سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در مصیبتها چون آزادگان شکیبایى باید و یا چون نادانان فراموش کردن شاید . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 تیر 27 , ساعت 12:44 عصر

 

چپ های جوان و اصلاح طلبان پست مدرن چگونه دچار دگردیسی شدند؟ 1

 فریدون حاجی پور

 داستان اصلاح طلبان و تئوری پردازی هایشان گرچه دردرون حاکمیت پایان یافته اما قرینه ها و اخبار...

جریان چپ، نواندیشان و دگراندیشان؛ سه ضلع مثلث رفرمیستی در ایران، تجمیع تلاش هایشان در 20 سال گذشته را به شکل سیستماتیک در یک مرکز شکل دادند. «مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری»، بی گمان مرکزی بود که در دو مقطع، محل ظهور و بروز دیدگاه هایی شد که مبنایش دو جنبش بود و دو تلاش سازمان یافته.

هر دوی این تلاش ها در ابتدا گرچه در پوسته خود «نه» به یک فرد به عنوان مظهر یک سیاست بود اما در مغز و بطن خود، «نه» به ساختار موجود بود و تلاش برای تغییر بنیادین آن. مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، زمانی در هیأت پاتوق چپ های جوان درآمد که امضای هاشمی رفسنجانی پای حکم موسوی خوئینی ها جان گرفت و وی به عنوان پدر معنوی چپ های جوان، راهی ساختمانی در خیابان خارک شد.

چپ های جوانی که بنا به سیاست و تدبیرهای رئیس جمهور وقت برای یک اتاق فکر بنا بود در حاشیه بوده و تنها روزگار سپری کنند، خیلی زود به تکاپو افتادند و درحالی که در انبان و پیشینه سیاسی خود، تسخیر سفارت امریکا به عنوان مظهر امپریالیسم را ثبت کرده بودند، سریع جابجایی در نظام ارزشی اندیشه خود را رقم زدند، با لیبرال هایی که زمانی آنان را ستون پنجم می خواندند به بحثهای معرفت شناختی و فلسفی پرداختند و با اساتید دانشگاهی خود همچون بشیریه به پروژه های مشترک رسیدند. علوم ترجمه ای سخت جان گرفت، دیدگاه های پست استوراکتورالیسم، پست مارکسیسم، فمینیسم و انواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج شد.

اندیشه های لیبرالی هابرماس و وبر در اذهانشان رسوخ کرد و آن سوپرانقلابی های دهه 60 نه تدریجا که شاید با اندکی اغماض دفعتاً در آن سوی رادیکالیسم یعنی لیبرالیسم به صف ایستادند. این جوانان بی تردید هرچه بیشتر خواندند، بیشتر فاصله خود با مواضع اصولی نظام و سپهر گفتمانی حضرت امام را رقم می زدند. روزگاری شد که حتی حلقه های بیرونی نیز برای خود قرین و همنشین ساختند.

«کیان» و «سلام » شکل گرفتند و دوستان مسئول آنان در مناصب مختلف ازجمله اعضای سابق جنبش دانشجویی، افرادی از نیروهای وزارت ارشاد، وزارت اطلاعات و افراد ملی ـ مذهبی به حلقه های آنان پیوسته و فربگی آنان رو به زایش افکار جدیدی گذاشت. عبدالکریم سروش از سویی و حسین بشیریه از جانب دیگر خطی را ترسیم کردند که از قبض و بسط شریعت شروع و تا توسعه سیاسی ادامه یافت. مفاهیم وارداتی از سوی سروش، با اشعاری از مولوی و غزالی رنگ و لعاب می یافت و از سوی بشیریه لیبرالیسم به عنوان مکتبی گریز ناپذیر توصیه می شد. این فرآیند گرچه خروجی هایش بعدها به عنوان پیشنهادات به رئیس جمهور وقت با بایکوت مواجه شد و به استعفاهایی در این مرکز انجامید اما در پروسه انتخابات دوم خرداد وقتی ظهور یافت منجر به تشکیل اصلاح طلبان شد و دولتی در طول هشت سال حاکمیت خود، با بروز عینی و عملی انواع دگردیسی های فکری چپ های جوانی که خود اینک در قامت یک مدیر و یک مسئول درآمده بودند، مواجه شد.

