سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ذکر، رهنمود خردها و بیداری جانهاست . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 89 تیر 27 , ساعت 1:2 عصر

 چپ های جوان و اصلاح طلبان پست مدرن چگونه دچار دگردیسی شدند؟2

نگاهی به استراتژی های گفته شده و نیزتطبیق آن با برنامه های اصلاح طلبان در انتخابات 88 بوضوح نشان دهنده آن است که این جریان از آسیب های اجتماعی سوءاستفاده کرده و آن را تبدیل به پروژه ای سیاسی نمود؛ پروژه ای که گویا قرار بود همچون مرکز تحقیقات استراتژیک دوران موسوی خوئینی ها آغازگر راهی دیگر شود. این استراتژی ها عبارت بودند از:

1- استراتژی واسازی یا ساخت شکنی گفتمان مسلط

به معنای تهی کردن گفتمان از معانی و محتوای مستقر آن و تزئین آن به محتوایی دگرگون. گرچه در راهبرد اولیه برای اپوزیسیون مطرح گردید که آنان برای درافتادن با انقلاب باید طی یک شالوده شکنی گفتمان مسلط را استحاله کرده و خود و گفتمانشان به جای آن بنشینند، اما در ایام انتخابات و حوادث بعد ازآن دیده شد تا چه میزان عناصرو دقایق گفتمان نظام و انقلاب به چالش کشیده شده و روح کلی این گفتمان همچون حمایت از فلسطین، روز قدس و ... با بی اعتنایی و عبور از آن مواجه شد.

2- مهار دالهای شناور درجامعه ایرانی و ارزانی داشتن مدلولهای خود بدان

در این استراتژی با توجه به نزاع انقلاب با رژیم شاهنشاهی تأکید شده بود، نیروی انقلاب توانست در تسابق بزرگ سیاسی، قدرت را از آن خود گرداند و استعداد و کارآمدی افزون تری در «مهاردالهای شناور» از خود نشان دهد. انقلاب گونه ساختن شرایط انتخاباتی و ایجاد آن توسط جریان سبز بارها در تبلیغات انتخاباتی مورد تأکید این جریان قرار گرفت و با ناکارآمد ساختن گفتمان موجود، وعده گفتمان حقیقی و رهایی بخش داده شد.

3- بهره جستن از میکرو فیزیک قدرت و میکرو پلتیک میلها(تقاضاها)

در این استراتژی تصریح شده بود، اپوزیسیون بر این عقیده شده است که تسخیر دژهای متعدد نظام جز با وارد کردن«سمت اصلی ضربه» به جانب هزاران مرکزکانون قدرت، در پایین و در سطح جامعه مدنی و نه یک «نقطه مرکزی» که قلب حاکمیت محسوب میشود، میسر نمی گردد. به یقین طرح مواردی همچون ایجاد شبکه های اجتماعی و کانون های آگاهی در جامعه و روشهایی تبلیغاتی همچون «هر فرد یک ستاد» در همین راستا قابل ارزیابی است.

4- ایجاد زنجیره ای همگون از هویت های متمایز(ایجاد انتظامی در پراکندگی)

براساس این استراتژی، گفته شده بود اپوزیسیون به دنبال این است که چگونه می تواند در جامعه رسوخ و از همه زمینه های اعتراض در متنوع ترین اقشار جوانان، دانشجویان و زنان بهره برداری و به اصطلاح نارضایتی ها را فرموله کند.

 یا این که یکی از مشاوران موسوی در مصاحبه ای تصریح کرده بود، موسوی به عنوان اصلاح طلبی که دائم به اصول رجوع می کند می تواند هویت های مختلف اصلاح طلبان و اصولگرایان را به سوی خود جلب و جذب کند.

5- بهره جستن از خصلت جنبشی و نه سازمانی جامعه

تأکید بر به پایان رسیدن شکل های کلاسیک مبارزات سیاسی و توجه به شکل جدیدی از مبارزات، جان مایه این استراتژی برای اپوزیسیون بود.

6- بهره جستن از شیوه فعالیت شفاهی و علنی

اصلاح طلبان با تاسی به این استراتژی مورد توجه اپوزیسیون بر این باور بودند که شیوه فعالیت شفاهی به جای شیوه متمرکز و سازمانی به گونه ای است که به راحتی می تواند تبدیل به اشکال شورشی بشود و مرز بین شورش و کارناوال یک مرز عبور ناپذیر است.

نگاهی به برنامه های انتخاباتی میر حسین موسوی تحت عنوان «10 موج تا اوج» که یکی از مواردش بر اساس همین شیوه فعالیت در مراکز پر ازدحام انجام شد، گویای این بهره گیری می باشد.

