سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز قیامت، نخستین کسانی که بر حوض [کوثر] وارد می شوند، دوستان در راه خداوند ـ عزّوجلّ ـ هستند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
جمعه 89 خرداد 28 , ساعت 10:40 عصر

 عبدالکریم سروش« حسین حاج فرج دباغ»

به نقل از :http://ravanbakhsh.blogfa.com/post-234.aspx

این جریان فکری با پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 76 و حاکمیت ‌بر دین و فرهنگ مردم، بر تهاجم خود افزودند؛ اما به دلیل مقابله با ارزش‌های جامعه، به سرعت از چشم مردم افتادند و از انتخابات شوراهای دوم به این طرف در همه انتخابات‌ها شکست خوردند که آخرین آن‌ها ریاست جمهوری دهم بود. از زمانی که آثار شکست در آن جبهه پدیدار شد فعالان مدعی اصلاح طلبی یکی پس از دیگری از کشور خارج شده، به اربابانشان پیوستند تا شاید در پناه آن‌ها و ارتزاق از کیسه سازمان سیا بتوانند چند روز دیگری به حیات سیاسی خود ادامه دهند. گروه فراریان را می‌توان به دو دسته تئوریسین‌ها و پادو تقسیم کرد.

الف: دسته اول (تئوریسین‌ها)

افرادی مانند عبدالکریم سروش،‌ محسن کدیور، محسن سازگارا، حسین بشیریه،‌ عطاء الله مهاجرانی،‌مسعود بهنود و شیرین عبادی رامی توان در این بخش تقسیم بندی کرد.

ب: پادو‌ها (افراد رده بعدی)

اسامی ذیل را می‌توان در این بخش ذکر کرد: کسانی مانند 1) اکبر گنجی، 2) عبد العلی بازرگان، 3)‌ فاطمه حقیقت جو، 4) ابراهیم نبوی، 5) نور الدین پیر مؤذن، 6) مجتبی واحدی، 7) نیک آهنگ کوثر، 8)‌محمد جواد اکبرین‌، 9) ‌احمد باطبی، 10) علی افشاری، 11) اکبر عطری، 12) مهر انگیز کار، 13) محسن مخملباف، 14)‌ هاله اسفندیاری، 15) سیامک پورزند، 16) سعید رضوی فقیه‌، 17) علیرضا نوری‌زاده، 18) کیان تاج‌بخش.<**ادامه مطلب...**>

این افراد مدعی اصلاحات که سال‌ها برای تغییر رژیم جمهوری اسلامی و تغییر هویت دینی در کشور فعالیت کرده بودند، پس از شکست و اظهار عجز وناتوانی به آغوش شیطان بزرگ رفتند تا از راه دور دستی بر آتش داشته باشند. البته برخی از آن‌ها درفتنه 88 دستگیر شدند و در زندان به سر می‌برند و بعضی نیز رسما اعلام ندامت کردند. اکنون روشن شده است که (تئوریسین‌ها) افراد فوق مزدور چه کسانی بوده اند؛‌ آن‌ها که یک روز شعار مردم مردم آن‌ها گوش فلک را کر کرده بود و در ظاهر، جز به ملیت و مردم نمی اندیشیدند، امروز در زیر چتر آمریکا و همدستانش به فعالیت بر ضد نظام و ملت مسلمان ایران مشغولند. این همان حقیقتی است که مقام معظم رهبری بارها بر آن تاکید ‌کردند و‌ می‌فرمودند می‌بینم که برخی مطبوعات ما پایگاه دشمن شده‌اند و دشمنان عریان تر از گذشته به فعالیت بر ضد ایران اسلامی مشغولند. ما از این شماره بر آنیم به معرفی آن‌ها بپردازیم و گذشته و حال آن‌ها را برای خوانندگان عزیز روشن کنیم. این شماره به اید‌ئولوگ این جریان، عبد الکریم سروش اختصاص دارد....

