سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدترین مردم کسانی اند که از بدترین مسأله ها می پرسند تا دانشمندان را به اشتباه اندازند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 89 اردیبهشت 13 , ساعت 12:42 عصر

برای بحث کنترل جمعیت واثرات سیاسی آن این مقاله انتخاب ودر وبلاگ قرار می گیرد.  

دیدگاه احمدی‌نژاد درباره جمعیت کارشناسی و استراتژیک است

طی هفته های اخیر و پس از آنکه ریاست محترم جمهوری بر افزایش نرخ رشد جمعیت در کشور تاکید کرد. موضع گیری های متعدد و بعضا متناقضی در قبال این طرح صورت پذیرفت. این موضع گیری ها ما را بر این داشت تا در گفتگوی با عبدالرضا داوری معاون خبر سابق ایرنا و مدیر فعلی صندوق بازنشستگی مس ایران به بررسی تبعات سیاسی و اقتصادی این طرح در بلند مدت بپردازیم.

داوری متولد فروردین 1352 است . وی دانش آموخته دکترای مهندسی مکانیک دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی است . او هم اکنون مدیرعامل موسسه صندوق بازنشستگی صنایع مس ایران و عضو هیئت مدیره، دبیر و سخنگوی انجمن صنفی روزنامه نگاران و خبرنگاران ایران است و سمت مشاور عالی کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی را نیز بر عهده دارد.

جناب دکتر داوری! پس از آنکه دکتر احمدی نژاد طرح افزایش نرخ رشد جمعیت را مطرح کرد عده ای این طرح را یک کار کارشناسی قلمداد نکردند.به نظر شما این طرح پایه علمی و کارشناسی دارد؟

