به گزارش فضای مجازی خبرگزاری فارس، اکبر هاشمی رفسنجای در گفت وگوی تبلیغاتی با ماهنامه مدیریت ارتباطات میگوید: «زندگی من از کار اجتماعی و کار آموزشی و ارتباطی اینچنینی و استفاده از ابزارهای اطلاعرسانی آغاز شد و تا الان هم همیشه همین بوده است».
سال 1342 بود؛ آن زمانی که قرار بود کاپیتولاسیون اتفاق بیافتد. یک دفعه خبری را از جایی گرفتم و مطلع شدم که بناست در مقابل تصویب کاپیتولاسیون 200 میلیون دلار وام به ایران بدهند. این خبر را به امام دادم و گفتم چنین خبری است و در مجلس نیز در حال تصویب است. امام گفت: «ما این چیزها را نمیدانیم». همانجا 200 تومان به من دادند و گفتند: «برو یک رادیو بخر». مغازهای در خیابان حرم قم به نام «الکترولوکس» بود. من رفتم یک رادیو «ارسر» به قیمت 400 تومان خریدم. 200 تومان را دادم و بقیهاش را هم قسطی پرداخت کردم که اقساطش را خودم میدادم.
آن رادیو را الان در موزهام در رفسنجان گذاشته ام. چون آن رادیو برای من وسیله اطلاع رسانی و استفاده از ابزار بود. همان موقع امام مرا مأمور کردند که به تهران بیایم تا خبر این مسأله را به طور مستند ببرم. من هم به تهران آمدم و با کمک آقای فلسفی، آقای تولیت و آقای بهبهانی آن مصوبه مجلس و مصوبه مجلس سنا و اسناد پیمان وین را که مبنای این کار بود، گرفتم و خدمت امام بردم که امام سخنرانی نیرومندی علیه کاپیتولاسیون کردند و بعد هم تبعید شدند.
ما 5 یا 6 سال قبل از آن در حوزه برای اینکه طلبه ها مطلع شوند، مجلهای را راه انداختیم که سالنامه مکتب تشیع و فصلنامه مکتب تشیع بود. 8-7 سال هم منتشر شد و خیلی هم موفق بود. با نویسندگان بزرگ کار میکردیم. آن نشریه واقعاً حوزه را بیدار کرد، چون مقالات بسیار سنگین از شخصیتهای بزرگ کشور میگرفتیم. آن موقع تیراژ کتابها 500 تا 1000 و در همین حد بود. اولین نشریه ما 10 هزار نسخه تیراژ داشت و فوری چاپ دوم خورد و 5 هزار نسخه دیگر چاپ کردیم. حوزه و محافل مذهبی با آن کار -چون به سراسر کشور ارسال کردیم- هوشیار شد و حوزه ها وارد سیاست شدند. این مربوط به قبل از مبارزات، یعنی سال 36 - 35 بود که این کار را کردیم.
وی در ادامه صحبت هایش در تحلیل از بیبیسی میافزاید:
در زمان انقلاب، خبرهایی که بی بی سی می داد به ضرر رژیم شاه بود و خیلی وقتها این اخبار به درد ما میخورد.آنها افکار و سیاستهای خودشان را هم در اخبار میآورند و سیاستهای خودشان را مخلوط اخبار میکنند. خیلی حرفهای عمل میکنند.
هاشمی رفسنجانی درباره عملکرد مدیریت رسانه موجود در کشور اضافه میکند:
من از سبکی که دارد عمل میشود، راضی نیستم. باید خیلی حرفهایتر از این، واقعیتر و مخاطب شناس تر و حقیقت گوتر باشد. ما نیاز به رسانهای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است.
ما باید در همه زمینه ها سیاست بگذاریم و به رهبری بدهیم. اگر ایشان تأیید کردند، ابلاغ کنند. این برنامه در موضوعات کاری ما هست. روز اول که مجمع سیاستها را آغاز کرد، حدود 140 موضوع را با تصویب رهبری در دستور کار گذاشتیم و حدود 30 تا 40 موضوع را انجام دادیم و بقیهاش مانده است.
وی در پاسخ به اینکه الان اگر قرار باشد رأیگیری شود و رأیگیری آشکار باشد، شما با آزادسازی ماهواره موافق هستید؟ میافزاید:
موارد مبتذلی وجود دارد که جوانهای مردم را به انحراف میکشاند و فکر نمیکنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانالهایی که مطلب میگویند، گوش داد. بالاخره اینها هستند و دیگران گوش میدهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم هم نمیتوانیم. شما که میدانید الان دشمنان ما، آمریکاییها و دیگران هزینه زیادی انجام میدهند تا فیلترشکنهایی درست کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا میرسند که جلوی سانسور را بگیرند.
اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا میشود، این است که «الانسان حریص علی ما منع»؛ وقتی چیزی ممنوع شود، آدمهای کنجکاو بیشتر دنبال آنها میروند تا ببینند آنچه بود؟ از همان اول میگویند این کار سیاسی است. آخر هم می بینند ما حق داشتیم.
هاشمی رفسنجانی درباره گذران یک روز کاری خود میگوید:
به غیر از پنج، شش ساعتی که میخوابم یا لحظاتی که سر ناهار یا نماز هستم، بقیه ساعات را کار میکنم. صبحها برای نماز صبح بلند می شوم، اول نمازم را با مراسمی که دارد، میخوانم و بعد سراغ گزارشهای شب میروم. معمولاً گزارشهای شب خیلی زیاد هستند، به خاطر اینکه روز غرب است و خبرهای اساسی هم از آنجا می آید. گزارشهای خودمان خیلی کم حجم است. میبینم در دنیا چه خبر است.
