سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوی ها، بخشش های خداوند ـ عزّوجلّ ـ است . لذا هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، به او خویی خوش می بخشد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 91 شهریور 29 , ساعت 8:59 صبح

پرسش از شما:

مخملباف مستندی تهیه کرده بود به اسم زندگی شخصی رهبر ایران! در این مستند چیزی گفته که الآن نقل زبان مردم شده آن که آقا مجتبی فرزند حضرت آقا، بزرگترین اسب داری را دارد و هر اسب او میلیاردها تومان است و اسب داری او زیر زمینی و خیلی مجهز میباشد و او اسب هایش را با هواپیمای اختصاصی منتقل میکند! خواهش میکنم جواب بدهید!

 پاسخ از ما:

 با سلام

در مورد سوال شما ابتدا باید به عنوان مقدمه بگوییم که یکی از ویژگی های فتنه غبار آلود شدن فضا و عدم تشخیص صحیح حق و باطل از یکدیگر می باشد و درعین حال بهره گیری از فناوری های اطلاعاتی جدید همچون اینترنت و ماهواره و فضای گسترده ای که برای پخش امواج اطلاعاتی راست و دروغ پیدا شده است باعث تشدید غبار آلود شدن فضا می گردد بنابر این در چنین شرایطی باید اعتراف نماییم که امکان سنجش راست و دروغ از یکدیگر کمی مشکل می گردد اما این بدین معنا نیست که امکان چنین تشخیصی وجود ندارد بلکه ما به عنوان انسانهای دیندار بر اساس معیارها و میزانهایی می توانیم به بررسی صحت وسقم اطلاعات ارائه شده در فضاهای مجازی پرداخته و به میزانی از حقیقت دست یابیم .

در قرآن کریم در مورد نحوه برخورد با خبرهایی که از منبعی نقل می شود دستوری داده شده است . در این کتاب آسمانی خداوند متعال می فرماید : «یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِن جَآءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبِإٍ فَتَبَیَّنُواْ أَن تُصِیبُواْ قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُواْ عَلَى‏ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ‏ ، حجرات آیه 6» مضمون کلی این آیه این است که در صورتی که فرد فاسقی خبری برای شما آورد در مورد صحت و سقم آن خبر تحقیق نمایید تا از عواقب پشیمانی بعدی که در اثر جهالت و عدم تحقیق پیش می آید در امان باشید . بر این اساس یکی از معیارهای سنجش میزان صحت و سقم خبر بررسی منبع خبر و بررسی محتوای خبر است تا در صورتی که منبع خبر فرد مطمئنی نبود با نوعی احتیاط محتوای خبر مورد رسیدگی قرار گیرد و یا اگر انگیزه هایی برای جعل حقیقت و یا قلب واقعیت وجود داشته باشد خبر وی رد شود .

در مورد مطالبی که شما به آن اشاره نموده اید منبع اصلی انتشار آن محسن مخملباف است که زمانی خود را جزء نیروهای انقلاب جازده و برخی فیلم ها با مضامین توحید و جهان آخرت همچون توبه نصوح نیز ساخته بود اما متاسفانه به مرور به دگردیسی مبتلا شده و علاوه بر فیلمهایش شخصیتش نیز استحاله کاملی یافت به گونه ای که امروزه به عنوان یکی از نیروهای ضد انقلاب در خارج از کشور در حال فعالیت بر علیه نظام جمهوری اسلامی بوده و در فتنه سال 88 نیز خود را به عنوان یکی از سرکردگان فتنه در خارج از کشور و نیز نماینده و سخنگوی برخی سران فتنه عنوان می کرد که متاسفانه این موضوع از جانب افراد داخلی نه تنها هرگز تکذیب نشد بلکه اخیرا جایزه ای که به نام سکس و فلسفه به وی اهدا شده بود به یکی از عوامل اصلی داخل نشین فتنه تقدیم شد و وی نیز از بابت این جایزه تشکر نمود .

