در آنسوي ميدان رهبر انقلاب در کنار مديريت و نظارت فعاليت ها بودند تا به اصل نظام خدشه اساسي وارد نشه . و در کنار اون طبق ملاحظات قانوني اجازه فعاليت و ميدان داري تفکر هاشميسم رو ميدادند و مانع تراشي نميکردند .
شايد هاشمي دست و برنامه رهبر انقلاب را خوانده بود . اما تصور ميکرد با شبکه قدرت ثروتي که در کشور ايجاد کرده . جبهه رهبر انقلاب در شرايط ضعف قرار دارند . و در برابر ناراضي تراشي که ميان ملت ايجاد( دولتهاي سازندگي و اصلاحات ) کردند . و سلطه قدرت و ثروتي که خودشون دارند . رهبر انقلاب مجبور به ملاحظه و بنا به مصلحت نظام چاره ايي جز ادامه همراهي نخواهند داشت .
اين وضعيت تا پايان دوره اصلاحات ادامه داشت . و شخصيت هاي جبهه هاشمي همانطور که مشارکتيها و خاتمي را در دوره اصلاحات رام افکار خودشون کردند . فکر مي کردند رييس جمهور هاي بعدي هم توان خروج ريل گذاري سياسي و اجرايي را نخواهند داشت . بخاطر همين براي انتخاب قاليباف و لاريجاني و محسن رضايي و ناطق نوري بودند . چرا که معتقد بودند اين افراد با تمام اختلاف و تفاوتهاي احتمالي اهل معامله و بد و بستان سياسي و اقتصادي در قدرت هستند . و اصلا امکان ظهور رييس جمهوري مثل احمدي نژاد را باور نمي کردند .
در انتخابات رياست جمهوري نهم با ظهور احمدي نژاد فرصت تازه ايي به جبهه تفکر انقلاب اسلامي با نمايندگي رهبر انقلاب ايجاد کرد . مردي که فراتر از تصورات و انتظارات جسارت و تدبير و شجاعت مقابله به ريز و درشت مخالفان داشت . و بطور کلي اهل کوتاه آمدن و عقب نشيني نبود .
و...................... آن شد که در 5 سال گذشته همه صحنه زور آزمايي دو جبهه در همه صحنه ها زير و رو شد . تا جايي که تفکر هاشميسم در انتخابات 88 مجبور به قمار مرگ و زندگي شد . و شد آنچه باعث پيروزي حکمت داني جبهه حق و عدالت خواه شد . و بر خلاف صدر اسلام جبهه بني اميه هاي زرنگ دنيا طلب شکست خورد .