داستان تلخ قائم مقام رهبری
شبکه ایران: در ششم فروردین ماه سال 68 یکی از مهمترین وقایع تاریخ جمهوری اسلامی ایران رقم خورد و حضرت امام خمینی با انتشار نامه تاریخی خویش خطاب به آقای حسینعلی منتظری وی را رسماً از قائم مقامی رهبری برکنار کردند و ضمن توصیه به وی مبنی بر دور نمودن خویش از منافقین، برگ جدیدی از تاریخ جمهوری اسلامی را ورق زدند.
این نامه ابتدا بنا بر صلاحدید حضرت امام قرار بود تا از رسانههای عمومی از جمله صدا و سیما منتشر شود اما بواسطه درخواست برخی از مسئولین وقت از جمله آیتالله خامنهای، آیتالله مشکینی و... از امام مبنی بر عدم انتشار این نامه به صورت عمومی، امام خمینی در پاسخ، بنا بر آنچه که حجتالاسلام و المسلمین روح الله حسینیان نقل نموده است، می فرمایند:«البته اینکه من نامه 6/1/68 را پس گرفتم، نه اینکه پشیمان شدم و نه اینکه اصرار شما مرا وادار کرد که این نامه را پس بگیرم، فقط ترسیدم که با پخش (انتشار عمومی) این نامه، خون مردم به جوش بیاید و بریزند و آقای منتظری را بکشند... آقای منتظری هم خودش فاسد است و هم شاگردی که تربیت میکند فاسد تربیت میکند.» (از جدایی تا رویارویی، ص 80)
ادعای عجیب پسر مرحوم منتظری
این واقعیت در حالی است که احمد منتظری، پسر مرحوم منتظری، اخیرا مدعی شده است که نامه معروف اما را ایشان ننوشته است.
وی پس از آنکه این ادعای عجیب را در مصاحبه به سایت ضد انقلابی وزیر ارشاد دولت اصلاحات بیان کرد، در واکنش به انتشار خبر سخنانش از سوی شبکه ایران هم جوابیه ای صادر و در آن به تکرار ادعاهایش پرداخت.
احمد منتظری با متهم کردن شبکه ایران و دیگر سایت های منتشر کننده گزارش خبرنگار ما به دروغگویی، ادعا کرده است: "اینجانب در واقع برای توجیه کار معظم له(امام راحل) به دانشجویان گفتم که ممکن است نامه 4/1/68 آیت الله منتظری به امام نرسیده باشد وگرنه جواب آن نامه متواضعانه، نامه تند 6/1/68 نمی تواند باشد."
وی با ادعای اینکه "نامه 6/1/68 توسط حاج احمد آقا نوشته شده"، تاکید کرده است که "وقتی حضرت آیت الله العظمی منتظری نامه 6/1/68 را مشاهده نمود بسیار متعجب شد و فرمود بعید است که چنین مطالبی را استادش به رشته تحریر درآورده باشد."
پسر مرحوم منتظری برای توجیه ادعای خود به بیان دلیلی جالبی هم متوسل شده و نوشته است: "اینجانب نامه ای را در اختیار داشتم که احمد آقا خمینی در مورد تغییر مدیریت مدرسه کرمانیها - قریب به این مضمون - نوشته بود که: امام فرموده اند حجة الاسلام آقای فهیم کرمانی برکنار شود و به جای ایشان حجة الاسلام آقای کشمیری منصوب شود، و امضا کرده بود "احمد خمینی". خط این نامه با نامه 6/1/68 کاملا منطبق بود. وقتی این دو نامه را در کنار هم به مرحوم پدرم ارائه کردم ایشان هم تصدیق نمودند که نامه 6/1/68 را حاج احمد آقا نوشته است."
با توجه به اهمیت ویژه نامه معروف به 6/1/68 مقطع عزل اقای منتظری، به نظر می رسد مروری بر اظهارات و سخنان شاهدان عینی این رویداد صحت ادعای احمد منتظری که به گفته او اعتقاد پدرش هم همین بوده است، روشن خواهد شد.
امام از همان اول مخالف بود
حجت الاسلام محمدی ری شهری در کتاب «سنجه انصاف» که به بررسی مقطع حساسی از جمهوری اسلامی، از نصب منتظری به قائم مقامی رهبری تا عزل وی و ماجرای باند مهدی هاشمی اختصاص دارد، برای نخستین بار تصویر نامه تاریخی 6/1/68 امام(ره) به منتظری را که از سوی عوامل مخاطب نامه در آن تشکیک شده بود، منتشر کرده است.
