مطالعه و توجه است.

بنی امیه آمد و بر قریشی بودن تاکید کرد و بنی العباس آمد و بر هاشمی بودن تاکید کرد.

خیلی از افراد جامعه  نه هاشمی هستند و نه قریشی ، تکلیف آنها چیست ؟ بنابراین محدوده انتخاب حاکم و حاکمان محدود می شود؟ خیلی از افراد جامعه  بعدها مسلمان شدند و از قریش و بنی هاشم نیستند؛

نکته جالب این است که ابوحنیفه برخلاف همه نظریاتی که وجود دارد، اولین کسی است که می گوید هاشمی بودن و قریشی بودن از شرایط حاکمیت و حکومت  نیست. سؤال چرا در جهان اسلام حنفی ها و حنفا از همه بیشترند . ؟ چرا حنفی ها در میان مذاهب اربعه­ی  اهل سنت، در اکثریت هستند؟

حنفی ها که تقریباً بیش از دو سوم اهل سنت را تشکیل می دهند- چرا  امپراطوری عظیم عثمانی که تشکیل شد، مذهب حنفی را رسمیت و گسترش داد؟

چون حکومت عثمانی، از بنی هاشم و از قریش نبودند؛ مبانی حاکمیتی و حکومتی خود را بر اساس اندیشه­ی فقهی ابوحنیفه تنظیم کردند؛ و لذا در امپراطوری عثمانی، مذهب حنفی، روز به روز گسترش یافت؛ تمام حاکمیت ها و حکومت هایی که انجام می‌شد و از قریش و هاشمی نبودند، به ابوحنیفه استناد می کردند؛ ببینید که یک نظریه سیاسی چقدر تأثیر گذار است؛ ولذا امروز اکثریت اهل سنت بر اساس مدل حنفی ها هستند، مدلشان هم عموماً مدل امپراطوری عثمانی است.

شما گذر کنید از محدوده وهابیت و عربستان سعودی و سلفی‌ها که تاکید بر قریشی بودن دارند، عموم دنیای اهل سنت بر اساس محوریت تداوم امپراطوری عثمانی و باز تولید  دولت اسلامی عثمانی  است.

 الگوی کنونی کشور ترکیه، حزب عدالت و توسعه، آقای رجب طیب اردوغان، چرا گرایش إخوانی دارد؟ چرا قطر و مصر گرایش به إخوان دارند؟ وچرا إخوان در قریب به چهل کشور اسلامی پیرو دارد، اکثریت دارد؟ به این مسئله باید توجه کنیم؛ مؤلفه های حاکمیت و حکومت در این ها چگونه بوده و هست؟

 

وسائل ـ بنابراین می توان گفت کارآمدترین مدل‌های فقه حکومتی اهل سنت تا به الآن مدل حنفی‌ها بوده است؟

فعلاً کارآمدترین و گسترده ترین در میان اهل سنت حنفی بوده است؛ اما به هر حال بنی اُمیه موفّق بود؛ فقه حکومتی اهل سنت بر اساس مدل اُمَوی وجریان سفیانی، فقه موفقی بود و برای خودش تمدّنی ایجاد کرد وحاکمیت و حکومتی داشت؛ حالا بحث های مختلفی وجود دارد در مورد اینکه ما نقطه آغاز بنی امیه را از کجا بدانیم؟ بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله یا بعد از امیرمؤمنان و از معاویه بدانیم؟

 در هر حال معاویه، بیست سال فرماندار جهان اسلام در عصر خلفای اول، دوم و سوم بود، تا زمانی که معاویه می شود امیرالمؤمنین، خلیفه و سلطان، و بعد از او فرزندانش، بنی امیه و بنی مروان تا سال 132 هجری قمری طول می کشد؛ از  سال 132 هجری قمری که بنی امیه براُفتاد، بعضی  از بازماندگان بنی امیه آمدند در کشور آندلس، در شمالی ترین نقطه­ی جهان اسلام،  و فرهنگ و تمدّن بزرگی را به نام آندلس تشکیل دادند.