http://layali.parsiblog.com

به نظر من در اثبات دیدگاه دقیق، کارشناسی و علمی دکتر محمود احمدی نژاد در خصوص ضرورت افزایش جمعیت ایران اسلامی ،لازم است تا ابتدا کمی با پیشینه تاریخی کنترل جمعیت در ایران آشنا شویم . مراحل انتقال جمعیتی در ‌ایران بعد از دهه 20با کاهش اساسی و مستمر مرگ و میر آغاز شد اما در دوره زمانی1330-1360، ایران با رشد پرشتاب جمعیت مواجه بود . به طوری که معدل رشد سالانه جمعیت در این چهار دهه به رقمی حدود 3درصد ارتقاء یافت و این رشد سالانه سبب شد که جمعیت ایران هر 20 سال یکبار دو برابر و در طول یک قرن بیش از شانزده برابر شود. به طوری که جمعیت ایران از رقمی کمتر از 19میلیون نفر در سال 1335به رقمی در حدود 50 میلیون نفر در سال 1365 افزایش یافت. البته بایدا گفت که افزایش نرخ رشد اقتصادی کشور، ارتقای کیفیت و امید به زندگی ایرانیان و نیز گسترش بهداشت عمومی و به تبع آن کاهش میزان‌ مرگ ومیر بویژه مرگ ومیر نوزادان و اطفال ، نقش اصلی و تعیین کننده ای در پرشتاب شدن رشد جمعیت ایران ایفا کرد. لذا این تحولات سبب شدند که میزان رشد طبیعی سالانه جمعیت ایران در فاصله سالهای 1355 تا 1365 تا رقم 2/3 درصد افزایش یابد، ضمن آنکه همزمان با ورود معاودین عراقی و هجوم آوارگان افغانی در این دوره زمانی، حدود هشت دهم واحد ، نرخ رشد سالانه جمعیت به دلیل مهاجرت افزایش یافت و رقم رشد مطلق سالانه جمعیت به 4 درصد رسید.به خاطر همین موضوع بود که دولت میرحسین موسوی ، بر اساس توصیه های شبه کارشناسی سازمان برنامه و بودجه وقت ، به جای آنکه افزایش ظرفیتهای درونی اقتصادی کشور را برای جذب جمعیت رو به رشد در دستور کار خود قرار دهد مردم رابه سمت ناباروری سوق داد به طوری که از سال 1367 این سیاست ها در متن اولین برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی قرار گرفت و دولتهای هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی هم به صورت پیاپی ، کاهش سطح زاد و ولد و باروری ایرانیان را به طور جدی دنبال کردند.متاسفانه باید گفت عملکرد "سترون سازی ایرانیان" در دولتهای زنجیره ای موسوی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی طی سالهای 65 تا 84 ، سطح "باروری" را در ایران با سرعتی استثنایی که در سطح بین‌المللی کم سابقه و شاید هم بی‌سابقه بود کاهش دادند!! نکته جالب آنجاست که این کاهش جمعیت به حدی سریع و شدید اتفاق افتاد که شاخص های باروری و به تبع آن میزان رشد سالانه جمعیت در مقایسه با سال 1365 به کمتر از نصف تقلیل یافت. میزان باروری کل از 5/6 نوزاد زنده برای هر زن در سال 1365 به کمتر از 3 نوزاد زنده و به تبع آن میزان رشد طبیعی سالانه جمعیت از 2/3 درصد در سال 1365 به کمتر از 5/1 درصد در حال حاضر تنزل یافته است. اما نکته ای که دست اندرکاران پروژه "سترون سازی ایرانیان" در دولتهای چهارم تا هشتم از آن غفلت کردند این نکته بود که سیاستهای کنترل جمعیت، بر ترکیب و ساختار جمعیت نیز تأثیر گذار است! سیاست کاهش مستمر زاد و ولد و انتقال از باروری طبیعی به باروری کنترل شده ، به تدریج ساختار سنی جمعیت ایران را از وضعیت جوانی خارج می کند و به طرف سالخوردگی سوق می دهد. به همین لحاظ هرم سنی جمعیت ایران که در طول تاریخ همواره قاعده‌ای گسترده داشته و به لحاظ تمرکز بیش از 40 درصد از کل جمعیت در سنین کمتر از 15 سال، از ساختاری جوان برخوردار بود، در دو دهة اخیر به سبب کاهش باروری ، تغییر شکل داد و نوعی فرورفتگی درقاعده هرم سنی ایجاد شد . تغییر شکل هرم سنی نسبت جمعیت کمتر از 15 سال از رقمی بیش از 45 درصد در سال 1365 به رقمی حدود 25 درصد در سال 1388 کاهش و در واقع در فاصله ای 23 ساله و با روندی بی سابقه ، حدود 50 درصد تقلیل یافت که در صورت تداوم این سیاست جمعیتی ، روند کاهش جمعیت کمتر از 15 ساله به حدود 15 درصد نیز خواهد رسید!در طی این سال ها دولت ها به فرزندان دوم و سوم به عنوان شهروند در جه دو نگاه کردند و همین امر نیز موجبت شد تا نرخ رشد جمعیت در کشورمان به شدت کاهش پیدا کند. به نظر من دیگر وقت آن رسیده است که فرزندان سوم و چهارم که از آنان به عنوان شهروندان در جه 2 یاد می شد به آغوش خانواده ها بازگردند.

 بسیاری بر این باورند که منابع انسانی یکی از اساسی ترین مولفه های قدرت یک نظام سیاسی است. در واقع می توان از منابع انسانی به عنوان اصلی ترین دخایر و اندوخته های یک ملت نام برد. به نظر شما آیا افزایش جمعیت می تواند باعث پیشرفت و توسعه شود؟!