در بررسی ویژگی های شخصیتی محسن مخملباف نیز باید بگوییم وی که از پدری دائم الخمر (به تصریح خود او در مستندی که در باره او ساخته شده بود) به دنیا آمده و زندگی سخت و پر اعوجاجی از سر گذرنده است در زندگی شخصی خود در قالب شخصیتهای متناقضی ظاهر شده است به گونه ای که طبق نظر برخی روانشناسان وی دچار نوعی اختلال شخصیتی بود که ناشی از نوعی بیماری با نام پارانوئید می باشد در این زمینه به نظر می رسد مطالعه مقاله ای که در برخی سایتهای اینترنتی انتشار یافته است خالی از لطف نباشد ؛ مقاله ای که با دلیل و استدلال و نیز برخی شواهد این مساله را اثبات می کند و استناد ما نیز به مستندات و شواهد این مقاله است و نه منبع مقاله چرا که استدلالها و شواهد استواری در این مقاله ارائه شده است : «در طبقه بندی اختلالات شخصیت در علم روان شناسی یکی از اختلالات متداول پارانوئید نام دارد. شخصیت پارانویایی در سوء ظن، بی اعتمادی، غلط بودن قضاوت و در سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه می‌شود. در طبقه بندی DSM-IV-TR   به عنوان معتبرترین نظام طبقه بندی رفتارهای نابهنجار اولین معیار تشخیصی برای اختلال شخصیت پارانوئید، سوء ظن و شکِ بدون پایه و اساس به دیگران است؛ همان نشانه‌ای که در رفتار مخملباف به کرات دیده می‌شود. بررسی نظام شخصیتی مخملباف نشان از اختلال شخصیت پارانوئید با نشانه‌هایی از شخصیت «مرزی» در کنار اختلال روانی «افسردگی» دارد.

به گزارش بولتن، کنکاش در پارامتر شخصیتی پارانوئید مخملباف، نشان می‌دهد حوزه و محل درگیر این سوء ظن طیف وسیعی از عناصر پیرامونی مخملباف شامل اعضای خانواده، بستگان، دوستان و همکاران، نهاد اجتماعی، نهاد دین، نظام اجرائی کشور و... را شامل می‌شود.

گاهی این سوء ظن آنچنان حالت افراطی به خود گرفته که پیامد آن هزینه‌های جبران پذیری همچون خودکشی (البته موفق) آنهم از نوع خودسوزی برای همسر مخملباف (فاطمه ) به دلیل سوء ظن شوهر به وی باقی گذاشته است. در این زمینه معیار هفتم تشخیص اختلالات روانی تصریح دارد شخصی پارانویایی شک‌های مکرر و بدون دلیل در مورد وفاداری همسر یا شریک جنسی خود دارد.

خانواده‌هایی که قبلاً روابط دوستانه‌ای با خانواده مخملباف داشتنه‌اند، بارها مواردی از خودکشی فرزندان مخملباف گزارش کرده‌اند که نتیجه سوء ظن پدر به فرزندان بوده است.

فرد پارانویائی دچار تنش است و در ناایمنی به سر می‌برد. او اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس می‌سازد معیارهایی که نشانه‌های آن در رفتار و شخصیت مخملباف به کرات دیده می‌شود. رفتار و نگرش پرنوسان و متناقض او طی 40 سال گذشته گویای این امر است.

محسن در سالهای نخست انقلاب علیرغم برخورداری از روحیه غیرمذهبی وبی قیدی اخلاقی اجتماعی (به دلیل پرورش در محیط و خانواده‌ای که مسائل تربیتی و رشد در آن جایگاهی نداشت البته خانواده‌ای که شامل محسن و مادری که شغل آن پرستار بود و پدر هیچ وقت در آن نبود چرا که پدر محسن مدت کوتاهی در حد چند روز با مادر او زندگی کرده و سپس جدا شده بودند) سعی دارد در هیبت یک انقلابی ظاهر شود دوستان نزدیک محسن نقل می‌کنند او قصد تغییر وضعیت گذشته را داشت و بیشتر از آنکه به اصول نداشته خود متکی باشد، درگیر نقد دیگران بود.