 

وسائل ـ منظورتان همان جنوب اروپا است که در آن زمان شمال دنیای اسلام محسوب می شد؟

بله همین طور است؛ به ایتالیا، جزیره سیسیل، اسپانیای کنونی و دروازه های فرانسه رسیدند؛ و این فرهنگ و تمدّن  تقریباً چیزی در حدود ششصد هفتصد سال پایه های خودش را گذراند؛ تا جایی که آندلس دچار انحطاط شد و فرو پاشید.

 شاید فرهنگ و تمدّن اُمَوی بر اساس مدل آندلس از نظر تأسیس نهاد های علمی ، مدارس، مساجد، کاخ ها، صنایع و... در جهان اسلام بی نظیر است؛ این بنی امیه ای که از قدرت بر اُفتاد، رفت و در گوشه ای از جهان اسلام دست به فرهنگ و تمدّن بزرگی زد که واقعاً هم  بزرگ است؛ آیامبانی فکری و معرفتی حکومت اسلامی آندلس نسبت به مبانی فکری و معرفتی بنی امیه، با معاویه و بنی مروان، یکی است یا نه تغییر پیدا کرد؟ بحث دیگری است و جای دیگر باید مطرح کرد؛

عامل انحطاط فرهنگ و تمدّن بزرگ آندلس که پل ارتباط جهان اسلام و غرب امروز، روم و یونان قدیم و دستاوردهای غرب جدید بود؛ نهضت ترجمه، داد و ستد های علمی، فرهنگی و تمدّنی محصول تمدن اندلس است؛ عامل انحطاط فرهنگ وتمدن اندلس چیست ؟ و چرا چنین تمدّنی به شکست انجامید جای بحث دارد.

پس از جریان اموی جریان بنی العباس را داریم؛ از سال 132 هجری قمری تا سال656 هجری قمری و فروپاشی بغداد در حمله مغول، بیش از پانصد سال، پنج قرن فرهنگ و تمدن عظیم بغداد را در مدل بنی العباس را داریم که مظهر و نماد پایتخت عباسیان بود؛ دستاوردهایی مثل  نهضت ترجمه، حالا بستگی دارد آغاز ان را از کجا بدانیم؛ به خصوص در عصر هارون و مأمون عباسی  که با عصر امام رضا علیه السلام مصادف می شود ودستاوردهای بزرگ فرهنگی و تمدّنی که در دوران عباسیان با محوریت نیز اتفاق افتاد.

 

وسایل ـ وضعیت شیعه در دوران بنی العباس چگونه است؟

جالب است که مرحوم کلینی، شاگردش شیخ مفید و شاگردش سید رضی و سید مرتضی و شاگردش شیخ طوسی، اینها در بغدادند؛ بخشی از اوج فقه، کلام  و اندیشه شیعه در بغداد است؛ علوم شیعه از قم به بغداد رفت و از بغداد به ری آمد و از ری کوچ کرد به حِلّه و از حِله به نجف رفت؛ البته نجف با قوت و ضعفش، در همه دوران ها بود؛ از بغداد و نجف و حِلّه،  در عصر ما  آخر الزمان که به قم برگشت.

 

وسائل ـ بر اساس تفکّر سیاسی شیعه بود که بزرگان شیعه آن جا تمرکز داشتند یا یکی از دلایل بود؟

 بله یکی از دلایل بود؛ نقطه آغاز تفکّر شیعه، قم بود؛ گذر کنیم از مدینه و تفکّرات ائمه علیم السلام و شاگردان ائمه علیهم السلام؛ قم می شود عشّ آل محمد ؛ تقریباً از اواخر قرن اول، در حدود سال‌های 80-90 هجری قمری و یا، آغاز قرن دوم و آمدن اشعری ها به قم است؛ به دلایل مختلفی، تشیّعی که در مدینه بود به کوفه رفت، کوفه در زمان حجّاج، در اختیار آنها قرار گرفت؛ و بعد بخشی از تشیّع مهاجرت کردند و به قم آمدند و همین طور تا زمان کنونی ماندگار شدند.