وی در این کتاب با تأکید بر اینکه نظر امام پیش از تصمیم مجلس خبرگان نسبت به رهبری آقای منتظری منفی بود، در تشریح دلایل این ادعا به نامه 6/1/68 ایشان خطاب به منتظری اشاره کرده و با ذکر فرازی از آن مبنی بر اینکه «والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید...» می افزاید: اما این که امام نظر خود را به خبرگان منتقل کرد یا نه، داستانی شنیدنی دارد که باید از زبان آیت الله محمدی گیلانی که عضو خبرگان بوده و اکنون نیز همچنان عضو مجلس خبرگان است، شنید. گفتنی است که ایشان در ملاقاتی با امام قبل از تصمیم خبرگان در مورد قائم مقامی آقای منتظری از دیدگاه امام در این باره مطلع شده است.
گلههای سوزان امام از منتظری
آیت الله محمدی گیلانی در تاریخ 6/9/1379 به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم(ع) در منزل آقای علی رازینی ضمن سخنرانی گفت: یک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/4/1364)، من ضمن تماس با دفتر امام(ره) کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم، امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم. گفتم: «فردا قرار است موضوع قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛خدمتشان درس خوانده ام؛ ایشان را عابد و زاهد می دانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. او از عهده این کار برنمی آید...». امام، گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: «احمد هم از او دفاع می کند! از منزل سید مهدی هاشمی، دست نویسهای او را آورده اند. من دیدم نامه های آقای منتظری از نوشته های مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم»! سخن امام که به این جا رسید، من گفتم: آقای منتظری عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: «امام خیال کرده که آنچه من برایش مینویسم، الهام از سید مهدی می گیرم!»
امام فرمود: « نامه مرا آورد در جلسه خواند؟!» گفتم: «بله! آقای سید عباس خاتم و سید جعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند». امام فرمود: «او اینطور است»! عرض کردم: «بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود». امام قدری فکر کرد و فرمود: «احمد نیست، می شود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعدازظهر من ایشان را ببینم؟» عرض کردم: «بله، اما به آقای هاشمی نفرمایید که من آمدم [و این جریان را خدمت شما گفتم]. به هیچ کس نگویید. می ترسم مرا هم شمس آبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند»! این را که گفتم، امام -اعلی الله مقامه- سه بار خندید و فرمود: «خاطرت جمع باشد». از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم... شب، بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم حاج احمدآقا زنگ زد که «حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کردیم، مبادا از شما تجاوز کند». گفتم: « همین طور است».
امام فرمودند قائم مقامی منتظری را مطرح نکن
فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که: پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن». گفتم: «چرا؟ ما در اجلاسیه قبل، به آقایان گفته ایم که ایشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنیم.» فرمود: «نه، یکی از دوستان آمده و چنین گفته...». گفتم: «ما اعلام کرده ایم. نمیشود...».
تأمل در آنچه از آقای محمدی گیلانی نقل کردیم، نشان می دهد که امام در مورد طرح قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان، در مقابل کاری انجام شده قرار گرفته بود؛ اما به هرحال، جای این پرسش باقی است که با آن قاطعیتی که از امام سراغ داریم؛ اگر واقعاً با این امر مخالف بود، چرا نظر خود را به خبرگان اعلام نکرد؟ بیتردید، اگر خبرگان، نظر امام را می دانستند، آقای منتظری را به عنوان جانشین او تعیین نمی کردند. آقای منتظری عدم مخالفت امام با قائم مقامی وی را دلیل موافقت ایشان می داند و در پاسخ به این سؤال که: «آن وقت، احساس شد که حضرت امام هم مخالفتی دارند؟»، میگوید: من نمی دانم، اگر ایشان در آن وقت، مخالف بودند، لازم بود همان وقت، ولو با کنایه با پیغام به من یا دیگری و یا به خبرگان می فرمودند؛ زیرا مصلحت نظام از همه چیز مهمتر بود... پاسخ این سؤال را امام در نامه 6/1/68 فرموده اند. متن فرمایش امام، این است: والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم... والله قسم من به نخست وزیری بازرگان مخالف بودم؛ ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. والله قسم من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد، نظر دوستان را پذیرفتم. این سخن به روشنی نشان می دهد که امام در مورد عدم اعلام مخالفت خود با رهبری آقای منتظری، همانگونه عمل کرده که در مورد نخست وزیری بازرگان و رئیس جمهوری بنی صدر عمل کرده است. در همه این موارد، امام - به تعبیر خودشان- نظر دوستان را پذیرفته است. این سخن نشان می دهد که پس از دیدار آقای محمدی گیلانی، مطلبی به امام گفته شده که ایشان مصلحت ندیده با اقدام مجلس خبرگان در مورد رهبری آقای منتظری مخالفت کند؛ چنان که در نامه 8/1/68 به این معنا تصریح فرموده: هم شما و هم من، از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم...؛ ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من نمی خواستم در محدوده قانونی آنها دخالت کنم.