در داستانها و نمایشنامه هایش به نقد نظام سلطنتی پرداخت، بر علیه روشنفکران نوشت (داستان آقای نویسنده)، علیه سرمایه دارها نوشت (حصار در حصار)، بر علیه چپ‌ها نوشت (نمایشنامه بایکوت)، بر علیه منافقین نوشت (توجیه)، علیه بنی صدر نوشت، علیه حکومت و مردم آمریکا نوشت. علاوه بر دیدگاههای تند، رفتار افراطی نیز داشت. او سعی داشت به شدت اخلاقی باشد و این امر تا حد افراط شدیدی پیش پیش می‌رفت تا آن حد که با کسانی که با جنس مخالف مراوده داشتند درگیر می‌شد و دائما روزه می‌گرفت همکارانش می‌گویند که در آن موقع از ترس او در مستراح سیگار می‌کشیدند.

از دست دادن دوستان و همکاران به دلیل هویت‌های شخصیتی متعارض، ساخت فیلمی با مضمون اعتقاد به عالم غیب و جهان آخرت (دو چشم بی سو ، توبه نصوح و استعاذه) تا کارگردانی فیلمهایی با مضامین پوچ گرایی و نیست انگاری (به نام سکس و فلسفه و یا فریاد مورچه ها)، تأیید و مشارکت در تسخیرلانه جاسوسی و عذرخواهی از حکومت آمریکا بابت این تسخیر و دستگیری اعضای سفارت آمریکا از سوی دانشجویان ایران و... نمونه‌هایی از رفتارهای افراطی و نوسان دار مخملباف ارزیابی می‌شود که معطوف به بعد پارانویائی شخصیت مخملباف است همانطور که اشاره شد شخص پارانویائی اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس می‌سازد. ترک ایران، اقامت در تاجیکستان و سپس تغییر مکان به افغانستان و در نهایت فرانسه در چارچوب تنش و ناایمنی و اضطراب وی که مشخصه‌های افراد پارانوئیدی است معنا می‌یابد به طور حتم مخملباف در فرانسه نیز به آرامش نرسیده و به احتمال فراوان چند صباحی دیگر برای فرونشاندن اضطراب درونی که در ناخودآگاه وی موج می‌زند باید راهی بیرونی از طریق تعویض مکان و انتخاب کشور دیگری برای اقامت خواهد نمود.

هر چند بر اساس گزارش دوستان و همکاران قبلی مخملباف به نظر می‌رسد اضطراب مخملباف فراتر از اضطراب شخصیتهای واجد اختلال پارانوئید که توصیف آن گذشت است و اظهار نظر در این زمینه که می‌تواند کمک بزرگی به مخملباف کند نیازمند بررسی و مطالعه کودکی و نوجوانی مخملباف دارد.

بررسی ارتباطات و مناسبات مخملباف با محیط و افراد پیرامونی خود در حوزه بستگان، دوستان و همکاران نشان از عدم حفظ و تداوم هیچ یک از تعاملات دارد که خواستگاه آن از سویی سوء ظن و از طرفی نتیجه انشعابی است که مخملباف به عنوان یک فرد پارانوئیدی تصور می‌کند در جهان صورت گرفته و آن چیزی که خوب است درون فکنده شده و آن چیزی که بد است به بیرون فرافکنده شده است این نوع «مانی گری» در کانون شخصیت افراد پارانویائی است.

در مناسبات اجتماعی در حوزه فعالیتهای گروهها، افراد پارانویائی به راحتی مورد سوء استفاده گروه‌ها برای تخریب گرو ه‌های رقیب قرار می‌گیرد چرا که اینگونه شخصیتها برای هماهنگی بین نهاد و من و فرامن شخصیت و کاهش اضطراب درونی، به میزان زیادی از مکانیسم دفاعی «فرافکنی» استفاده می‌کنند در روانشناسی شخصیت اصولاً مکانیسم دفاعی موصوف بیشتر مورد استفاده شخصیتهای پارانویائی قرار می‌گیرد و این نوع شخصیتها موارد منفی درون خود را به دیگران و محیط نسبت می‌دهند. یعنی همان سوء استفاده‌ای که گروهها و عناصر مخالف نظام ایران در ماجرای انتخابات، از مخملباف کردند. ادعای تقلب و کودتا در ایران در مراکز سیاسی اروپا، ترجمان نارسائی شخصیت و اضطراب درونی مخملباف بود که هزینه زیادی در بر داشت.

