گفت و گوی منتشر نشده با بهزاد نبوی درباره سازمان مجاهدین انقلاب
برای ایجاد سازمان عجله داشتند
اشاره: مصاحبه با بهزاد نبوی با یک قرار قبلی انجام شد که ما هر چه خواستیم، بپرسیم و او پاسخ گوید؛ اما قبل از انتشار هر چه را خواست حذف کند و نسخه نهایی پس از تأیید او منتشر شود.بخشی از مصاحبه به مسئله 8 شهریور اختصاص یافت؛ سؤالاتی از این قبیل که چه کسی به آنها اجازه تأسیس گروه تحقیق را داد؟ چرا اطلاعات به دست آمده را به گروه بعدی ندادند و چرا برخی افراد همچون تقی محمدی و مصطفی قنادها به خارج مأمور شدند؟ متأسفانه این بخش از مصاحبه که بسیار چالشی و همراه با سؤالات ثانویه فراوان بود شامل بخش حذف شده آن گردید و به لحاظ اخلاقی اجازه نشر آن را نداریم. اما کافی است به عصبانیت او و بیان اینکه این مصاحبه است یا بازجویی، دقت شود تا روند بخش محذوف نیز قابل حدس باشد. بخشهایی از این مصاحبه که اجازه نشر یافت، در ادامه تقدیم میگردد. این مصاحبه در تاریخ 16 بهمن 1384 در دفتر سازمان مجاهدین انقلاب انجام شد که در ویژه نامه روزنامه ایران منتشر شده است.
یکی از بحثهایی که خیلی درباره شما شنیده میشود این است که مسئولیت زیاد دارید.
بسماللهالرحمن الرحیم، با سلام و تشکر، فکر میکنم باید داستان ملانصرالدین را عرض کنم که به همه گفت یک جایی سور میدهند، بعد کمکم خودش هم باورش شد دنبال آنها راه افتاد رفت؛ شما هم آنقدر راجع به سمتهای مختلف بنده نوشتهاید، خودتان هم باورتان شده است که چنین چیزهایی واقعیت دارد، بنده در حال حاضر- حالا را که میگویم، قبل را هم خواستید، بپرسید- هیچ سمتی ندارم جز سمت کارشناسی عالی نهاد ریاست جمهوری.
میدانید که تمام وزرای سابق over cadr محسوب شده و طبق مصوبه دولت در سال68 چنین پستی دارند. پیش از دوره آقای خاتمی هم من این پست را داشتم. امروز هم این پست را دارم و هیچ مسئولیت دیگری در این کشور جز این ندارم؛ البته با وجود اینکه کارمند رسمی 28 ساله دولت هستم (اگر سوابق زندان قبل از انقلاب را دنبال کرده و میگرفتم 41سال سابقه داشتم) و پست مشخص نامدار دارم. 3 ماه است حقوقم قطع شده است.<**ادامه مطلب...**>http://layali.parsiblog.com/1383393.htm
یعنی از شما مشورت میگیرند؟
نه خیر. هیچ کاری به کار ما ندارند؛ همانطور که ادوار قبل هم کاری نداشتند. این پست در واقع برای وزرای قبلی طراحی شده است.
به شما حقوق هم میدهند؟
بله، حقوق ثابت این پست.
پس اینکه میگویند شما وضعتان خوب است، صحت دارد؟
با 600، 700 هزار تومان در ماه؟!
حالا وضعتان خوب هست یا نه؟
وضع من به خواست خدا خوب است؛ چرا بد باشد. من اگر دنبال وضع مالی خوب بودم قبل از انقلاب خیلی بهتر بود. قبل از انقلاب من در کار دولتی ممنوعالاستخدام بودم. هر جا میرفتم، چون در دوره دانشجویی دو بار بازداشت شده بودم، استخدامم نمیکردند، مجبور شدم وارد کار خصوصی شوم. در سال47 به اتفاق عدهای از همدورهایهای دانشگاه یک شرکت پیمانکار مخابرات تشکیل دادیم که آن موقع در نوع خودش منحصر به فرد بود؛ بنابراین از نظر مالی وضعم خوب بود.