مکتب قم تشکیل شد و از دل مکتب قم، شیخ صدوق درمی آید که معاصر با آغاز  غیبت صغری است؛ قم می آید وفرهنگ و نهضت قمی ها  به خصوص در عرصه حدیث و حدیث نگاری و مناقب و ... شروع می شود، و بعد به دلایل مختلف از قم  به بغداد می رود؛ آیا کلینی این را به بغداد برد، یا محمد بن نعمان، شیخ مفید از خودش شروع کرد؟ بحث های تاریخی است که به آن کاری نداریم؛ همین طور مکتب بغداد ادامه پیدا کرد تا جناب شیخ طوسی، و دعوای بین شیعیان و حنبلی ها در بغداد و حادثه بازار کرخ بغداد و مسجد براثا و آتش زدن؛ مدرسه و مکتب شیخ طوسی و کشتار شیعیان چرا؟

چون تشیّع  در بغداد حضور دارد و حکومت در اختیار آل بویه است؛ و آنها دستور دادند دو روز بازار تعطیل شود، روز عاشورا و روز عید غدیر، یک روز شهادت و یک روز جشن؛ افرادی مثل بربهاری که سلفی حنبلی بود، برنتافتند و دستور دادند بازار بغداد را آتش زدند؛ گفته می شود هزار نفر از شیعیان در روز عاشورا یا روز غدیردر بغداد کشته شدند، مسجد براثا را تخریب کردند، محلّه شیعیان و کرخ بغداد را تخریب کردند، خانه شیخ طوسی را تخریب کردند،  کتابخانه اش را آتش زدند و شیعیان مجبور شدند از بغداد به نجف کوچ کنند. دیگر شیخ طوسی بغدادی بشود شیخ طوسی نجفی و مکتب نجف.

برگردیم به بحثمان؛ مدل حنبلی ها هیچگونه سازگاری با سایر مذاهب نداشته اند؛ یکی از غفلت هایی که ما داریم انجام می دهیم این است که فقه حنبلی را نشناخته ایم؛ فقه حنبلی در عرصه حاکمیت و حکومت نظراتی دارد که با سایر مذاهب اهل سنت هم سازگاری ندارد.

 

وسائل ـ حتی با مذاهب دیگر اهل سنت هم رابطه اش اینگونه است؟

حتی اهل سنت، شیعه که سر جای خود است، و زاویه مشترکی با آنها نداریم؛ بیشترین جنگ در طول تاریخ بین حنابله و حنفی ها، حنابله و شافعی ها، حنابله و مالکی ها بوده  وخون و خون ریزی و کشتار راه افتاده است؛، از آن به فتنه حنابله در جهان اسلام  تعبیر می شود؛ اهل سنت هیچ گاه حنابله را به رسمیت نشناختند و نتوانستند باآنها کار کنند.

 

وسائل ـ الآن هم به رسمیت نمی شناسند؟

حتی الآن هم به رسمیت نمی شناسند و نمی توانند با آنها کار کنند؛ چون آدم های بسیار متحجّر و خشنی هستند؛ ملاک هایی که کمترین تساهل و تسامح در آن وجود دارد.

 

وسائل ـ  اینکه حنبلی ها را جزو مذاهب چهارگانه می دانند با حرف حضرت عالی در تناقض نیست؟

فقه اهل سنت چهارتاست؛ اما در مباحث کلامی حاکمیت و حکومتی نمی توانند با حنابله کار کنند؛ در عرصه حاکمیت و حکومت، نظریه  امارت و خلافتی که امروز دولت اسلامی شام و عراق( داعش و النّصرة)  دارند مطرح می کنند، جهان اسلام  اینها را بر نمی‌تابد.

اولاً انشاءالله داعش، النّصره و القاعده و گروه های سلفی افراطی قطعاً به جایی  نخواهند رسید؛ اگر به جایی برسند، نقطه آغاز اختلاف در جهان اسلام است؛ ما به تشیّع کاری نداریم؛ نقطه آغاز برادر کشی در دنیای اهل سنت است، آیا حنفی ها، شافعی‌ها و مالکی ها می توانند با حنبلی ها کار کنند؟

جریان سلفی امروزی (در نگاه حنبلی و باز گشت به سلف )در اندیشه حاکمیت و حکومت معتقد به دو نظریه است:

یک، نظریه الفریضة الغائبة، جهاد فریضه غائبست، که عبد السلام فرج مطرح کرد.