عبدالکریم سروش که نام اصلی‌اش« حسین حاج فرج دباغ» بوده و به عبدالکریم سروش تغییر نام داده است،‌در سال‌های آغازین انقلا‌ب اسلا‌می، خود را انقلا‌بی و طرفدار دین و ارزش‌ها معرفی و با حضور در شورای انقلا‌ب فرهنگی، چنین وانمود می کرد که حامی انقلا‌ب فرهنگی در دانشگاه‌ها و فرهنگ کشور است. وی در آن دوران، در مقابل مارکسیسم و گروه‌های چپ موضع می‌گرفت و در مناظره مستقیم با ایدئولوگ حزب توده (احسان طبری) و چریک‌های فدایی اکثریت (فرخ نگهدار) در کنار آیت‌ا...‌مصباح از اسلا‌م و انقلا‌ب اسلا‌می دفاع می‌کرد. در آن دوران، آثاری مفید‌ مانند «نهاد ناآرام جهان»، «علم چیست» و‌ «فلسفه چیست» از وی منتشر شد. او برای مدت کوتاهی در موسسه در راه حق قم نیز به تدریس اشتغال داشت. کم‌کم رگه‌های انحراف فکری سروش آشکار شد؛ مثلا‌ً مدعی شد که باید‌ها و نبایدها از هست‌ها و نیست‌ها حاصل نمی‌شوند. با این ادعا، اولین جرقه‌های نسبی‌گرایی در افکار او نمود یافت. اولین مقاله وی درباره «قبض و بسط تئوریک شریعت» در کیهان فرهنگی به چاپ رسید که از سوی حجت الا‌سلا‌م و المسلمین صادق لا‌ریجانی مورد نقد علمی قرار گرفت. سروش در برابر این نقد علمی برآشفت و و کوشید تا با اهانت‌هایی،‌ایشان را از میدان به درکند که موفق نشد. برخی نیز بر این باور بودند که نشست دوستانه استاد مصباح با وی می‌تواند شبهات او را برطرف کند. با تلا‌ش آن‌ها، سه جلسه علمی در بنیاد فرهنگی باقرالعلوم(ع) برگزار شد. ولی از آن‌جایی که سروش شرط کرده بود محتوای آن جلسه پخش نشود، آن مطالب هیچ‌گاه اجازه نشر نیافت.

این نشست‌ها نشان داد که مشکل سروش، شبهات علمی نیست؛ بلکه وی مصمم است به هر شیوه ممکن به راه خود ادامه دهد؛ اما کیهان فرهنگی به دلیل تغییر در مدیریت و کادر آن، حاضر به درج سخنان وی نبود. گردانندگان سابق کیهان فرهنگی از وزارت ارشاد که آن روزها زیر نظر آقای خاتمی اداره می شد، مجوز ماهنامه «کیان» را گرفتند. این ماهنامه، به کانون تهاجم ارزش‌های دینی و انقلا‌ب اسلا‌می تبدیل شد. به‌تدریج دوستان و شاگردان سروش در دفتر این ماهنامه گرد هم آمدند و یک تشکل 108 نفره با عنوان «حلقه کیان» تشکیل دادند که برخی از آن‌ها عبارتند از: فاضل میبدی، رخ صفت، شمس‌الواعظین، تاج‌زاده، کدیور، آغاجری، حجاریان، گنجی، علوی‌تبار، آرمین و .... این حلقه که از سال 1370 تا سال 1376 هر هفته چهارشنبه‌ها تشکیل می‌شد، زمینه یک کودتای فرهنگی،‌سیاسی را فراهم کرد و سرانجام در دوم خرداد 1376 به بار نشست. یکی از دگراندیشان مدعی است که حلقه کیان پس از دوم خرداد نیز به مثابه یک سایه موازی برای جنبش اصلا‌ح‌طلبی در پیشبرد برنامه‌های آن عمل کرد و بخش عمده‌ای از اقتدار رسانه‌ای، روشنفکری و حتی تشکیلا‌تی اصلا‌ح‌طلبان از آن حلقه کیان بوده است.

عبدالکریم سروش که در این ماجرا نقش یک متفکر و ایدئولوگ را بازی می‌کرد، همواره می‌کوشید وارد مسائل سیاسی نشود و چنین وانمود کند که فقط یک نظریه پرداز است و وابستگی حزبی ندارد! از این رو، وی که همواره تلا‌ش می‌کرد رهبری فکری جریان دوم خرداد را در دست داشته باشد، چندین بار طی نامه‌هایی سرگشاده به آقای خاتمی رئیس جمهور، تذکراتی می‌داد و در برخی اظهارات خود، ادعا کرده بود که آقای خاتمی همه دیدگاه‌های وی را عملی می سازد. سروش در یکی از این نامه ها، نظام اسلا‌می را نظامی استبدادی و خفقان آور معرفی کرده و نوشته بود که فضای کشور، تیره و تاریک و سیاه است!