در حقیقت می توان گفت، جریان چپ در دوره اول حضور خود در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری با تمام وجود به لیبرالیسم شانه زد و در دوران حاکمیت خود از طرح فتح سنگر به سنگر گرفته تا نظریه فشار از پایین، چانه زنی در بالا، حاکمیت را مورد تعرض های بی شماری قرار داد. به گونه ای که در تدقیق برخی تلاش های فکری خطوطی همچون تلاش برای تکثر گرایی افسارگسیخته، یگانه انگاری ریشه مشروعیت و مقبولیت، نگرش لیبرالیستی به پدیده مشروعیت، گرایش لیبرالیستی در تبیین ماهیت حکومت دینی، نفی ایدئولوژی درعرصه قانون گذاری و ... را همگام با کارکردهای سیاسی برای رسیدن به دمکراسی منهای روحانیت که در تأملات راهبردی حزب مشارکت با وضوح بیشتری نمود یافت، می توان شاهد بود.

مرکز تحقیقات استراتژیک در دوران دوم خرداد

مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری اما در دوران حاکمیت اصلاح طلبان فضایی دیگر داشت. گرچه در آن ایام، محمد خاتمی ترجیح داد سعید حجاریان را به عنوان مشاور امنیتی خود برگزیند اما ریاست مرکز را به چهره ای سپرد که گفته می شد خاتمی علاقه خاصی به وی دارد. محمدرضا تاجیک، رئیس این مرکز که همواره در سایه سعید حجاریان و خسرو تهرانی در نخست وزیری به فعالیت مشغول بود، دارای دکترای «تحلیل گفتمان در سیاست» از دانشگاه اسکس انگلستان است.

وی که معاونت آموزشی یکی از نهادهای امنیتی را نیز برعهده داشت، متاثر از جریان پست مدرن و اندیشه های میشل فوکو بود به نحوی که برخی از دوستانش از باب تاثیر پذیری، وی را «محمد فوکو» خطاب می کردند.

تاجیک در دوره ریاست خود اما با تکیه بر همین اندیشه پست مدرن و غور در اندیشه های چپ نو، مرکز را مکانی برای تهیه برنامه و مانیفستی قرار داد که عملیاتی شدن آن 4 سال پس از پایان حاکمیت دوم خرداد کلید خورد

وی در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی به یاری همکاران و دوستانش تحفه ای را تدارک می دید که مقصدش شاید برای یک همسایه بود در همان حوالی؛ خانه آقای نخست وزیر. بررسی آسیب ها و شکافهای اجتماعی مجموعه پژوهش ها و تحقیقاتی را شکل می داد که متنوع بود و متعدد. کتب و رساله های مراکز علمی خارجی جهت تطبیق و بومی سازی سفارش داده می شد و در کمتر از 48 ساعت راهی مرکزگردیده تا در کتابخانه ای کوچکتر، در خلوتگاه تئوریسین ها، کنج حیاط، جای بگیرد.

کتابها و رساله ها خطوط شان مشخص بود و برجسته. ازکتابهای پست مدرن گرفته تا جنبشهای کلاسیک و جدید؛ حتی نظریه هایی مربوط به آشوب ومدیریت بحران.

تخمین ها که زده می شد فرمول میگ رفت و مقصدی سیاسی می یافت. منتهایش نیز می شد تحقیقی تحت عنوان«در آستانه دوران پساسیاسی و در انتظار دومین جنبش اجتماعی فراگیر». شاه بیت این تحفه گرچه تخمین هایی بود از دهه چهارم اما تدبیرهایش در مقالات دیگری پیشنهاد شد. از قرار معلوم بنا بود این تحفه روبانش در سال 84 گشوده شود اما اقتضائات زمانه و مصلحت های وارده، بروزش را به سال 88 موکول ساخت. اما آن تخمین ها و تدبیرها چه بود؟

جانمایه های فکری در مرکز

مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در دوم خرداد محل ظهور و بروز اندیشه هایی بود که معتقد بود، دوم خرداد حرکت و تلاشی است از جنس انقلاب و نوعی مقاومت در برابر قرائت خاصی از جامعه و مناسبات آن که در توهم جامعه دینی می سوزد و قصد اصلاح آن را دارد. نگاهی به مجموعه مقالات و پروژه هایی که دراین مرکز به تدوین و نشر رسید بیانگرچنین نگاه هایی بود:

ـ مناسبات دمکراتیک و مردم سالار یک فرآورده و تجربه تمام بشری هستند و لزوما نباید در چارچوب نظام معنایی و گفتمانی ما معروف و یا محصور شوند.

ـ نقش دین در گردونه چنین مناسباتی، یک نقش اخلاقی و هنجاری و یا یک نقش توجیهی، توضیحی، تفسیری(جاری کردن اصل اباحه) و گاه تحدیدی(آنجا که مناسبات دمکراتیک مرزهای ارزشی ـ هنجاری دینی را درمی نوردد) است.

ـ حکومت یک امر عرفی است و نه قدسی و حکومت دینی به معنای تسری دین بر همه عرصه ها و احکام نیست.