 بله دقیقا حق با شماست . کارشناسان توسعه معتقدند که اگر دولتی مردمگرا بر سرکار باشد که منابع ملی را اتلاف نکرده و سرمایه و زیرساختها را ترکیب و به کار بندد، اتفاقا افزایش جمعیت می تواند عاملی برای شتاب یافتن روند توسعه باشد.مثال عینی نیز برای این تحلیل، کشور چین است که با حدود یک و نیم میلیارد جمعیت، بالاترین نرخ رشد اقتصادی در جهان را حائز شده است.من معتقدم ترویج سیاست کاهش جمعیت در کشورهایی نظیر ایران بیش از آنکه از عقبه علمی و کارشناسی برخوردار باشد، مستظهر به اراده های سیاسی در محافل غربی است.نرخ رشد منفی جمعیت در کشورهای اروپایی و در پی آن نرخ رشد شتابان جمعیت در کشورهای غیرغربی نگرانی جدی را در میان استراتژیستهای غرب ایجاد کردکه برتری جمعیت را در جنوب و کاهش جمعیت را در شمال، به طور طبیعی باعث انقراض تمدن غرب ارزیابی کردند.استراتژیستهای غربی جمعیت و نیروی انسانی را به عنوان یکی از عوامل اساسی رشد و توسعه و ا محور و محرکه رشد سرمایه های انسانی ونیروی انسانی تلقی می کننداستراتژیستهای غرب به خوبی می دانند که وجود نیروی انسانی و منابع فراوان مولد و کارا باعث ظهور اقتصادی قدرتمند در آلمان، فرانسه ، کانادا ، آمریکا ، چین ، ژاپن و ایتالیا شده است و چنانچه جمعیت یک کشور جوان ، مولد ، فعال و کارا باشد، می تواند عامل رشد و توسعه بوده و به طور معکوس اگر جمعیت کشوری سالخورده ، غیرمولد و مصرفی و ناکارا باشد، می تواند مانعی برای رشد و توسعه ایجاد نماید. اکنون پرجمعیت ترین کشور جهان یعنی چین به خاطر مولد وکارا بودن جمعیت خود توانسته است بیشترین نرخ رشد اقتصادی را در بین کشورهای قدرتمند اقتصادی به ثبت رسانده و مازاد درآمد ارزی خود را تا 200 میلیارددلار ارتقا دهد، این موضوع موید آن است که جمعیت زیاد ، در یک مدیریت کارآمد اقتصادی نه تنها تهدیدی نیست بلکه به عنوان یک فرصت بی نظیر تلقی می شود.

 جناب دکتر! همان طور که پیشتر نیز عرض کردم در این موضوع شکی نیست که جمعیت زیاد همراه با مدیریت بالا توسعه و رشد اقتصادی را در پی دارد. اما بی شک افزایش جمعیت کشور نیازمند هزینه است. در وضعیت فعلی هزینه افزایش جمعیت باید از کجا تامین شود؟! 

بله من هم با شما موافقم که اگر رشد جمعیت بدون پشتوانه مالی صورت پذیرد شکاف بزرگی میان میزان امکانات و رفاه و افراد جامعه پدید می آید. در این مورد چند سناریو را می توان مطرح کرد. نرخ رشد جمعیت کنونی ما تقریبا 2% است. اگر ما تا سال 1404 همین رشد فعلی را ادامه دهیم جمعیتی بالغ بر 98 میلیون خواهیم داشت. اگر رشد ما 2/5 % باشد جمعیت در پایان چشم انداز به 106 میلیون می رسد. اگر نرخ 3 % که نرخ بالایی است را تجربه کنیم117600000 نفر جمعیت داریم. اگر رشد 3/5 % باشد 130 میلیون و اگر نرخ رشد جمعیت 4% باشد ایران در پایان چشم انداز 149 میلیون نفر جمعیت دارد. صاحب نظران حوزه اقتصاد بر این باورند که به ازای هر یک نفر که به جمعیت افزوده می شود دولت باید 100 هزار دلار هزینه کند. این هزینه شامل هزینه آموزش ، درمان ، بهداشت و... می شود. اگر ما فاصله نرخ رشد جمعیت فعلی را که 2 % است با 4% مقایسه کنیم تفاوت جمعیت 51 میلیون است. یعنی با رشد 4 درصد نسبت به وضعیت فعلی ما در سال 1404 ، 51 میلیون بیشتر به جمعیت اضافه شده است. حال اگر عدد 55 میلیون را در 100 هزار دلار ضرب کنیم و حاصل را بر میزان سالهایی که یک فرد به طور طبیعی زنده است کنیم -البته امید به زندگی در ایران تقریبا 70 سال است- عدد 73 میلیارد دلار به دست می آید. یعنی دولت ما باید بر افزایش جمعیت 51 میلیون نفری سالانه 73 میلیارد دلار هزینه کند. ما 73 میلیارد کم داریم درست است! ما باید این 73 میلیارد را تامین کنیم تا رفاه کامل به دست آید. اما باید دانست که دولت ما امروز بالغ بر 90 میلیارد دلار یارانه انرژی می دهد که این یارانه نه تنها موجبات شکوفایی اقتصاد را پدید نیاورده است بلکه باعث رکود اقتصادی در کشور شده است. به نظر من اگر این 90 میلیارد دلار به جیب کشور بازگردد و دولت یارانه ها را هدفمند کند ما به راحتی می توانیم عدد 73 میلیارد دلار را تامین کنیم. در ضمن خود این افراد نیز زمانی که به سن اشتغال برسند برای کشور درآمد زایی دارند که ما فعلا از این بحث عبور می کنیم!