وی در این مدت از رانت به قدرت رسیدن دوستانش استفاده کرده و با حضور در دانشگاه‌ها و مراکزعلمی، به ترویج لیبرالیزم، اومانیزم، پلورالیزم دینی، سکولا‌ریسم و نسبی‌گرایی پرداخت. در واقع او توانست در زمینه‌ تهاجم به مقدسات و ارزش‌های دینی، مقام اول را به دست آورد. شاگردان او در این مدت با جمع‌آوری سخنرانی‌های وی آن‌ها را با حمایت‌های مادی و سیاسی وزارت ارشاد در قالب کتاب چاپ و در سطح گسترده‌ای توزیع کردند. با توجه به حاکمیت دوستان و شاگردان سروش، بیش‌تر تریبون‌های کشور در اختیار مروجان اندیشه‌های او قرارگرفت. آن‌ها چنین وانمود می‌کردند که هیچ کس را یارای مواجهه با اندیشه‌های این متفکر! نیست. وی که آراء و اندیشه‌های اندیشمندان غربی را غیرقابل خدشه می‌پنداشت، در جزم‌گرایی خود،‌آن‌چنان مغرور بود که تصور می‌کرد هیچ کس نمی‌تواند به ترجمه افکار غربی‌ها خللی وارد سازد؛ ولی زمانی که آیت‌ا... مصباح یزدی او را برای مناظره زنده و مستقیم در شبکه یک سیما دعوت کرد، هر بار به بهانه‌ای طفره رفت و در این زمینه تلا‌ش‌های گسترده دانشجویان عزیز نیز به جایی نرسید. آیت‌ا... مصباح طی سخنرانی در مدرسه فیضیه، یکی از دلا‌یل عدم پذیرش مناظره از سوی برخی دگراندیشان را چنین بیان کرد که آنها می‌دانند در مناظره، کفرشان اثبات می‌شود. غربی‌ها نیز که از انقلا‌ب اسلا‌می ایران به‌شدت ضربه دیده‌اند، در چندین نوبت کمک‌های مالی فراوانی با عنوان جایزه! به وی اهدا کردند که پس از انتشار اسناد کمک مالی سازمان آمریکایی حقوق بشر در روزنامه کیهان(2) سروش ضمن اعتراف به دریافت پول از آمریکا به عکس‌العمل‌های غیرمنطقی و توجیهات خنده‌آوری روی آورد.

پس از آشکار شدن ارتباط‌های سروش با آمریکایی‌ها، برای جهانی ساختن چهرهِ وی و مطرح کردنش به عنوان اسلا‌م شناس نو اندیش، او را به آمریکا بردند و وی برکرسی اسلا‌م‌شناسی مشغول‌ تدریس شد که دولت آمریکا در دانشگاه هاروارد فراهم کرده و هزینه آن را دولت امارات تأمین می‌کرد. وی در این مدت، چندین بار به ایران سفر کرد و توسط مطبوعات مدعی اصلا‌ح‌طلبی «استاد دانشگاه هاروارد» لقب گرفت. سروش در مصاحبه با روزنامه «ایران» درباره رشد مخالفان اصلا‌حات، هشدار داد و گفت: می‌بینم که آن‌ها مار شده‌اند و اگر دیر بجنبید، به افعی تبدیل خواهند شد! او که پس از شکست اصلا‌ح‌طلبان در انتخابات شوراها، به شدت سرخورده شده بود، در انتخابات مجلس هفتم با همفکرانش لیستی ارایه کردند که کم‌تر از دو‌درصد آراء را به خود اختصاص داد! پس از پیروزی اصول‌گرایان در انتخابات مجلس هفتم، وی به آمریکا سفر کرد؛ ولی طولی نکشید که دوباره به کشور بازگشت.

برخی بازگشت سریع سروش را با شکست اصلا‌ح‌طلبان مرتبط دانسته‌، معتقدند: وی احتمالا‌ً همراه با مأموریتی به ایران آمده است و آن،‌تقویت روحیه اصلا‌ح‌طلبان و بازسازی حزب مشارکت است. سخنان سروش در کنگره حزب مشارکت،‌احتمال مذکور را تقویت می‌کرد.

