===================
محسن سازگارا کیست؟
گزارش تحلیلی از تولد تاکنون محمد حسن سازگارا
مسعود محمدی در گزارشی مفصل به بازخوانی سوابق، تحلیل شخصیت و مواضع محمد حسن (محسن) سازگارا پرداخته است.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، این گزارش طولانی و جالب از تولد و آغاز زندگی محسن سازگارا، آغاز و به حال حاضر و مواضع و اظهارات اخیر وی پایان مییابد.
با توجه به طولانی بودن این گزارش، «تابناک» اقدام به انتشار فصلی این مطلب میکند که امروز در این خبر، بخش مقدمه گزارش، از زمان تولد تا حضور او در نوفل لوشاتو و در بخشهای بعدی به ابعاد گوناگون زندگی وی، افکار، ادعاها، اظهارات و همچنین تحرکات وی منتشر خواهد شد.
در مقدمه این گزارش آمده است:
در سالهای اخیر، شماری از افرادی که در داخل کشور و در بخشهایی از حکومت حضور داشتند، به دلایل گوناگون تغییر موضع داده یا مواضع اصلی خود را آشکار کردند و اغلب، پس از آنکه از فعالیت در داخل کشور طرفی نبسته و عرصه را بر خود تنگ دیدند، به خارج از کشور رفته و به فعالیت خود علیه نظام جمهوری اسلامی، علنی و مستقیم ادامه دادند.
اختلاف نظر در میان اعضای یک گروه و در یک مجموعه روندی طبیعی است و حتی میتوان آن را نشانه حیات فکری و پویایی هر مجموعه دانست؛ اما درباره این افراد، اختلاف نظر شکلی غیرطبیعی داشته و بنا بر شواهد موجود «خیانت» به شمار میآید. روند فعالیتها و اظهارات این افراد، نشان میدهد که اختلاف آنان با مجموعه نظام، بنیادی و معطوف به براندازی بوده است؛ یعنی آنها نه تنها اساساً مبانی نظام جمهوری اسلامی را قبول نداشته اند بلکه در پی نابودی این بنیادها بوده و با انگیزههای گوناگون، از ابراز این مواضع پرهیز میکردند. چنان که در مواردی میبینیم این افراد در مخالفت با نظام تا آنجا پیش رفتهاند که به خدمت دشمنان آشکار دولت و ملت ایران درآمده و «حقوق بگیر» آنان شدهاند.
به یقین، نمیتوان پنداشت که چنین افرادی ابتدا به مبانی و ارزشهای انقلاب و نظام معتقد بوده و سپس دگرگون شدهاند، به ویژه درباره کسانی که از همان آغاز انقلاب نسبت به رفتار و موضع و عملکرد آنها پرسشهایی مطرح بوده است. برای نمونه، کسی مانند محسن مخملباف، در وضعیت کنونی به هیچ روی فردی با سابقه اعتقاد به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و حتی معتقد سابق به اسلام هم نمیتواند در نظر گرفته شود و در خوش بینانه ترین حالت میتوان گفت که اعتقادات سابق وی، چنان سست و بی مایه بوده که سرانجام در فراز و فرود رویدادها و مواجهه با تفکرات انحرافی یکباره از بین رفتهاند و فردی بی هویت بر جای مانده که برای تداوم بقای خود بناچار به جایی پناه برده است. آسان نیست که یک فرد، هویت تاریخی خود را انکار کند و در پی هویتی بیگانه تن به هر کاری بدهد. یک احتمال نزدیک تر به ذهن، وجود نفاق و خصلت ریاکاری در این افراد است.
از دیدگاه دشمن شناسی، این گروه از افراد را باید جزو دشمنان داخلی به شمار آورد که خطر آنها به دلیل نفاقشان بسی بیشتر از دشمن خارجی است. به همین دلیل هم هست که بیشتر آنها تنها در صورتی از کشور خارج میشوند که دیگر هیچ امکانی برای فعالیت در داخل نداشته باشند؛ درست مانند منافقین در سال 60 که آخرین حرکت خود را برای براندازی نظام اجرا کرده و پس از شکست به خارج از کشور گریختند و ماهیت واقعی خود را در مزدوری دشمنان خارجی علیه ایران آشکار کردند. شعارهای فریبنده آنها در آن مقطع، حاکی از تمایل به برقراری دمکراسی و آزادی عقیده و بیان و پیاده کردم قوانین و حدود اسلامی بود اما رفتار آنان در تضاد کامل با این شعارها قرار داشت. آنها هیچ گاه حاضر نشدند به طور شفاف مواضع خود نسبت به موضوعات مختلف را به طور رسمی اعلام نمایند؛ هیچ گاه حاضر به بازنگری در تحلیلهای خود نشدند؛ هیچ موضع مخالفی را چه در درون تشکیلات خود و چه در بیرون از آن تحمل نکردند و حتی اجازه مطرح شدن ندادند؛ پنهانی با دستگاههای اطلاعاتی بیگانه در تماس بوده و برای به دست آوردن قدرت، حاضر به همه نوع همکاری با آنها بودند؛ و سرانجام تناقض ایدئولوژیک و ضعف پایگاه مردمی خود را با ترور فیزیکی و معنوی نیروهای انقلابی و وفادار به نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) تلافی میکردند. مرور رخدادهای آن سالهای نه چندان دور، بی تردید بسیار مفید و عبرت آموز است و زمینهها و علل انحرافات بعدی گروهها و افراد را نشان خواهد داد که البته موضوع نوشتار حاضر نیست.