گفتنی است، روانشناسان معتقدند زندگی و بسیاری از آثار سینمایی مخملباف بروز ناکامی‌ها و عقده‌های فروخورده روانی مخملباف است و نمادها و المانهای آن نیز تبلور زندگی خود او است. نیست انگاری همواره در آثار مخملباف وجود دارد جهان از منظر او کریه و زشت است. روابط انسانی ناعادلانه و ظالمانه و سرنوشت انسان به سوی هیچ و پوچ پیش می‌رود. آدمهای آثار مخملباف همه ناقصند، زنها بی شوهر یا شوهر مرده‌اند یا تنها مانده‌اند (زندگی مادر وی که سه بار ازدواج ناموفق داشت)، بچه‌ها ناقص الخلقه‌اند و شخصیتها لکنت زبان دارند (کودکی نحیف و سراسر بیماری مخملباف) و...»(نقل از سایت تابناک)

سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی نیز در زمینه شخصیت پر از اضطراب و تشویش وی که در آن روزگار خود را در فیلم هایی که رفته رفته به سیاه نمایی بر علیه جامعه و نظام اسلامی می پرداخت نشان می داد مطالب فراوانی در کتاب آیینه جادو نگاشته است که به یکی از آن ها در اینجا اشاره می نماییم : « با این‌همه، پیش‌قراولان ایجاد آن فضای مغشوشی که امکان ازاله‌ی هویت از انقلاب را رفته‌رفته فراهم کند باید افرادی باشند ظاهراً منتسب به خود انقلاب و باطناً پیوسته با دشمن. محسن مخملباف یکی از بهترین کسانی بود که می‌توانست این وظیفه را بر عهده بگیرد؛ سیاه‌اندیشی و عصبیت او سال‌ها بود که خود را در فیلم‌هایش به ظهور رسانده و گرگ‌ها را در کمین او نشانده بود.یک تحلیل درست از جلوه‌های تحولات فکری او در فیلم‌هایش می‌توانست به‌خوبی نشان دهد که مخملباف خودش نیز به همان دور باطلی گرفتار آمده است که «بای‌سیکل‌ران» در آن رکاب می‌زد و به مقصد نمی‌رسید. دیگر پرسوناژهای او نیز به مقصد نرسیدند، نه دستفروش، نه حاجی و نه دیگران. »(مرتضی آوینی ، آیینه جادو ، جلد دوم)

