دوستان وکاربران عزیز در باره آقای مشایی سخن نگفتم ! و نمی گویم ! ودلایل خود را دارم و وارد بازی مشایی نمی شوم !!!!!!!!!!!
اما به احترام و اصرار دوستان مقاله زیر را نقل می کنم !
ته چند نکته در باره مشایی امیرحسین ثابتی
1. این سومین "مرداد"ی است که با خاطره تلخ اسفندیار گره خورده است.
مرداد 87 مردم اسراییل، مرداد 88 استعفا پس از یک هفته، مرداد 89 مکتب ایران ...
2. تردیدی ندارم که گفتار و رفتار مشایی "عادی" نیست. آنها که خوش بین هستند می گویند همه اینها حاصل بزرگنمایی رسانه هاست، مشایی مظلوم است، مشایی چیزهایی می فهمد که خیلی ها نمی فهمند و آنهایی که بدبین هستند می گویند او نفوذی است، او بهایی است، او ماسون است، او حجتیه ای است و ... اما به نظرم خیلی مهم نیست که مشایی مظلوم است یا نفوذی، همه اینها یعنی ما سر کار هستیم. آنچه که شخصا در آن تردیدی ندارم یک جمله بیشتر نیست و آن هم اینکه مشایی"عادی" نیست و این عادی نبودن یعنی او کبریت بی خطر نیست. مشایی شاید مهم ترین مشکل مملکت نباشد اما یک خطر "بالقوه" است.<**ادامه مطلب...**>
3. نکته بعد که در آن تردیدی ندارم مسیری است که مشایی دنبال می کند و آن هم به جان هم انداختن آن 25 میلیون به هم دیگر و از آن مهم تر ایجاد اختلاف میان مسئولین است. از ذکر مصادیقی که ممکن است به راحتی پذیرفته نشود می گذرم اما مثلا اگر با تساهل بشود گفت فیروزآبادی نباید علیه مشایی آن جمله را می گفت، عکس العمل مشایی چه توجیهی دارد؟ شکایت از حسن فیروزآبادی معنایش چیست؟ صدای مصباح یزدی را درآوردن در کدام پازل تعریف می شود؟ از حسین شریعتمداری و کیهان دشمن ساختن چه سودی دارد؟ و اصلا شروع کننده این بساط ها کیست؟ فیروزآبادی؟ شریعتمداری؟ مصباح؟ جنتی؟ سید احمد خاتمی؟ یا مشایی ؟ ...
4. تردیدی ندارم که مشایی نه تئوریسن است و نه شانیت نظریه پردازی دارد. وی در بهترین حالت مهندسی است که مثل یک انسان خیلی خیلی معمولی یک دید حداقلی از اسلام دارد و هیچ وقت "یک اسلام شناس بزرگ" نیست. عقل ناقص من حکم می کند بین مشایی و مصباح، دومی است که عمیق تر می فهمد و حرف می زند و بر فرض که حسین شریعتمداری نمی فهمد، بر فرض که فیروز آبادی تند صحبت کرده است، بر فرض که جنتی جوگیر شده است، بر فرض که سید احمد خاتمی حواسش نبوده و یک چیزی گفته است، اما مصباح یزدی و شیخ محمد یزدی هم می فهمند چه بگویند و هم اسلام را اگر بهتر از مشایی نفهمیده باشند، بدتر نفهمیده اند. لذا تمام سخنم از این پاراگراف این است که مباحثی هم که مشایی مطرح می کند نه جدید است و نه عمیق. یکبار در ابتدای انقلاب همه اینها مطرح شده و در همان موقع نیز پاسخ داده شده لذا ریز شدن در مباحث وی نه لازم است و نه سودی دارد بلکه فقط باید "خطر" و "عادی نبودن" او را بیش از همیشه احساس کرد.
5. اما سخت ترین مرحله اینجاست که مشایی می شود سکوی پرتاب آنهایی که فقط مترصد فرصت هستند. آنچه از همه مهم تر است اول آن که آن 25 میلیون بفهمد مشایی حاصل بزرگنمایی رسانه ها نیست و واقعا "خطر" است و از آن مهم تر نباید در دام قالیباف ها و رضایی ها و لاریجانی ها و توکلی ها و ... افتاد. این استدلال که پس 3 سال دیگر برای انتخابات چه کار کنیم چون کسی را نداریم شرک است! سال 81 چه کسی فکر می کرد احمدی نژاد 84 رییس جمهور است؟ اصلا چند نفر از آن 17 میلیون نام او را شنیده بودند؟ الان هم همان است. ما یک وظیفه ای داریم که در برابر انحراف بایستیم. انحراف هم الان دیگر چندان ابهامی ندارد اما نباید در دامن کسانی افتاد که در این 5 سال کارنامه شان مشخص است. بچه بسیجی نباید از ترس مرگ خودکشی کند. اینکه چون کسی را از الان برای 92 نداریم پس باید به y و x تن بدهیم اشتباه است. همان کسی که 84 احمدی نژاد را بر دل مردم انداخت بهتر از آن را هم می تواند رو کند ...
6. خیلی وقت بود می خواستم مطلبی بنویسیم که عنوانش این بود: "تکلیف ما با احمدی نژاد چیست؟" اما بعد از این ماجرا ترجیح دادم در دل همین مطلب آن را بازگو کنم.
من علیرغم همه کسانی که معتقد به طرد دکتر هستند چنین نظری ندارم. اگرچه به نظرم این 5 سال درس بزرگی حداقل برای شخص خودم داشت و آن هم این بود که "احمدی نژاد آن گزینه مطلوب و 100% نیست" اما هم چنان معتقدم وی خیر الموجودین است و حداقل از همه اینهایی که خوشان فکر می کنند از او بهتر هستند ده ها بار برتر است و به آنها شرف دارد. لذا نکته ای جز اینکه "باید به دکتر کمک کرد" به ذهنم نمی رسد. تا جای ممکن باید بین احمدی نژاد و مشایی تفکیک قائل شد و حساب این دو را از هم جدا دانست. می دانم این کار سخت است چون اولین مانعش خود دکتر است که ارادت ویژه ای به این فرد دارد و خیلی هم سعی می کند تا در افکار عمومی میان خود و مشایی رابطه "این همانی" برقرار کند اما تنها راهی که وجود دارد همین است. خیلی بعید می دانم اما نه آرزو بر جوانان عیب است و نه فرض محال محال است که روزی احمدی نژاد به هر علت از مشایی اعلام برائت کند و از همه مهمتر آنکه ما موظف به انجام تکلیف هستیم نه نتیجه. الان شرایط بی شباهت با خرداد 1384 نیست. برهه ای که حداقل خودم تصوری از ریاست جمهوری احمدی نژاد نداشتم اما معتقدم بودم تکلیف بر این است که باید به او رای داد و حتی یک رای هم بیشتر یعنی یک نفر بیشتر وظیفه اش را انجام داده اما خیلی زود هم فرض محال مان محقق شد و هم به آنچه که می خواستیم رسیدیم. الان هم باید فقط به "تکلیف و وظیفه" فکر کرد و بس.
7. فتنه هر چقدر بزرگتر و پیچیده تر باشد، شیرینی اش بیشتر است. ان مع العسر یسرا ..
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]