روایت هاشمی رفسنجانی از عزل منتظری
آقای اکبر هاشمی رفسنجانی در سال 1368، رئیس مجلس شورای اسلامی و نایب رئیس خبرگان رهبری بود. او در سال 1376، پس از اظهارات آقای منتظری علیه مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعه روایتی از عزل حسینعلی منتظری از قائم مقامی رهبری و برگزیده شدن آیت الله خامنهای به رهبری ارائه داد: "روز دوم فروردین (68)خدمت امام رفتم و دیدم امام صریح شدند و قاطع میگویند که مسئله را باید حل کنید و این دیگر نمیشود. من آمدم به خانه و خیلی ناراحت بودم و به مشهد که آیتالله خامنهای آن موقع آنجا بودند تلفن کردم و گفتم من و حاج احمدآقا تنها هستیم و شما خیلی نمانید و بیایید ما کارهای مشکلی داریم. ایشان برنامههای مفصلی داشتند، برنامههایشان را کوتاه کردند و گفتند خیلی خوب اگر ضروریتر شد فوریتر میآیم. پس فردا آیتالله امینی از قم به من تلفن کردند و گفتند که امام دستور دادند به دبیرخانه خبرگان که جلسه خبرگان را تشکیل بدهید. برای اینکه این مسئله را حل کنید و تمام کنید. من به ایشان گفتم که خیلی خوب، حالا شماها بیایید تهران ما روی مسئله حرف داریم و هنوز این جلسه را تشکیل ندهید و به تهران بیایید.
امام نامه را دادند به رادیو، ساعت دو میخواند
خوب اینجا با حاج احمدآقا دو نفری دوباره رفتیم خدمت حضرت امام خیلی حرف زدیم من گریه کردم پیش امام و آنچه که میفهمیدم خدمت ایشان گفتم، ایشان اصرار داشتند و میگفتند مسئله باید تمام شود. تا اینکه روز 6 فروردین شد، روز ششم فروردین یعنی اینکه من میگویم روز پنجشنبه بود و ما روز جمعه که نمیتوانستیم جلسه تشکیل بدهیم و به آقای امینی گفتیم روز یکشنبه به تهران بیایید، فکر میکنم روز یکشنبه بود حالا آیا تاریخ جور در بیاید. رهبری هم که در مشهد بودند همان روز آمدند. مستقیم از مشهد آمدند دفتر من در مجلس و همان موقع هم نامهای از امام به من رسید. نامهای سر به مهر امام برای من فرستادند به دفتر من که وقتی نامه رسید، رهبری هم رسیده بودند. ما با هم این نامه را باز کردیم و امام اجازه داده بودند که نامه را بخوانیم. همین نامهای است که چاپ شد، یعنی نامه دومی که در روزنامهها چاپ شد این همین است. حاج احمدآقا تلفن کرد و گفت به نظر میرسد اگر بخواهیم که فتنهای پیش نیاید شما و آقای خامنهای با هم بروید قم و شما نامه را ابلاغ کنید و آنجا هم صحبت کنید و فتنهای هم پیش نیاید. مسئله امام را هم که میدانید حالت برگشت ندارند، من گفتم نه ما حرف داریم ما باید قبلاً امام را ببینیم، ایشان گفت نامه را دادند آقا به رادیو، رادیو ساعت دو میخواند. من گفتم نخواند بالاخره ما مشاور امام هستیم صبر کنید ما بحث خودمان را بکنیم تا بعد بفهمیم چه میشود، قضیه چه اتفاقی میافتد. آقایان اعضای هیأت رئیسه خبرگان هم از قم آمدند. آیات مشکینی، امینی، مؤمن و طاهری خرمآبادی، ما اعضای هیأت بودیم. هم برای اینکه اجلاس خبرگان را دعوت کنیم و هم برای مشورت در اصل قضیه، ما ساعاتی بحث کردیم همه ما صلاح ندانستیم. تا ساعت 9 شب طول کشید بالاخره تصمیم گرفتیم برویم پیش امام، احمدآقا گفت آقا نمیپذیرند. گفتند هر کس بیاید راه ندهید، ما گفتیم حالا ما میآییم اگر راه ندادند هم ندادند. ساعت 30/9 شب ما چهار نفر بنده و رهبری و آقای مشکینی و آقای امینی رفتیم.