 دولت های پیشین به جای آنکه این فرصت بزرگ را مدیریت کنند مردم را تشویق کردند که نابارور شوند. دولت میرحسین موسوی به مردم می گفت بچه دار نشوید چون ما نمی توانیم مدیریت کنیم و متاسفانه همین روند در دولت های بعدی نیز به جد پیگیری شد. البته من دیگر قصد ندارم به هزینه هایی که این دولت ها برای کلاس های ناباروری و آموزش و... به بار آوردند اشاره کنم.

 بحث جالبی بود! جناب دکتر به هر حال ایران اسلامی کشوری متفاوت است. هم اکنون وضعیت سیاسی ما در جهان ممتاز است. ما به وضعیت کنونی جهان معترضیم و خواهان ایجاد نظامی جهانی مبتنی بر عدالت هستیم. بر همین اساس ایران همواره مورد تهدید قرار گرفته است . جنگ تحمیلی نیز نمونه تام و تمامی از غرض ورزی های غرب علیه ایران است. با در نظر گرفتن این شرایط آیا می توان جمعیت را به عنوان یک فاکتور اساسی در زمینه های سیاسی و استرا تژیک قلمداد کرد؟!

 شما فکر می کنید چرا وقتی بوش به عراق و افغانستان حمله کرد در ادامه به ایران حمله نکرد. به خاطر آنکه ایران یک جمعیت هفتاد میلیونی داشت که در پهنه گسترده ای پخش شده بودند. جنگیدن با چنین کشوری آسان نیست. من چند روز پیش گفتگوی برژینسکی با وال استریت ژورنال را می خواندم. وی دقیقا در این مصاحبه تاکید می کند که وضعیت فعلی رشد جمعیت در ایران این کشور را نابود می سازد و ما باید در برابر ایران تنها صبر کنیم!اجازه دهید متن صحبت های وی را برایتان بخوانم. این مطلب 15 اسفند 88 در خبرگزاری فارس منتشر شده است. او می گوید" بالاتر از همه ، بازی طولانی مدت را انجام دهید، چون زمان ، آمار جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست" من نمی دانم چرا برخی به این خطرات توجه نمی کنند و تنها به فکر منافع سیاسی خویش هستند؟! امروز چین و هند در خاور دور، ایران در خاورمیانه و آمریکا در غرب هستند که در صدد افزایش جمعیت هستند و سایر کشورها دچار معضل پیری و سالخوردگی شده اند.

 به عنوان سوال آخر شما سیاست افزایش جمعیت را که با موضع کاهش جمعیت در تهران همزمان شده است چگونه تحلیل می کنید؟! 

متاسفانه جمعیت ما در برخی از شهر ها به شدت متمرکز شده است که این اصلا خوب نیست. این تمرکز موجب عدم توسعه متوازن اقتصادی می شود. به نظر من سیاست های دولت همه حلقه های یک زنجیره است و پشت سر این زنجیره نیز عقلانیت وجود دارد. دولت با سفرهای استانی سعی در بالانس توسعه داشت. از سوی دیگر طرح هدفمند سازی را مطرح کرد و پس از آن خواهان رشد جمعیت و تمرکز زدایی شد . اگر شما تمام این موضوعات را پشت سرهم قرار دهید به ارتباط آن به سهولت پی خواهید برد. امروز کاملا هویداست اگر زمانی امام خمینی رحمه الله علیه صحبت از جمعیت 150 میلیونی و 200 میلیونی می کردند کاملا فرمایش ایشان از یک نگاه کارشناسی برخوردار بوده است. حداقل در مقطع فعلی ایران توانایی جمعیت 150 میلیونی را به راحتی داردو به عنوان سخن پایانی نیز دیگر وقت آن رسیده است که فرزندان سوم و چهارم که از آنان به عنوان شهروندان در جه 2 یاد می شد به آغوش خانواده ها بازگردند. 

منبع: رسالت



لیست کل یادداشت های این وبلاگ