این شیوه که بی شک یادآور روشهای انقلابهای مخملین نیز می باشد، بوضوح درجریان انتخابات و حوادث بعد ازآن نیز مورد استفاده قرار گرفت. گروه های مختلف تحت عنوان اردوکشی خیابانی به صحنه آمده و براساس دستورالعمل 10 موج تا اوج درپارکها، ایستگاههای مترو، میادین اصلی شهر، چهارراهها و ... به گفت وگو و طرح شعارهایی برای بیان دیدگاههایی پرداختند که تنها صرف رقابت انتخاباتی نبود بلکه بسیاری از اصول را نادیده می انگاشت. این تمام ماجرا و موضوع نبود، طرح شایعات، تخریبها و قرارهای روزانه نیز از این طریق جاری می گشت.

 7- بهره جستن از منطق تعیین چند جانبه

بحث قومیت ها، زنان، حقوق بشر، اصناف، اقشار و ... و پرداختن به آنها از جمله این موارد درحوادث سال گذشته بوده و حتی هدف گذاری شده در سال جدید می باشد.

8- ساماندهی جنبش کارناوالیسم

 نگاهی به کارناوال های خیابانی، تظاهرات خیابانی، راهپیمایی سکوت و حتی خشونت هایی که در حوادث بعد ازانتخابات دنبال شد، براساس همین مدل بود. اصلاح طلبان معتقد بودند دراین کارناوالها هدف هیجان است و هر کس هر آن چه می تواند و میخواهد بر زبان آورده و حتی بر درو دیوار بنویسد. دانستن این که چه می نویسد مهم نیست، مهم یک لحظه آزادی و یک لحظه فضای عید است. مگر نه اینکه انتظار بچه ها هم از روزعید، خروج از سلسله مراتب والدین بچه ها می باشد؟

9- طرح رادیکال دموکراسی

این روش مورد تأکید برای اپوزیسیون مبتنی بر تحقق جامعه ایده آل با سهیم شدن گروهها و اقشار مختلف اجتماعی گوناگون در تدبیر جنبش بود. برهمین اساس طرح بازکردن درهای ستاد برروی برخی گروهها با نحله های کاملا متضاد با اصول نظام مورد توجه قرار گرفت. چرا که اینان معتقد بودند دریک رابطه عرضی میان گروه هایی با دامنه ای از لیبرالها و چپ های سنتی می توان دولت فاقد قدرت مرکزی و فاقد سلسله مراتب طولی قدرت را بنیان گذاشت.

10- تأکید بر زندگی روزمره

در دوران اغتشاشات نیز از همین روش بهره گیری شد و با عنوان رسیدن به اهداف مناسبتهای مختلف به دعوت برای تجمع و راهپیمایی آلوده شد.

11- ایجاد انجمن ها و احزاب اپوزیسیون مشرب مجازی

با توجه به روی آوردن اپوزیسیون به حوزه فضای سایبر، اطلاع رسانی بدون مزاحمت و اطلاع گیری بدون مانع، جریان اصلاح طلب نیز این شیوه را مورد تأکید خود قرار داد.

در حقیقت گروههای سازمان یافته در درون اصلاح طلبان با دامنه ای از افراد درداخل و خارج از کشور همچون سایت های انتخاباتی و حمایتی و گروههایی مانند یاری نیوز از نقاط مختلف تنها با یک کامپیوتر و مودم و یک خط تلفن سایتهای مختلفی را به روز کرده و قرارها و اطلاع رسانی ها را در داخل شبکه های اجتماعی مجازی سامان دادند. به ویژه در ایام انتخابات و حوادث بعد ازآن به جنگ سایبری علیه نظام و انقلاب پرداختند.

در حقیقت این جریان خشونت را در ساختار اجتماعی مجازی پخش کرده و به یک جنگ پارتیزانی سایبری دست یازید.

12- اعمال هژمونی از طریق جامعه مدنی

در حقیقت NGOها که در دولت اصلاحات شکل گرفت، گرچه طرحی به ظاهر برای مشارکت دادن مردم در تصمیمات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بود اما به دلیل نگاه برخی جریانهای سیاسی برای استفاده ازآن جهت پروژه سیاسی و نیز ورود برخی از کشورها و موسسات غربی شکل دیگری یافت و در حقیقت تلاش پنهانی شد برای تغییر باورها، نگاهها و ارزش ها. در این میان استفاده از این راهکار توسط اپوزیسیون و همراهی برخی جریان های داخلی طی سالیان گذشته که نمود آن دراتفاقات سال گذشته بود را می بتوان در هفت لایه مشاهد کرد:

1- شناسایی و جذب نخبگان2- شبکه سازی و نهادسازی با هدف وصل کردن نخبگان با تودهها3- شکل دهی کارگاههای آموزشی4- تلاش برای مشروعیت زدایی، اعتبار زدایی و اعتماد زدایی از ارکان مختلف نظام5- دوقطبی ساختن جامعه6- تاثیر گذاری برانتخابات7- نافرمانی مدنی

 بی گمان نگاهی به حوادث سالیان گذشته و رفت و آمدهای برخی اصلاح طلبان در قالب گروههای اعزامی به برخی کشورها، دریافت برخی وجوه از موسسات خارجی و نزدیک شدن آن به رقابت های انتخاباتی و حوادث حین و بعد آن، بیانگر چگونگی استفاده از این راهبرد توسط جریان پنهان در پشت تحرکات سبزهاست.