ـ ناکارآمدی نظام دینی مستقر در ایران امروز را می توان در چند سطح مورد بحث قرار داد.

ـ نظام دینی مستقر، در عرصه پراتیک اجتماعی و تدبیر منزل لنگ می زند.

ـ دوگانگی حاکمیت در سطح نظام سیاسی امروز جامعه ما، به صورت ناسازگاری بین نهادهای انتخابی(دمکراتیک) و نهادهای انتصابی(تئوکراتیک) ظاهر گردیده و اطاعت داوطلبانه از امر حکومت را کاهش داده و آن را با نافرمانی اجتماعی سیاسی مواجه کرده است

ـ بسیاری از بحران ها و تلاطمات در جامعه امروز ما، ریشه در راس هرم جامعه دارند و ... و بی گمان وجود این نگاه در بردارنده این نکته اساسی است که توجه، اصلاح گری و تلاش برای تغییرات چه حوزه هایی را هدف و مد نظر خود قرار داده و برای تغییر در راس هرم چه مقاومت هایی را توصیه می کرده است. برای دریافت دقیق تر این نگاهها می توان به سیر تحقیقاتی اشاره داشت که معتقد بود، سپهر سیاسی اجتماعی کشور با شکافهای متعددی روبروست که بخشی از آنها ریشه در عدم مدیریت برخی از مدیرانی داشت که خود مسئولیت داشتند اما عدم تلاش آنها برای رفع آسیبها چندان از سوی آنان جدی گرفته نمی شد.

آسیب ها چه بودند؟

در بررسی هایی که در مرکز تحقیقات استراتژیک صورت گرفت، با اشاره به آسیب های اجتماعی ـ فرهنگی تحلیل هایی مطرح شد که در حقیقت برنامه ای بود برای یک تلاش و یک تغییر. این آسیب ها در ابتدا عبارت بودند از:

ـ فرآیند ناموزون و نارسای«درونی شدن ارزشها»

ـ جابجایی ارزشهای مسلط

ـ اختلال در فرآیند انتقال ارزشها و هنجارها

ـ اشاعه و انتشار ارزشها و هنجارهای جدید

ـ کاهش مقبولیت و مشروعیت گروههای مرجع ارزشی (هنجارآوران) و نخبگان

ـ گسترشِ شبهاتِ دینی و بروز و ظهورِ گرایشهای جدیدِ دینی

ـ چند ارزشی شدن (تکثر ارزشی) فضای عمومی جامعه

ـ ناکارآمدی/ بدکارآمدی نهادهای فرهنگ/ارزش ساز

ـ تغییرِ سریعِ محیط فرهنگی

ـ تغییرِ سریع سنی و جنسی جامعه

ـ تغییرِ سریع الگوی مصرف

ـ شکافِ فرهنگ رسمی و غیررسمی

- فرهنگِ عمومی و خرده فرهنگ ها

ـ شکافِ صنعتِ فرهنگی سنتی و تقاضاهای فرهنگی مدرن

ـ تغییرات جمعیتی

ـ حضورِ فزاینده زنان در نقشهای اجتماعی و عرصه عمومی

ـ رشدِ طبقه متوسط

ـ رشدِ تعداد گروههای اجتماعی و سیاسی و ...

این آسیب ها که بی شک بخشی از آنها از اقتضائات موجود بوده، مورد توجه دست اندرکاران این مرکز قرار گرفت لیکن رهیافت های آن برای رفع و ترمیم مشخص نگردید که چرا در دستور کارقرار نگرفت و یا حداقل توجه جدی به آن نگردید.

این آسیب ها گرچه در لیست نگاههای کارشناسان جای گرفت اما از دیگر سو با توجه به آن تحلیل ها و درنگاه حداکثری تر به عنوان یک تلاش به این شکل در این مرکز به عنوان تخمین های آینده مطرح گردید.

شاید بتوان«شکاف های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی معرفتی» و... جامعه را درقالب های زیر به تصویر کشید:

1- شکاف میان سنت و مدرنیته

2- شکاف میان «روحانیت» و «روحانیت»

3- شکاف میان «دین» و «دین»

4- شکاف میان حاکمیت و مردم

5- شکاف میان دین و سپهر عمومی

6- شکاف میان خرده فرهنگها و فرهنگ مسلط

7- شکاف میان جامعه تودهای و جامعه مدنی

8- شکاف میان گفتمان انقلابی و گفتمان اصلاح

9- شکاف میان بازیگران (الیت) رسمی و حکومتی(حاکمیت دوگانه)

10- شکاف میان رهبری و طیف چپ

11- شکاف میان نظام اجتماعی و نظام سیاسی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