• وبلاگ : جريان شناسي سياسي - محمد علي ليالي
  • يادداشت : مصطفي ملکيان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صابري 

    باسلام . ماحقيقتا ازاينکه درروزگاري زندگي ميکنيم که استادملکيان زيست ميکند برخودميباليم وهمين رابراي دليل زنده بودن کافي ميدانيم . اگرملکيان وامثال اوکه بسيارکمند نبودند زندگي درسايه فرهنگي که سرهنگان برآن حاکمند بسيارملال آور بود . خداوند ماراازشراينان رهايي دهاد . آمين
    + نسيم 
    وقتي طلبه هاي بدبختي را ميبينم که مثل تو فکر ميکنند، از خودم خجالت ميکشم که چرا طلبه شده ام. من هم متاسفانه يا خوشبختانه طلبه هستم اما نه مثل تو!!!! من با اينکه دخترم و بي سواد، اما خدا را شکر که مثل تو فهميده و با شعور نيستم!!! واقعا برات متاسفم که استاد ملکيان را نشناخته داري چه مزخرفاتي تحويل ميدي. برو دعا نويسي ات را انجام بده بيچاره. جوجه طلبه هايي مثل تو براي همين کارها تربيت ميشن که مردم را خر نگه دارند و اجازه فهم و درک بهشون ندن و به اين وسيله خيانت بکنند به دين و مملکت و خودشون خوش باشن چون خوشي شون در نفهمي ديگران است. مردم ديگه احمق و بي سواد نيستن که به حرف ميرزاهايي چون تو گوش بدن!!!!!
    پاسخ

    با تشکر از اظهار احترام شما و پيشنهاد شما و دوستان شما انشاءالله که اين ادبيات از "نظريه عقلانيت و معنويت" ! بر نخواسته باشد نمي دانم چرا برخي از شاگردان استاد ملکيان و رهبران عقلانيت و معنويت در دوران رنج و پرخاش گري بسر مي برند !!!!
    سلام دوست من
    مطالب وبت رو خوندم خيلي جالب و خواندني بود
    ازت تقاضا دارم مطالبت رو داخل فيسبوک ايراني هم انتشار بدي هم لايک ميخوره و نظر خيلي ميدند ..
    اين هم لينکشه
    http://fbirani.ir

    تحريک قوميت ها و تضعيف صدا وسيما

    انچه خطرناک جلوه مينمايد توهين برخي سياسيون و نمايندگان به شعور مخاطبين دهها ميليوني سيما و تلاش جهت مطرح کردن خود به هر روش و قيمت است و چنانچه اين رويه باب شود سنگ روي سنگ بند نميشود و ساخت سريال بايد متوقف شود