از سوی دیگر، اپوزیسیون جمهوری اسلامی در بیرون از مرزها که تقریباً پس از پیروزی انقلاب و در همان سالهای نخست شکلگیری نظام، بنیاد گرفته بود، دچار سالخوردگی و ناتوانی فکری و ناامیدی مزمن در دستیابی به اهداف خود شده و تقریباً از ده سال پیش به این طرف، طرح بازسازی آن برای ادامه مقابله با جمهوری اسلامی در دستور کار سازمانهای اطلاعاتی غرب و به ویژه آمریکا قرار گرفت. در کنار روشهای تبلیغاتی و رسانه ای برای این منظور، افرادی که از نظام بریده و یا به واسطه داشتن زمینههای التقاط و گرایشهای ضد ولایت فقیه مستعد جذب و حمایت بودند، در حلقه اپوزیسیون نوسازی شده قرار میگرفتند. ویژگی این افراد آشنایی نسبی آنها با ساختار جمهوری اسلامی و شناخت نسبیشان از جامعه امروز ایران است و بدین ترتیب امکان ارتباط برقرار کردن آنها با جامعه بیشتر است تا اپوزیسیونی که سالها دور از ایران بوده و هیچ گونه شناختی از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ندارد.
برخی از این افراد، به مرور توانایی همراهی با نظام را از دست داده و به دلایل گوناگون در برابر آن موضع گرفته بودند و یا به تحریک و تشویق دشمنان فریب خورده و با نظام و انقلاب عناد ورزیدند. برخی دیگر اساساً با نظام مشکل داشته و تنها زمینهای لازم بود تا ماهیت واقعی آنها آشکار شود. این هر دو دسته، افرادی مطلوب برای طرح بازسازی اپوزیسیون جمهوری اسلامی به شمار میرفتند.
محسن سازگارا، یکی از این افراد بوده است؛ در اینجا ما به دنبال نشان دادن مختصات فکری او به عنوان کسی هستیم که از سالهای نخست پیروزی انقلاب در بخشهایی از نظام حضور داشته و سپس در چند مقطع، تمایلات و وابستگیهای واقعی خود را ابراز نموده و سرانجام آشکارا در خدمت دشمنان ایران درآمده است. در واقع، در این نوشتار مبدأ و روند انحراف و نتایج این روند مورد توجه قرار میگیرد تا آشکار شود که چنین افرادی در اثر تحولات محیطی استحاله پیدا کرده و به اردوگاه دشمن پیوستهاند و یا پنهان شدگانی در پس پرده تزویر و ریا بودهاند که سرانجام چهره واقعی خود را نشان داده و در جایگاه اصلی خود قرار گرفتهاند؛ راهی که او از همراهی با انقلاب تا تقابل با آن پشت سر گذارد، به لحاظ شکلی و محتوایی قابل تأمل جدی است، زیرا در این مسیر کمتر میتوان روند تدریجی استحاله را دید. او در چند مقطع و با اقداماتی تقریباً سریع عناد خود را با انقلاب و نظام آشکار نمود. از همراهی امام (ره) در دهکده نوفل لوشاتو تا همکاری با مؤسسه واشنگتن که محل تولید فکر و برنامه توسط صهیونیستها علیه ایران است، مسیری نیست که بتوان آن را صرفاً استحاله و نتیجه تغییرات فکری دانست. باز هم باید بر این نکته تأکید کنیم که تغییر هویت تاریخی و هویت فکری تغییری ساده و پیرامونی نیست. ضمن اینکه تغییر دیدگاه و عقیده هم هیچ گاه مجوزی برای پیوستن به اردوگاه دشمن و تلاش علیه ملت و مردم نمیتواند باشد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]