مشکل جهان اسلام، این است که جهاد در آن وجود ندارد بنابراین بیاییم آن را احیاء کنیم؛ اساس جهاد بر این است که شما طرف را تکفیر کنید؛  خوب، کافر کیست؟ اینقدر محدوده کفر را گسترش داده­اید که برادر دینی شما هم که رو به قبله است و نماز می خواند، کافر و مشرک  است؛ و وقتی کافر شد، قتلش هم واجب است.

دوم، جهاد با چه کسی؟

این خیلی مهم است و انحراف بزرگی در جهان اسلام است؛ آنها می گویند  ما دو عدوّ و دو دشمن  داریم، عدوّ قریب و عدوّ بعید، دشمن نزدیک و دور؛دشمنان نزدیک، برادران دینی هستند، روافض و هرکسی که با دولت عراق، سوریه ، ایران و یمن همکاری کند؛عدوّ و دشمن قریب ( نزدیک )هستند؛ دشمنان بعید هم یهود و نصاری هستند؛ ما این قدر این دشمنان نزدیک را می کشیم که کاری به یهود و نصاری هم نداشته باشیم.

 

وسائل ـ چرا دشمن اسلام دارد این ها را تأیید و حمایت می کند؟

تا مسلمانان به خودشان مشغول شوند و همدیگر را بکشند؛ اهل سنت همدیگر را بکشند، شیعه اهل سنت را و اهل سنت شیعه را بکشد؛ جهان اسلام به خودش مشغول باشد و ما کار خودمان را انجام دهیم؛ خیلی نگاه خطرناکی است در فقه سیاسی؛ حالا شما نظریه بیعت در جریان سلف و سلفی گری را از دل آن بیرون بیاورید. و لذا هرکس بیعت نکرد قتلش واجب است.

حالا  امیر دولت اسلامی چه کسی است؟ یک نفر را انتخاب کنیم اسمش را می گذاریم عمر؛ این از بین می رود نفر دوم اسمش را می گذاریم ابوبکر بغدادی، که نه اسمش ابوبکر است و نه اهل بغداد است؛ ابراهیم  عواد السامرایی البدری  الرّضوی  الحسینی  الهاشمی و.... را به خودش نسبت می دهد؛ من رضویم، حسینیم، هاشمیم؛ حاکمیت و حکومت ازآن کیست؟ من بنی هاشم و قریشی ام، عمامه سیاه هم می گذارد که قریشی و هاشمی ام؛ و لذا این مبانی فکری و معرفتی در فقه سیاسی را باید پیگیری کرد؛ و انحرافات بززگی که در فقه سیاسی اهل سنت دارد اتفاق می افتد و واقعاً فقهای اهل سنت باید به فکر مقابله با جریان های افراطی در دنیای اهل سنت باشند.

 

وسائل ـ آیا علت اینکه اصلاً کار به اینجا منجر شد به خاطر نبود یک الگوی حکومتی مناسب که پاسخگوی همه زمان‎ها باشد، نیست؟

دنیای اهل سنت حکومت داشت، مدل هم  دارد، اما نتوانست به هر دلیلی آن ظرفیت و تسامح و تساهلی که در حاکمیت و حکومت نسبت به سایر اندیشه ها و مذاهب وجود دارد را در خودش تحمّل کنند، و لذا همیشه درگیر جنگ های داخلی بودند.

من یک مثال می زنم، اشاره کردم حکومت عثمانی بر اساس نظریه ابوحنیفه که می گوید در حاکم و خلیفه، قریشی بودن و هاشمی بودن شرط نیست، آمد حاکمیت و حکومت تشکیل دادند؛ ترکان عثمانی سنّی در مقابل ایرانیان صفوی شیعی جنگیدند؛ و چه جنگ سختی اتفاق افتاد؛ خوب فقه سیاسی باید این را تحلیل کند؛

 من وقتی نگاه می کنم می گویم که نه تقصیر ترک بودن و نه تقصیر ایرانی بودن است، نه تقصیر عثمانی بودن و نه تقصیر صفوی بودن است، بلکه من می فهم که تفکّر انگلیسی این وسط وجود داشت که موفق شد این ها را به جان هم بیندازد؛ و چقدر درگیری، کشتار و عقب ماندگی در جهان اسلام اتفاق افتاد؛ و محصولش فروپاشی امپراطوری عثمانی و امپراطوری صفوی بود؛ صفوی و عثمانی کم خدمت نکردند؛ دو امپراطوری بزرگ، با دستاوردهای بزرگ فرهنگی و تمدّنی که در محدوده خودشان  بی نظیر است.