[پس از بیان چندین مورد تاریخی و تکذیبهای مکرر بهزاد نبوی]
من یک توصیهای در این زمینه دارم این را بارها به دوستان شما گفتهام؛ لازم نیست اگر بنده میخواهم با آقای عسگراولادی مخالفت کنم، اول بگویم آقای عسگراولادی یک بازاری ناجور است و بعد انتقاد کنم. یا اگر آقای عسگراولادی میخواهد بگوید ایدههای من غلط است حتماً من اول قاتل رجایی باشم تا غلط بودن دیدگاههای من ثابت شود.
ممکن است من آدم خوبی هم باشم ولی دیدگاههایم غلط باشد یا آدم بدی باشم، ولی دیدگاههایم درست باشد. اینها به هم ربطی ندارند. در کشور ما چون رقابت سالم سیاسی را بلد نیستیم اول باید طرف را فاسق و واجب الغیبه کنیم بعد راحت شروع کنیم غیبت کردن از او، این روش غلطی است.
من فکر میکنم ما هر چه از گذشته گفتیم شما تکذیب کردید حالا چیزی بگوییم که اثبات کنید تعریف شما از سازمان مجاهدین انقلاب امروز چیست؟
یک سازمان سیاسی قانونی مسلمان طرفدار انقلاب و خط امام، معتقد به آزادی، دموکراسی و اصلاحاتی که در این 8 سال خیلی اسمش را شنیدید.
یعنی معتقد به قانون اساسی نیستید؟
چرا قانون اساسی که جزو بدیهیات است.
به همه اصولش؟
به همه اصولش اعتقاد داریم، ولی نه با قرائت شورای نگهبان کنونی بلکه با قرائت خودمان.
قبول دارید که جمعیت ایثارگران جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اول است؟
اگر آقای حسین فدایی را میگویید از اعضای جناح راست سازمان اولیه بوده است. اگر جناح راست نگوییم بهتر است ایشان را از طرفداران آقای راستی در سازمان اول بدانیم. چون امروز تمام معیارهای جناحبندی آن زمان تغییر کرده است، دیگر نمیتوان عناوین چپ و راست سابق را به کار برد؛ به هر حال آقای حسین فدایی از اعضای جناح طرفدار آقای راستی بود در سازمان اول، ولی اینکه ترکیب ایثارگران چگونه است و آیا همه اعضایش از آن جناح هستند، نمیدانم. آنچه میتوانم صریحاً عرض کنم امروز هیچ ارتباطی میان ایثارگران و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران وجود ندارد.
خطمشی امروزشان با آن روز آن گروه، نزدیکتر است؟
واقعاً نمیدانم. من تصور دیگری از آقای فدایی در جریان انتخابات اخیر [نهمین دوره ریاست جمهوری] داشتم، بعد مواضع دیگری اتخاذ کردند که با تصور قبلی بنده تفاوت داشت.
چه تصور دیگری؟
حال مکنونات قلبی ما را بماند.
ضبط را خاموش کنم بگویید؟
نه، الآن سالهاست که با آقای حسین فدایی یک کلمه هم صحبت نکردهام که بدانم دیدگاههای امروز او چگونه است؛ غیر از آنهایی که در رادیو، تلویزیون و روزنامهها میخوانیم، دیدگاه کمی عمیقتر ایشان نسبت به مسائل را نمیدانم.
اختلافاتتان چه بود که باعث جدایی شما شده؟
این اختلافات از بدو تأسیس سازمان وجود داشت، وقتی که هیأت مؤسس میخواست سازمان اولیه را تشکیل بدهد من هم یکی از اعضای هیأت مؤسس بودم. دوستان خیلی عجله داشتند که اعلام موجودیت کنند، گفتم اول بگذارید ببینیم چقدر با هم تفاهم و تقارب فکری داریم بعد بیاییم سازمان را تشکیل دهیم. یک حزب سیاسی لباس نیست که هر روز عضو بتواند سازمانش را عوض کند. یکی از آقایان که او هم جزو مؤسسین بود، گفت: این آقای نبوی چه میگوید؟ همه ما مسلمانیم، توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت را قبول داریم، یعنی چه ببینیم چقدر با هم تقارب فکری داریم، همه مسلمانیم دیگر... اکثریت قریب به اتفاق هم تکبیر گفتند و سازمان تأسیس و اعلام موجودیتش تصویب شد. حتی نزدیک بود مرا کتک هم بزند!