بعد رادیوهای خارجی را – هر کدام که خبر بیشتری دارد- میگیرم و بخشهای خبری آن را گوش میدهم. معمولاً نیم ساعتی را هم در حیاط کوچکی که داریم، دور حوض و باغچه راه می روم. الان هم در منزل فقط من و همسرم هستیم و کس دیگری نیست. معمولاً او بعد از اینکه نمازش را خواند، استراحت میکند و من صبحانه را آماده میکنم. گاهی مینشینیم صبحانه را یا با هم میخوریم یا من هنوز که او بیدار نشده، میخورم و راه می افتم. مسیر را هم معمولاً به گونه ای تنظیم می کنم که به اخبار خودمان برسم. معمولاً ساعت 8 اخبار رادیو را در مسیر گوش می دهم. البته در مسیر هم اوضاع شهر را نگاه میکنم؛ لباس مردم، مغازه ها و ویترینها را نگاه می کنم. در نیم ساعتی که در راه هستیم، خیلی چیزها از شهر می فهمم.
پنجشنبه و جمعه ها معمولاً به اینجا نمیآیم. پنجشنبه ها چند ساعتی را به دفتری که در شمیران داریم، میروم و کارهایی که جمع میشود، در آنجا انجام میدهم. دو روز هم در هفته به استخر میروم، چون بیماری قند دارم و به من تأکید کردند که باید شنا کنم. کارهای تحقیقی که می خواهم انجام دهم یا کارهای علمی را که میخواهم بنویسم، بیشتر در همان دو روز انجام میدهم و بقیه اش را همینجا در ضمن کار مینویسم. به هر حال از ساعتی که بیدار میشوم تا ساعتی که میخوابم، یکسره کار متنوع دارم.
وی در پاسخ این پرسش که قصد ندارید روزی بازنشستگی خود را اعلام کنید؟ ادامه می دهد:
بازنشسته هم بشویم همین است؛ ما که نمیتوانیم بیکار بگردیم.
تا به حال به بازنشستگی فکر کردهاید؟ بازنشستگی به معنای کناره گرفتن از مسؤولیتهایی که دارید؟
مایلم. الان سن من در حدی است که مایلم اینگونه شود. ولی هنوز میترسم عوارض بد سیاسی داشته باشد و به نوعی قهر تلقی شود که نمیخواهم انجام دهم. یکی از کارهایی که میخواستم بعد از ریاست جمهوری بکنم و نتوانستم انجام دهم، این بود که در سفرهای خارجی که میرفتم، خیلی جاها را نشان کردم که بعداً بروم ببینم و جهانگردی کنم که نشد. اگر بخواهم به سفر داخلی هم بروم، برایم دشوار است، چون اگر بخواهم به جایی بروم، باید جمع زیادی از پاسداران همراه من باشند و آنجا هم که می رویم، شورای تأمین نیرو می آورند و همیشه زحمت دارد. برای همین سفرهایم را کم کردم.
هر روز یک صفحه مینویسم. گاهی خاطرات یک روز نیم صفحه و گاهی یک صفحه و نیم می شود. در سال 360 صفحه تقویم را با چند صفحه سفیدش را پر میکنم. همین الان که خاطرات گذشته را میخوانم، خودم هم استفاده میکنم. خیلی چیزها یادم میآید. فکر میکنم کار کم هزینهای است. شب که میخواهم بخوابم، یکی از کارهایم این است که نیم ساعت قبل از خواب خاطرات آن روزم را بلا استثناء بنویسم. اگر یک شب نتوانم بنویسم، خسته باشم یا میهمان داشته باشم، صبح یکی از کارهایم این است که بنویسم. مثلاً دیشب خاطرات را نوشتم. صبح که خبرهای دنیا را میخوانم، آن چیزهایی را که مهم است، علامت میگذارم تا شب یادداشت کنم. مثلاً در مورد همین مصاحبه با شما حدود دو سطر مینویسم. ولی خود مصاحبه چاپ میشود و وجود دارد و اگر کسی بعداً خواست، میرود پیدا میکند. فرض کنید به نماز جمعه میروم، در خاطرات میگویم خطبه ای خواندم و خواننده میرود و این خطبه را میخواند.
هاشمی رفسنجانی در باره اینکه این خاطراتی که منتشر میشود، چقدر با دستنوشت ههای اصلی وی تفاوت دارد؟ پاسخ میدهد:
خیلی کم، البته کسی باور نمی کند که اینگونه است. نوشته ها را به یکی از بچه ها میدهم و میگویم اینها را تایپ و آماده کنید و بیاورید. اگر نظری هم دارید، زیرش خط بکشید. خاطرات 60 الی 66 را که منتشر کردیم، شاید از بین 700 یا 800 صفحه ای که می خوانید، مجموعاً دو صفحه حذف نشده باشد. اینها همینطوری است. اگر چیزی نوشته باشم و الان احساس کنم مناسب نیست و راجع به کسی باشد، میگویم از طرف بپرسید، اگر راضی است بیاورید و اگر راضی نیست، نیاورید.
وی در پاسخ این پرسش که انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ میگوید:
دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی نژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند.انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح میدهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه ای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامه ها چهارشنبه می نوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار موثق، شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامه های محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم.
به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقیمانده نامه به ایشان نرسیده بود، چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را ندیده بودند.
پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچه های شما گفت. گفتم: فضا به گونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بود که شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر کنم دو حالت دارد: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.
وی در پاسخ به اینکه « اما به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است.» ادامه میدهد:
نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدی نژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را می دهم.واقعاً هیچوقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند، چون روابط ما به گونه ای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به گونهای است که با هم رودربایستی نداریم.
هاشمی رفسنجانی در پاسخ به اینکه ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. میگوید:
اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]