به پاس احترام به استاد حیدر رحیم پور ( پدر گرامی جناب رحیم پور ازغدی معروف ) که از همرزمان مقام معظم رهبری وشریعتی ( پدر وپسر ) است مقاله ایشان را با دخل وتصرف البته اندک در وب می گذارم و به دوستان سفارش می کنم قدر گنجینه هایی همانند استاد حیدر رحیم پور
؛استاد محمد رضا حکیمی و.....را بدانند .
حیدررحیم پور
گویند آنگاه که غزالی از فلسفه دلزده شد روزی شاگردان را به دور حوض مدرسه گردآورد و با پایه دلیلهای فلسفه بشری به اثبات رساند که در حوض آبی نباشد و چون همگان حیران شدند مشتی آب بر آنان پاشانید و گفت این مشت آب،همه استدلالهای فلسفی مرا باطل کرد و سحرگاهی سر به بیابان زد و بکوشید تا دهکده خلوتی را یافت و در آن روستا پاچه ورمالیدهایی، مرشدی میکرد که چون او را دید از وجناتش دریافت که عالم است و خطر برای جاهل و میتواند نانش را آجر کند و از غزالی که خسته، گوشه مدرسه بنشسته بود خواست تا به پیش آید و بر دیوار ماری نویسد
و محقق چنین کرد که او گفته بود و سپس فرمان داد تا به جایش بنشیند و خود عکس ماری را بکشید و از بیخبران خواست تا قضاوت کنند که کدامین مار است و همگان فریاد برآوردند آنکه مرشد آنکه مرشد و غزالی را اینچنین سرشتی بدآمد و به تدبیر تنبیهش برآمد و فردا آنگاه که معرکه گرفت و به سخن نشست غزالی سراسیمه وارد مسجد شد و خود را به جاهل رساند و به سرعت مویی از ریش او بکند و فریاد برآورد که دیشب پیری مرا به خواب آمد و فرمود هرکس تک مویی از ریش این بزرگ در کفن داشته باشد حسابش پاک است و مردم را بر او بشورانید و لحظهایی دیگر نه تنها بر صورت شیاد مویی نمانده بود که پوستی هم نبود و حیلهگر بر خاک سیاه افتاده بود و چون در خونش میغلتید غزالی به او نزدیک و به گوشش گفت چرا به من گفتی مار بنویس و خودت مار کشیدی و آنچنان معرکهایی را به پا داشتی آیا نمیدانی خداوند از مرشدان، پارسایی خواهد.
همانگونه که بارها گفتهام در این نظام به حکم طبعیت اگر شمشیر در کف علی باشد عَمر را میکشد و اگر در کف ابن ملجم فرق امام عدل را بشکافت چه آفریدگار در جهان طبیعت به اقتضای رحمانیت خود به هر انسانی که عقل و قدرت انتخاب بخشیده او را خلیفه خود برگزیده اجازه دادهاست تا که به اقتضای طبیعت انسانی خود از آنان بهره گیرد و ای چه بسا آدمیانی، با خدا بیگانه که به یاری عقل و بهرهگیری خوب از قدرت انتخابشان به کمالاتی هم رسیدهاند با همه اینها آفریدگار به اقتضای لطف خود پروردگاری انسان را هم به عهده گرفت و برای راهنمایی او کتابها و دستورها و آموزگاران آسمانی اندیشی از جنس خودشان به هدایتشان فرستاد و هرگاه بدسرشتان، دین خدا را مسخ کردند حضرتش به لطف خود دین مسخ را نسخ و شریعت آلوده را فسخ فرمود تا که نوبت به ارسال کتاب و پیامبر آخرالزمان رسید و نخستین پیام فرستادهاش اینکه تنها خدایی را بپرستید که مرا برای به کمال رساندن خلق و خوی آدمی به یاری شمایان فرستاد.<**ادامه مطلب...**>
و وای بر تو، متسلسف بیخبر که هنوز نفهمیدهای نخستین کلام کتابش بسم الله الرحمن الرحیم است و اهل ادب میدانند که معنی رحمان چیست و جنبه رحمانیت پرورگار شامل حال همه این جهانیان باشد و رحمان در اطاعهای این جهانی خود هیچ فرقی میان دوست و دشمن نمیگذارد و در تعریف عقل فرمودهاند «العقل ما عُبِدَ به رحمان »عقل چیزی است که سرآغاز به ارزشهای این جهانی، رحمان میاندیشد و چه اگر درست اندیشد به ارزشهای آن جهانی هم میرسد کورباد چشمی که ندیدهاست که حضرت عادل، به وضوح در کتابش میفرماید رستگاران کسانی میباشند که هر سخنی را گوش میکنند لیکن پایان گفتمان بهترین آنان را میپذیرند تو اگر برای یکبار قرآن خواندهبودی و مناظرات ابراهیم را دیده بودی، درمییافتی که همه استدلالات سرورموحدان، برپایه تفلسف بشری بودهاست و حضرتش کوچکترین استدلال خطابی ندارد.آیا ابراهیم پیشوای خداباوران آزاداندیش بود ؟!!