اصلاً چی شد که با هم تصمیم گرفتید که سازمان را تشکیل دهید؟ آن 7 گروه؟
ما 7 گروه یا در زندان با هم بودیم یا بیرون کار مسلحانه میکردیم یا خارج از کشور با گروههای مسلح ارتباط داشتیم. وجه اشتراکمان این بود که همه مسلمان بودیم، امام و انقلاب را هم قبول داشتیم و مخالف مجاهدین خلق هم بودیم و فکر میکردیم همین کافی است. بعد که مقداری جلوتر رفتیم،دیدیم این تشکیلات دارد وارد صحنههایی میشود که بحثهای دیگری مطرح است؛ یکی دو تایمان رفتیم در دولت؛ آقای سلامتی بحث اصلاحات ارضی را مطرح کرد، آشوبی به پا شد بین اعضا. من به ستاد بسیج رفتم و سهمیهبندی، باز یک آشوب دیگر در سازمان به وجود آمد. قبل از انقلاب که این حرفها برایمان مطرح نبود، همهمان مخالف شاه بودیم، مسلمان بودیم تا یک حدی آن برادری که این حرف را میزد راست میگفت مخالف شاه بودیم، مسلمان بودیم، انقلاب را قبول داشتیم، امام را قبول داشتیم. مجاهد خلق را هم التقاطی میدانستیم.
هنوز هم این ارتباطها برقرار است؟
چرا تو مرتب سین جیم میکنی؟ با اطلاعات کار میکنی؟
خبرنگار باید بپرسد.
اگر با اطلاعات هم کار میکنی عیبی ندارد فقط بگو بدانم اینجا بازجویی میکنید یا مصاحبه؟!
این نقاط ابهامی است که وجود دارد، میگویند قبل از انتخابات سال 80 آقای شمخانی که خواست کاندیدا شود، آقای بهزاد نبوی و خسرو تهرانی رفتند به ایشان مشورت دادند. آقای شمخانی در تقسیمبندی داخل سازمان در جناح مخالف شما بود.
آقای شمخانی اول اینکه عضو جناحی از سازمان نبود و دوم اینکه با من اصلاً مشورت نکرد؛ ولی این را خدمت شما عرض کنم، بعضی از دوستان حتی در سپاه این عقیده را داشتند که جناحهای مختلف سازمان در واقع یکی هستند. خدا بیامرزد مرحوم داوود کریمی، زمانی میگفت اینها اصلاً یکی هستند و هر کدام به یک طرف و یک جناح رفتهاند که آخر کار بتوانند هر طرف که برنده شد، اینها برنده شوند؛ البته بعداً ایشان دیدگاهش تغییر کرد. بعد از جدا شدن جناحها در سازمان تقریباً هیچ نوع ارتباطی با هم نداشتیم، حتی ارتباط غیرسیاسی هم با هم نداشتیم.
شما گفتید مخالف سازمان مجاهدین خلق بودید، درست است؟
بله اینکه خیلی روشن است.
ولی آنکه معروف است، این است که در زندان شما با شهید لاجوردی در مخالفت با مجاهدین خلق اختلاف دیدگاه داشتید.
در زندان 3 دسته حضور داشتند (از بچه مسلمانها) یک دسته طرفداران مجاهدین خلق بودند، یک دسته ما بودیم که بنده، صادق نوروزی، قدیانی، سلامتی، محسن مخملباف، یک دسته هم بچههایی بودند که معتقد بودند که سوسیال امپریالیسم خطرناکتر از امپریالیسم است. مجاهدین خلق را به سوسیال امپریالیسم تشبیه میکردند، شاه را به امپریالیسم. اجازه بدهید به این موضوع بیشتر از این نپردازیم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]