 

وسائل ـ در این بین آیا صفویه هم نقش داشته؛ مگر حکومت شیعی نبوده است؟

 خوب، در هر حال بازیگر کیست؟ سفیرکبیر انگلیس است؛ یک محقّق تاریخ و محقق اندیشه سیاسی باید علل و عوامل پیدایش جنگ بین ایران و عثمانی را تحلیل کند؛ فرانسوی ها به کمک حکومت صفوی و انگلیسی ها  به کمک حکومت عثمانی می روند؛ این فروپاشی قبل از جنگ جهانی اول است و ادامه دارد تا اینکه حکومت قاجار می آید؛ این دعواها را در جهان اسلام داریم؛ همین طور جنگ جهانی اول را داریم تا جنگ جهانی دوم که امپراطوری عثمانی فروپاشید و سهم انگلستان شد؛ و در پی آن امپراطوری عثمانی به کشورهای متعدّد تقسیم شد و اختلافاتی که هنوز هم کشورهای عربی و اسلامی با هم دارند.

 

وسائل ـ در پایان اگر جمع بندی دارید بفرمایید؟

اجمالاً،  فقه سیاسی در دنیای اهل سنت در عرصه حاکمیت و حکومت نظریات متعدّد و الگوهای متفاوتی دارد که تعارضات درونی با هم دارند و خواهند داشت؛ در هر حال امروز دنیای اهل سنت، در عرصه حاکمیت و حکومت با مشکلات جدّی روبرو هست؛ از طرفی چالش­های سکولاریسم و لیبرالیسم و پذیرش غرب و غرب گرایی و از طرفی جریان متحجّر و تفکری که تحت عنوان سلف و بازگشت به اسلام وجود دارد.

این دایره وسیع و گسترده از غرب تا سلف را کسی نمی‌تواند جمع کند؛ آیا کسی هست در دنیای اهل سنت  که  الگوی تثبیت شده و موفقی  را برای حاکمیت و حکومت، امارت و حتی سلطنت ارئه دهد که قابل قبول جامعه اهل سنت باشد؟ این محلّ  تأمّل است یا الگویی موفق برای حاکمیت و حکومت و امارت و حتی سلطنت ارائه دهد که قابل قبول جامعه اهل سنت باشد، این محل تأمّل است.

 

وسائل ـ به عنوان نکته آخر فرق بین سلطنت و إمارت و دولت که در بحث ما مطرح شد چیست؟

 من یک اشاره‌ای می‌کنم؛ در متون روایی اینکه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسی باید بیاید، الفاظ، مختلف است؛ ما خلیفه را داریم،  امیر را داریم، إمارت را داریم، خلافت را داریم، در بعضی از متون ملک و سلطان (پادشاه) را داریم؛ این الفاظ چه بار معنایی دارند؟ آیا معانی آنها یکی است یا خیر؟ آیا خلیفه، امیر، ملک، پادشاه، سلطان، امام جامعه – امام الدّین و الدّنیا - است یا نیست؟ ولایت دارد یا ندارد؟ اینها بحث هایی است که در فقه سیاسی بحث های زیادی دارد و در جای خود باید بحث کرد.

اجمالا فعلاً  همه این معانی را یکی می گیریم، اما اینها همه بار معنایی مختلفی دارند؛ ما اجمالاً می گوییم  نظریه  فقه سیاسی اهل سنت در عرصه حاکمیت و حکومت، مدل خلافت، إمارت ، مُلک وپادشاهی و سلطنت هست؛  اما اینکه خلیفه چه کسی است و شرایطش چیست؟ امیر چه کسی است؟ شرایطش چیست؟ ملک و پادشاه چه کسی هستند؟ شرایطشان چیست؟ در میان فقهای اهل سنت اختلافات زیادی وجود دارد.(ادامه دارد...)/402/م

 

 

 

کد خبرنگار : 39


لیست کل یادداشت های این وبلاگ