آیا همه فلاسفه جهان مادی به اندازهایی که قرآن، بشر را به پیروی از عقل و آزاداندیشی دعوت میکند خواندهاند .کسی دیگری هم یافتهاید که این همه فریاد برآورد که عقلگرایان و دانایان مساوی با مردمی که به نام دینداری مدام به گرد گردویی میگردند، نیستند. آیا کتاب دیگری را هم خواندهاید که به هر مناسبتی آدمیان را به تعقل و تعلیم و تعلّم و اجتهاد و تفقه وادارد و تعلیم و تربیت را بزرگترین خدمت به انسانیّت بشناساند؟! و نیز آنهمه به نکوهش جاهلان و بیخبران و راکدان پردازد و به هر مناسبتی انسانها را از پیروی کجروان و گمراهان و بیخبران و جادوگران بترساند کتابی که آنانی را که به جان عالمان میافتند سگ میخواند و انتلکتوئلهای کتابزدهایی را که به تفکر و تعقل و عمل علمی نمیپردازند چهارپایانی بخواند که بار کتاب میکشند.
ای کاش یک دوره هم نهج البلاغه را خواندهبودید تا درمییافتید که دردهای دل وصی پیامبر از بیخبران و بیخردان و گاوهایی که گرد،گردونه میگردند درددل بیشتری دارد یا از کافران. ای فیلسوف در قفس کفراسیر! تو که به تقلید تجربه مردان آغازین رنسانس که به حق از کلیساها و کنیسههای نکبتبار رمیدهبودند، میگویی دینداری و آزاداندیشی در برابر یکدیگرند، آیا هرگز فکر کردهای که نباید شریعت ناسخ را به شریعت منسوخ قیاس کرد میخواستی سری هم به کتب حدیث ما بزنی تا دریابی که فرق شرایع ناسخ و منسوخ از زمین تا به آسمان است. بیخبر آگاه باش که آنان میگویند دین عقلانی نیست لیکن کتب حدیث ما با ستایش عقل و نکوهش جهل آغاز شده است و یک دنیا درباره عقل و علم و تفکر و اجتهاد سخن میگوید و پاداش خردمندان و دانشمندان را جایگاهی در ردیف پیامبران میداند و میفرماید: ارزش یک لحظه خواب عالم بیشتر از عبادت هفتاد ساله جاهل است باز هم فسیل گونه بگو همه منظور دین از علم همان علوم دینی است و اگر چنین، از تو بیخبر میپرسم آنگاه که فرمان میدهد در طلب علم باشید گرچه علم در چین و آن طرف دنیا باشد آیا منظورش این است که دین را از بتپرستان بیاموزید
سخن از بدآموزی و تحریف مذهب عدل و اختیار است و زشتی اشعریگری چه او نمی دانست در هر امری باید مسلمانان را با اسلام سنجید و نه اسلام را با مسلمان و شگفت اینکه گوینده همچون صحابه عادل عصر پیامبر یکسره حدیث از امام و رهبر امروز سخن میخواند لیکن به گفته قرآن، مؤمن به برخی از سخنان و کافر به بعضی دیگر. مرد خدا تو که آن سخن امام را شنیدی و برخلاف مذهبمان برای همیشه حجّت پنداشتی آیا این را هم از امام شنیدهایی که فردای پس از سپردن حیثیت انقلاب به گروهی و مشاهده زشتکاریهای آنان،حضرتش پشت بلندگو آمدند و فریاد برآوردند من از آنچه کرده خود، توبه میکنم؟! این را هم نشنیدهایی که رهبر فعلی به آشکار فرمود اندیشههای آقای احمدی نژاد از اندیشههای دیگری به اندیشه من نزدیکتر است چرا هنوز نمی دانستی که آن طلحة الخیر و زبیرسیف الاسلام پیامبر بودند که طلحه با علی درگیر و زبیر پس از رحلت رسول خدا سیف اسلام را تا روزی که کشته شد به کار نگرفت و در غلاف داشت چرا دور برویم
بزرگترین آرزوی احمدینژاد ریشه زنی زر و زور و تزویر و رانتخواری و رشوهگیری میباشد و توزیع عادلانه رایانهها و تبدیل زکات فرنگی به زکات اسلامی و منی که همه عمر طولانیام را خرج سیاست کردهام سوگند یاد میکنم که خداوند از آغاز مشروطیّت تا به امروز نخستوزیر یا رئیس جمهوری به خیراندیشی و توفیقات احمدینژاد به خود ندیده است با اینکه به ایمانم قسم زیانهای شخصی من در دوران ریاست ایشان از دورانهای پیشین بیشتر بودهاست و همین را بزرگترین دلیل ارزندگی این رئیس جمهور میدانم چه میدانم پیش از ایشان اگر راستیها بر سر کار بودند چپیها به مقابله میپرداختند و اگر چپیها، راستیها. لیکن امروزه آن هر دو اندیشه باطل، همچو دو برادر تنی چفت هم نشسته و حرفهشان کارشکنی حکومت است و مشکلآفرینی برای مردم و ایجاد نارضایتی .
ولا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]