وی در حالی که در کنار آقایان ابراهیم یزدی، بهزاد نبوی،‌غلا‌م عباس توسلی و سحابی نشسته بود،‌ اظهار داشت: «من آرزومند توفیق این حزب هستم و امیدوارم در عرصه سیاست، مردم را به مشارکت برساند و آمدن من به این کنگره معنایی جز این ندارد»(3)

«سکولا‌ریست جامع الا‌طراف» پس از این اظهارات،‌ فعالیت خودش را شروع و با اعزام شدن به دفاتر حزب مشارکت در مراکز استان‌ها،‌ تلا‌ش خود را در جهت موفقیت این حزب در عرصه سیاست آغاز کرد. او در اولین سخنرانی خود در حزب مشارکت مشهد، سکولا‌ریسم را به چهار معنا تقسیم کرد و ضمن دفاع از همه آن‌ها، در تبیین سکولا‌ریسم فلسفی گفت: «یعنی این‌که شما جهان را بر وفق مفاهیم دینی تبیین نکنید و در تبیین‌هایتان برای پدیده‌های اجتماعی و علمی، پای خدا را به میان نکشید» (شرق، 3/6/83، ص 6) پس از مشهد، تصمیم داشت که به شهرهای شیراز و یزد سفر کند که با مخالفت‌های شدید مردمی،‌ از ورودش جلوگیری شد و سرانجام در اندرونی حزب مشارکت اصفهان سخنرانی کرد. پس از اصفهان، به شهر مقدس قم آمد که توسط جوانان غیور قمی از این شهر اخراج شد.

وی در تهاجم به دین و ارزش‌ها، گوی سبقت را از دیگران ربود و به انکار وحی معتقد شد و گفت امروز دینداری باید به تجربه‌ای برای حل مشکلا‌ت و اقناع دل‌ها و گشودن گره‌ها و بازکردن افق‌ها بدل شود. گویی از نو وحی می‌رسد. گویی از نو واقعیت در تجربه و درک دینی منظور و محفوظ می‌گردد. امروز هم باید دین را چون تجربه‌ای در حال تحول و تفاعل و تولد (نه چون ایدئولوژی بسته و پیشاپیش تعیین و تمامیت یافته) عرضه کرد. (بسط تجربه نبوی، ص 28)

سروش در مهر 77 در روزنامه جهان اسلا‌م نوشت: «با تولید مفاهیم جدیدی چون: حقوق بشر، آزادی و شهروند، بسیاری از احکام مذهبی رخت بر می‌بندد.»

و در شهریور 78 در روزنامه صبح امروز نوشت: «در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است؛ متأسفانه فقهای ما اطلاعات برون دینی ندارند و متوجه این نکات نیستند»

او که زمانی از طرفداران حلبی و انجمن حجتیه بود د ریک چرحش 180 درجه ای به انکار امام زمان(عج) روی آورد:

«باری نظریه مهدویت - حق باشد یا باطل - در عرصه سیاست یا به بی‌عملی سیاسی یا سفاکی و مردم فریبی یا به ولایت مطلقه فقیه و یا اسلحه سازی ایدئولوژیک می انجامد که علیای حال با دادگری دموکراتیک پاک بیگانه‌اند.» (سایت امروز، 11/6/84)

روزنامه «شرق» ارگان غیر رسمی کارگزاران او را «بزرگ خاندان روشنفکری» لقب داد و نوشت: «سروش به اردوی تابستانی دانشجویان آمد تا حدیث روشنفکری دینی از سکولا‌ریزم را به دانشجویان ابلا‌غ کند». این روزنامه پس از اعطای عنوان «سکولا‌ریست» به سروش، کسانی که وی را مخالف سکولا‌ریسم خوانده‌اند، تخطئه کرد و اظهار داشت: «کجا بودند آن روشنفکران عرفی که روشنفکران دینی را سراپا مخالف سکولا‌ریسم می خواندند تا سخنان او را بشنوند و دیگر نخواهند توانست با چوب سکولار‌ نبودن او را از میدان به در کنند؟»

سپس این روزنامه در پاسخ به کسانی که گفته اند: اگر سخنان عبدالکریم سروش را از عناصر مخدوش شده غربی بزداییم، چیزی جز جنازه چند فقیه و مفسر و متکلم باقی نمی ماند، نوشت‌: « کجا بود آن مدعی، تا حدیث روشن و بی‌جانبدارانه یک روشنفکر دینی را از سکولا‌ریسم بشنود؟»‌ سروش در سخنرانی اش چهار معنا برای سکولا‌ریسم ذکر کرد و خود را مدافع هر چهار معنای آن معرفی کرد. وی معنای اول را اصالت لذت دانست و گفت: « ما با‌ید خوش باشیم، پس اصل لذت یک معنا از سکولا‌ریسم است.» وی سکولا‌ریسم به معنای دوم آن را نفی دخالت روحانیت در امور کشور دانست و گفت:«این اسلا‌م، یک دین سکولا‌ریسم است و در آن کامجویی نفی نشده است و خود مسلمانان می توانند اعمال روحانیون را انجام دهند» .درمعنای سوم نیز گفت:«در این معنا حکومت یا کسانی که حکومت می کنند، حق حاکمیت را از دین و دینداری بر نمی یرند... بدین ترتیب، حق حاکمیت از هر کجا بیاید، از دین نمی آید». سروش، اسلا‌م را به معنای چهارم هم دین سکولا‌ر دانست و گفت:« یعنی این‌که شما جهان را بر وفق مفاهیم دینی تبیین نکنید و در تبیین هایتان برای پدیده‌های اجتماعی و علمی، پای خدا را به میان نکشید. (شرق،3/6/83،ص6)