13- مصادره گفتمانی شخصیتی

با نگاهی به این توصیه برای اپوزیسیون و تلاش جریان سبز در ایام انتخابات بوضوح در می یابیم که این جریان چگونه خود از این روش در رقابت های انتخابات سود جست. در حالی که دردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، گفتمان در دسترس و موجود، گفتمان انقلاب و عدالت بود، جریان مقابل با توجه به استیلای گفتمان موجود و نظر به این که یک نوع عقب ماندگی در طرح آن را داشت به شیوه مصادره گفتمان موجود و انتساب پی گیری آن به شخصیتی جز رئیس جمهور نهم پرداخت. به این شکل که گفتمان طرح شده توسط رئیس نهم تقلبی وگفتن آن توسط میرحسین موسوی با عنوان«نخست وزیر امام» گفتمان اصیل طرح شد، مسأله ای که گرچه در ایام انتخابات خیلی سریع با توجه به حجم نیروهای متضاد درستاد وی با افول روبرو شد اما در حوادث بعد از انتخابات، وی با مصادره برخی از فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی، سعی در موجه جلوه دادن تحرکات خود علیه اندیشه و نظام به یادگار گذاشته ایشان پرداخت.

14- پروراندن روشنفکران خاص

این روش مورد تأکید برای اپوزیسیون در ایام انتخابات دهم بوضوح مورد توجه جریان سبز قرار گرفت. هدف از این شیوه نیز آن بود که این روشنفکران با مشخصه ای که دارند، ضمن بهره وری از تخصص خویش در یک عرصه علمی و فرهنگی و نقد ریزبدنه های اصلی و مقوم هر نظام، به مقابله با روشنفکران جریان مقابل بپردازند. دراین زمینه به صحنه آوردن زهرا رهنورد و اظهارات وی در زمینه زنان و شخص میرحسین موسوی و سایر روشنفکران درحوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی در همین چارچوب قابل ارزیابی است.

15- مبارزه محلی

 تلاش برای بهره گیری از ظرفیت های صنوف مختلف و ناراضی در همین چارچوب مورد بحث قرار گرفت. دراین میان نوع نفوذ برخی گروههای اپوزیسیونی که در ستاد انتخاباتی اصلاح طلبان داشتند و پایگاه هایی در برخی صنوف ایجاد کرده بودند، وضعیت وتوصیه به این شیوه را روشن تر میسازد.

6- حاد کردن خصلتهای اعتراضی

این روش که در حقیقت تلاشی است برای ایجاد بحران و آشوب در جامعه، به کرات توسط جریان سبز دنبال شد. روشی که به تعبیر دیگر به دنبال سیاسی ساختن آسیب ها و اعتراض های اجتماعی و اقتصادی بود. با توجه به مطالب گفته شده، می توان نتیجه گیری کرد، اصلاح طلبان در چند سال گذشته درمرکز تحقیقات استراتژیک به دنبال پی گیری چه اهدافی بودند:

1- شیوه های لیبرالیستی در مرکز تحقیقات استراتژیک دوره موسوی خوئینی ها و شیوه های پست مدرنیستی و رجوع به تفکرات چپ نو

2- پیاده سازی پروژه سیاسی برای کسب قدرت از منظر آسیب های اجتماعی

3- عملیاتی ساختن تز«انقلاب در انقلاب» با روشهای کاریکاتوریزه شده از انقلاب اسلامی

4- هدف قرار دادن راس نظام اسلامی با تحلیل در چارچوبهای وارداتی همچون نظریه های تورن و هابرماس و شکل ابداعی خود یعنی جامعه مخروطی

5- تقسیم بندی غیر محسوس حکمرانی به دو شیوه ارسطویی و افلاطونی و تأکید بر حکمرانی ارسطویی به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر. داستان اصلاح طلبان و تئوری پردازی هایشان گرچه دردرون حاکمیت پایان یافته است اما قرینه ها و اخبار، ادامه و استمرار تئوریهای آنان را در مرکزی دیگر و درجایی که ریاستش روزگاری اصلاح طلبان را برای در حاشیه ماندن به اتاق فکر می فرستاد، درحال رقم زدن است. آیا داستان مرکز این بار به یک مصلحت می رسد؟



لیست کل یادداشت های این وبلاگ