    www.emaad.parsiblog.com

    + امين 
    لطفا در مورد عبدالله شهبازي وتفکرات وعقايدش و سطح علمي ايشان توضيح دهيد.
    + ميثاق 
    با سلام خدمت استاد محترم
    1. اينکه شخصي بر اساس عقلانيت و حقيقت طلبي به مراحل چندگانه برسد، هيچ ايرادي ندارد، نه از جهت اخلاقي و نه از جهت ديني. فراموش نکنيم که قرآن از اعراب جاهلي نيز تغيير نطر در راستاي حقيقت را ميطلبيد.
    2. اما با شما موافقم که استاد ملکيان نتوانست -و شايد هم هرگز نتواند- به انتهايي آرام بخش براي همگان دست يابد؛ و البته در اين زمينه نيز ايشان چنين ادعايي ندارند. ايشان صرفا به بازگويي تلاش خود ميپردازند و از ديگران ميخواهند در اين تلاش و کوشش، با او همراه شوند.
    3. بنده عميقا بر اين باورم که معيار داوري درباره افکار و اشخاصدر جامعه ايراني معاصر، به شدت دچار سياست زدگي شده است؛ بدين بيان که هم موافقان و هم مخالفان سياست رسمي(حکومت ديني = ولايت فقيه)، همه چيز را از منظر موافقت يا مخالفت با ساست رسمي بررسي ميکنند به گونه اي که گويا موافقت يا مخالفت با سياست رسمي، معيار درستي و نادرستي گفتمان ماست درحاليکه ماجرا کاملا معکوس است.
    4. بنده براين باورم که آراي استاد ملکيان دچار کاستي هاست -همانطور که خود ايشان بر اين امر واقفند- اما همچنين بر اين باورم که مشروعيت حکومت ديني و قرائت رسمي از دين نيز عميقا دچار کاستي هاست.
    موفق باشيد.
    + رهگذر 
    «ادامه از كامنت قبلي»
    3- آيا گمان مي كنيد با برچسب زدن و تخفيف و نسبت دادن اصطلاحاتي مثل «عرفان هاي كاذب و نوپديد و معنويتي كه معلوم نيست در كدام عطاري يافت مي شود»، نسخه «عقلانيت و معنويت» را پيچيده و پرونده ي آن را مي بنديد؟ اصولاً مشكل شما با «معنويت فراديني» چيست؟ اولاً مخاطبين اين پروژه، افرادي هستند كه از طرفي، (بنا به هر دليلي) نمي توانند با مفاهيم و معنويت ديني مد نظر شما ارتباط برقرار كنند و از سوي ديگر، دلي در گرو «معنا و اخلاق و انسانيت و معنويت» هم دارند. ثانياً اگر نگران كساد شدن دكان خود هستيد، اين ديگر مشكل متاع شماست! اگر به قوت و توانايي و برتري عقيده و ايدئولوژي خود باور داريد، پس نگران افول جايگاه آن نباشيد و مطمئن باشيد كماكان بر صدر خواهد نشست و هيچ تئوري يا نظريه ي رقيبي را ياراي مقابله با آن نخواهد بود. بگذاريد ما گمراهان هم با عقايد منحط و منحرف خودمان خوش باشيم و اصلاً ما دوست نداريم با «راه» شما هدايت شويم و بهشت شما، براي ما جهنمي بيش نيست. (در اينجا اصلاً منظورم به دينداران سنت گرا و اصولگرايان واقعي نيست و براي عقايد و سلايق ايشان احترام و ارزش قائل هستم.)
    4- پيشنهاد من اين است كه اگر مي خواهيد بحث مفيدي داشته باشيم، لطفاً از كلي گويي پرهيز نموده و وارد مصاديق و جزئيات شده و مورد به مورد، نظريات ملكيان را كه نسبت به آن نقد داريد، با دليل بيان فرمائيد تا بيشتر بررسي كنيم.
    + رهگذر 
    با عرض سلام و احترام
    به مطالب زيادي اشاره كرده ايد و در اين مجال، شايد نتوانم به تفصيل پاسخ گفته و حق مطلب را ادا كنم اما به اشاره و گذرا مطالبي را عرض مي نمايم:
    1- نشستن پاي درس هاي استاد ملكيان، از قضا، مرا به «فرهنگ و كشور و زمانه» اميدوارتر مي كند و از «افسردگي و ملالتي» كه مشي «بنيادگرايانه و اقتدارطلبانه و انحصارگرايانه و غيراصول گرايانه» ي شما ايجاد مي كند، مي كاهد!
    2- باري ملكيان در دوران نوجواني، تلقي بنيادگرايانه از دين داشته، منتها بدون خشونتي كه در بنيادگرايي وجود دارد (طبق اشاره خودش). البته به تدريج و در گذر زمان و با فزوني آزمون و تجربه، نهايتاً به «روشنفكري معنوي» رسيده است.
    خب كجاي اين سير و تحول، ايراد يا اشكال دارد؟ اگر من امروز بفهمم كه عقيده ي ديروزم غلط بوده يا ديگر برايم راضي كننده و قانع كننده نيست، آيا بايد متعصبانه و متعبدانه، به همان عقيده بچسبم و مانند يك بت آن را بپرستم؟ يا بايد با شجاعت و صداقت و روحيه حق طلبي و حقيقت جويي، به رأي و نظري كه الآن و بر اساس تجربيات و شواهد و قرائن، بر حق مي بينم، اقبال كنم؟
    «ادامه در كامنت بعدي»