امام گفت چرا نگذاشتید نامه را منتشر کنم
خوب ایشان محبت کردند و امام هم خیلی ناراحت بودند ما هم نگران بودیم که ایشان را هیجانی کنیم و مشکل پیش بیاید، ایشان تشریف آوردند، از جلسههای بسیار تلخ روزگار ما بود. ایشان خیلی تند صحبت کردند و ما صبر کردیم، خلاصه بحث بر این شد که ایشان میگفتند چرا نگذاشتید نامه پخش شود و ما گفتیم که مصلحت نمیدانیم و حالا هم تقاضا میکنیم که نامه پخش نشود. دوم هم ما تشکیل جلسه خبرگان را مصلحت نمیدانیم، بگذارید مسائل را قدری بررسی کنیم و مسائل دیگری را ببینیم. ایشان پذیرفتند جلسه را به هم بزنیم و فعلاً جلسه نباشد.
گفتیم ضرورتی ندارد شما خودتان هر کاری بخواهید میکنید و اگر لازم باشد ایشان استعفا هم میدهند و ما چرا جلسه بگذاریم و حالا بحثها و مسائل لازم نیست و این را پذیرفتند. برای پخش نامه، ایشان مقاومت میفرمودند. ما اصرار میکردیم. آخرین قرار این شد که گفتند امشب پخش نمیکنیم، که آن شب را ایشان قبول کردند که پخش نشود تا فردا برسد.
به گفته آقای هاشمی امام روز بعد اعلام کردند که نامه را به صورت عمومی منتشر نخواهند کرد.
اما در نامه معروفشان چه نوشته بود؟
امام(ره) در ابتدای نامه خویش تصریح میکنند که با دلی پر خون و قلبی شکسته هدفی از نوشتن این نامه جز آگاهی مردم ندارد و در ادامه نیز تأکید میکنند:«از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید» و در قسمتی دیگر از نامه نیز به گوشهای از اشتباهات تاریخی آقای منتظری اشاره میکنند:«مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.
منتظری؛ فردی «ساده لوح»
در مسئله مهدیهاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین، متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدیهاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم». امام در ادامه این نامه منتظری را فردی «ساده لوح» می نامد که نباید در کار سیاسی دخالت کند چرا که این خصوصیت وی منجر به تحریک شدن وی و عدم اخذ تصمیمات درست میشود و از وی میخواهند تا برای اینکه در قعر جهنم نسوزد، به اشتباه خود اعتراف کرده و توبه نماید تا شاید خداوند از سر تقصیرات وی بگذرد و در ادامه نیز ضمن تأکید بر مخالفت خویش از ابتدا با قائم مقامی آقای منتظری، ضمن اشاره به این که «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» در پایان از خداوند متعال میخواهند تا با نزدیک قرار دادن زمان مرگ خویش، باعث شود تا بیش از این طعم تلخ خیانتهای دوستان را در دنیا نچشد.
رنجنامه معروف
این دقیقاً همان نکته ای است که مرحوم سیداحمد خمینی نیز در رنجنامه معروف خویش به آقای منتظری بر آن تأکید دارد: یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند وقتی بلند شدید بروید امام فرمودند: «بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند. »امام تنها همین دو جمله را فرمودند آیا از خود پرسیده اید که چه کردید که امام مرگ خود را از خدا خواسته است و آن را به اطلاع شما رسانده است؟ و در نهایت تنها 63 روز پس از آنکه خمینی کبیر، از خداوند متعال مرگ خود را برای آنکه بیش از این طعم تلخ خیانت دوستان را نچشد مطالبه نمود، به سوی آرامگه ابدی خویش پرواز کرد، ملتی عزادار شد و روح خدا به خدا پیوست...
واکنش تند دیگر امام به سخنان منتظری
اما تنها 4 روز قبل از انتشار نامه رسمی امام خمینی(ره) خطاب به آقای منتظری پیرامون عزل وی، معظم له در تاریخ 2 فروردین ماه 68 در پیام خویش خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی نکات مهمی را مورد اشاره قرار دادند که با توجه به اوضاع آن روز کشور، تفسیر آن کاملاً عیان و آشکار بود. امام عظیمالشأن در قسمتی از پیام خویش صراحتاً ابراز میدارند: «نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجه میزنند. من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشهناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است».
ایشان در ادامه نیز با توجه به موضعگیریهای عجیب آقای منتظری در محکومیت اعدام منافقینی که دستانشان به خون هزاران مسلمان بیگناه آلوده بود میفرمایند: « ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری آنان با امریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچ گونه گذشتی طرد خواهند کرد».
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]