این سخنان به شدت مورد استقبال سایت‌ها و رادیوهای بیگانه قرار گرفت و با تیتر هایی از قبیل :« اسلا‌م، نیازی به صنف روحانی ندارد»، «یکی از بناهای سکولا‌ریسم، کوتاه کردن دست روحانیت از واسطه گری بین مردم و خداست» و « آینده ایران: جدایی دستگاه دینی از دولت» به پشتیبانی از وی پرداختند و با نقل بخش‌های از سخنرانی‌های پیشین وی و شاگردانش مانند اکبر گنجی، خواهان تشکیل حکومت جمهوری دموکراتیک منهای اسلا‌م شدند؛ موضوعی که اکبر گنجی 2 سال پیش از آن در کتاب مانیفست خود، خواستار آن شده بود.

سروش درباره مسایل هسته ای نیز اظهار نظر کرد و درست همان مسائلی را که استکبار می‌خواست بر زبان جاری کرد ودر مصاحبه با روزنامه هم‌میهن دربارهِ سخنان دکتر احمدی نژاد گفت: «من چند سخنرانی ایشان را دربارهِ انرژی هسته‌ای شنیده‌ام. من تعجب می‌کنم کسی استاد دانشگاه آن هم در رشتهِ مهندسی است و قطعاً باید حجم عظیمی از ریاضیات و ... خوانده باشد، این چنین سخنانی دربارهِ انرژی اتمی بگوید. بنابراین اگر می‌خواهد انقلا‌بی در دانشگاه صورت گیرد، باید آموزشی باشد تا فارغ‌التحصیلا‌ن بهتری از دانشگاه بیرون آیند.»( هم‌میهن، 20/3/86، ص 23)

در راستای همین خوش خدمتی‌ها بود که سروش مورد حمایت همه جانبه آمریکا و اسراییل قرار گرفت به طوری که هفته نامه آمریکایی تایم وابسته به رابرت مرداک (سرمایه دار صهیونیست) به شدت از عملکرد وزارت خارجه آمریکا در عدم صدور ویزا در یک مورد برای عبدالکریم سروش و ابراهیم یزدی انتقاد کرد و نوشت: متاسفانه دولت بوش به طرفداران دموکراسی در ایران! بی اعتناست. در راستای همین خوش خدمتی‌ها بود که او از سوی بنیاد‌های آمریکایی و صهیونیستی جایزه ارزشمندی دریافت کرد.جایزه 150 هزار یورویی از سوی شاهزاده برنهارد هلند و بنیاد هلندی «برامیوم اراسیمانوم» به عبدالکریم سروش نیزدر همین راستا تعریف می‌شود. بر اساس اطلا‌عات موجود در سایت اینترنتی این بنیاد، جایزه مذکور، به کسانی تعلق می گیرد که «در ترویج فرهنگ اروپایی به صورت استثنایی کوشا باشند.»

او در ‌انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری از طرفداران مهدی کروبی بود و در ماجرای فتنه 88 بسیار هتاکانه عمل کرد. وی پس از وقایع عاشورای 88 به همراه مهاجرانی، کدیور، ‌اکبر گنجی، عبد العلی بازرگان در بیانیه ای موسوم به "خواسته‌های بهینه جنبش سبز» خواسته‌های متعددی را مطرح کرد که یکی از مهم ترین آن‌ها استعفای دکتر احمدی نژاد از ریاست جمهوری بود. سروش هم اکنون در شبکه‌های بی بی سی و تلویزیون‌های وابسته به سیا به عنوان نظریه پرداز حضور دارد و به عنوان تئوریسین اپوزسیون خارج کشور نقش آفرینی می‌کند!

لیست کل یادداشت های این وبلاگ