شخصیتی با چنین وضعیت و سابقه ای در سال های اخیر تبدیل به یکی از معاندان جمهوری اسلامی ایران شده و با توجه به پرده دری های وی در مواجهه با مخالفان خود و نیز عدم تقید وی به هیچ مرز اخلاقی دشمنان نیز بهترین استفاده را از این عنصر در خارج از کشور نموده و به منظور بهره برداری از وی دهها جایزه به عناوین مختلف به آثار و نوشته هاو اقدامات او تقدیم نمودند که آخرین مورد آن جایزه سکس و فلسفه بود که او نیز به همسر آقای میرحسین موسوی تقدیم نمود و وی نیز از او تشکر نمود .از طرفی با توجه به اینکه امروزه ولایت فقیه به عنوان ستون خیمه نظام اسلامی بوده و رهبری بادرایت های بی نظیر خود در سالهای اخیر تمامی توطئه های دشمنان را ناکام گذارده و در فتنه سال 88 نیز با مدیریت پدرانه و در عین حال قاطعانه خویش توانست آتش فتنه را خاموش و باعث افشای نقشه اجرای کودتای مخملی شد لذا دشمنان انقلاب اسلامی امروز نوک پیکان حمله خود را متوجه ولایت فقیه نموده اند چرا که دشمنان نظام معتقدند با حذف ویا ناکار آمد شدن ولایت فقیه خواهند توانست به راحتی به اهداف شوم خود برسند . از سویی دیگر همانگونه که مقام معظم رهبری بارها و از جمله در سخنرانی اخیر خود در جمع مردم قم در 19 دی اشاره نموده اند یکی از اهداف دشمنان نظام اسلامی در جریان فتنه 88 طراحی کاریکاتوری انقلاب اسلامی بود تا شاید بتوانندبا همان الگوی پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 به نتیجه برسند و شعارنویسی های خیابانی و یا سردادن شعار الله اکبر در پشت بام ها توسط کسانی که در مقاطع مختلف اثبات نموده بودند که حتی به خدا اعتقادی ندارند و یا ادعای شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی در این راستا انجام می شد و یکی دیگر از همین برنامه ها برای مشابهت سازی میان شرایط امروز جمهوری اسلامی با شرایط پیش از سقوط رژیم پهلوی مشابهت سازی میان رهبران دو نظام بود . به عبارتی دراین برنامه باید طوری وانمود می شد که رهبران نظام اسلامی نیز همچون رهبران نظام طاغوت دارای سرمایه های کلان و کاخهای فراوان و خدم وحشم و امکانات و ... بوده و زندگی شان همچون رهبران نظام طاغوت به عیاشی و بی بند و باری و لهو ولعب صرف شده و از مشکلات و مصائب مردم بی خبر هستند و در این میان از تکنیک روانی «دروغ هر چه بزرگتر قابل پذیرش تر» استفاده نمایند تا شاید اگر هم تمام دروغ پردازی ها با اقبال مواجه نشود حداقل بخشی از آنها مورد پذیرش قرار گیرد و یا در دل مردم تشکیک ایجاد شود . لذا در اجرای همین پروژه محسن مخملباف مامور شد تا با بررسی کتابهای مربوط به خاندان پهلوی ها با ادبیاتی که در سالهای اخیر و در پی پخش مستندات مختلف مربوط به زندگی شخصی دولتمردان رژیم پهلوی برای مردم ایران آشنایی داشت مطالبی شبیه به همان مطالب را در باره زندگی دولتمردان نظام اسلامی و به ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی انتشار دهند که البته این ماجرا دقیقا شبیه کاریکاتوری بی نظیر شد به گونه ای که حتی خود عوامل فتنه خارج نشین و حتی دشمنان بیگانه نیز حاضر به استناد به مطالب این نوشتار در راه سرنگونی نظام اسلامی نشدند . این در حالی است که دشمنان نظام اسلامی همواره به دنبال پیدا کردن کوچکترین نقطه ضعفی از شخصیتی همچون مقام معظم رهبری هستند تا با بزرگنمایی آن را در بوق و کرنا کنند ولی در شرایطی که این مساله در صورت صحت می توانست بهترین دستاویز برای رسیدن به اهداف پلید خود در کشور ما و نیز دلسرد نمودن دیگر ملتهای آزادیخواه هوادار نظام اسلامی قرار گیرد ولی هرگز هیچ مانوری در مورد آن داده نشد و این خود نشان از میزان اعتبار آن دارد (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...)

محتوای این مطالب نیز همانگونه که اشاره شد هیچ تناسبی با واقعیات خارجی ندارد و زندگی مقام معظم رهبری به اندازه ای برای مردم روشن و مشخص است که هیچ شخصی نمی تواند صحت ادعاهای مخملباف را باور نماید . شخصیتی که به تصریح دوست و دشمن ساده زیست ترین رهبر سیاسی جهان در حال حاضر می باشد . در اینجا برای اثبات ساده زیستی مقام معظم رهبری به نقل دو خاطره از دو شخصیت بزرگ و مورد اعتماد ملت می پردازیم :

«غذای بیت المال: یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم . سفره را که گستردند ، فرزند ایشان نیز نشسته بـود . آیت الله خامنه ای به وی نگاهی کردند و فرمودند : « پاشو برو ! » من خدمت ایشان عرض کردم : اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند ؛ من از او خواستم که با هم باشیم . آقا فرمودند : « ایـن غـذا مـال بیـت المال است ، شما هم مهمان بیت المال هستید . برای بچه ها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند . آنها به منزل بروند و از غذای خانه بخورند » من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا داده است . راوی: آیت‌الله جوادی آملی

منبع: http://www.tebyan.net/social/house_family/partners/aftermarriage/2009/6/4/93368.html   » و «وظیفه خود می‌دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی می‌کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش- که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود- اذیت می‌شدم از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم.

مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی

منبع: http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100944852935   »

البته این قبیل سخنان علاوه بر شخصیت هایی که منتسب به انقلاب هستند همچون شخصیت های بزرگوار فوق الذکر از جانب دشمنان و معاندان نظام اسلامی نیز شنیده شده است و طبق قاعده عقلی ای که بر طبق آن قضاوت منفی دشمن به دلیل احتمال مغرضانه بودن آن بیشتر باید بررسی شود ولی قضاوت مثبت او به دلیل عدم چنین احتمالی می تواند مورد استناد قرار گیرد ما نیز سخن یکی از همین اشخاص معاندی که در جریان فتنه اخیر نیز فعالانه به عنوان یکی از اعضای اتاق فکر لندن خود را معرفی کرده و خدمات شایانی به دشمنان نظام اسلامی نموده است را در مورد مقام معظم رهبری ذکر می کنیم که اخیرا و در طی جلسه ای با حضور ضد انقلاب در مورد عدم امکان مشابهت سازی میان رهبر انقلاب اسلامی با رهبران فاسد مصر و تونس چنین گفته بودند : «لااقل خود من که از آغاز در مجلس و دولت بودم و آیت الله خامنه ای را می شناسم اقرار می کنم که یک نقطه خاکستری و نه حتی تاریک در زندگی اقتصادی وی و خاندانش نمی شود پیدا کرد » (نقل از بخشهای پخش شده از سخنرانی مهاجرانی در برنامه دیروز ، امروز ، فردا)

از طرفی ارتباط مستقیم رهبر معظم انقلاب با مردم و عشق و ارادت بی نظیر مردم ایران به معظم له که درسفرهای استانی ایشان و از جمله آخرین سفر ایشان که به شهر مقدس قم صورت گرفت همواره مشاهده شده است نشان از میزان اعتقاد مردم به ولایت فقیه و مصداق اتم و اکمل آن در این دوران یعنی مقام معظم رهبری دارد و قطعا اگر ذره ای از خزعبلات چنین نوشته هایی راست بود مردم خود قبل از این نویسندگان واکنش مطلوب را نشان می دادند .

طبق سخنان آقای مروی رئیس امور روحانیون دفتر مقام معظم رهبری فرزندان رهبری در امور اداره دفتر نقشی ندارند .

به طور کلی با نگاهی به مضامین کلی این مستند متوجه می شویم که سراسر از روی دشمنی و کاملا مغرضانه تهیه شده است یکی از شواهد مغرضانه بودن این مستند تاکید فراوان برای تخریب یکی از فرزندان مقام معظم رهبری به نام سید مجتبی می باشد در حالی که ایشان اساسا در برنامه های مربوط به بیت رهبری هیچ نقشی نداشته و همچون هزاران طلبه حوزوی مشغول درس و بحث حوزوی هستند و اگر بنا بود فردی مورد تخریب قرار گیرد باید فرزند کوچک ایشان به نام سید مسعود و یا سید میثم که گهگاهی همراه رهبر معظم در سفرها دیده می شوند تخریب شود .

و یا باید فرزند بزرگتر مقام معظم رهبری به نام سید مصطفی که از جمله اساتید سطوح عالی حوزه علمیه و در حد اجتهاد هستند و می توانند نقش سید احمد خمینی برای امام خمینی را برای مقام معظم رهبری ایفا نمایند مورد تخریب قرار می گرفت . شخصی مورد تخریب شخصیتی قرار می گیرد که قاعدتا نباید نامی از او برده شود . اما با بررسی اندکی متوجه می شویم که تخریب او در واقع انتقام از فرد دیگری است و آن دکتر حداد عادل است که پدر همسر سید مجتبی خامنه ای بوده و ازدواج ساده فرزند مقام معظم رهبری با دختر آقای حداد عادل داستان مشهوری دارد و با توجه به اینکه آقای حداد عادل به دنبال آغاز فتنه پس از انتخابات و برخلاف برخی مصلحت طلبان وارد صحنه شده و مردانه از حریم ولایت فقیه و قانون اساسی دفاع نموده و با استدلالهای منطقی خود به افشای توطئه ها پرداخته و باعث توجیه بسیاری از فریب خوردگان شدند و با توجه به شخصیت علمی آقای حداد عادل که کمتر قابلیت تخریبی دارد لذا دشمنان تلاش نمودند تا با تخریب سید مجتبی که مردم هیچ اطلاعاتی از وی و زندگی وی ندارند و انتساب دروغهایی در مورد شخصیت و جایگاه سیاسی ایشان هم از آقای حداد عادل انتقام بگیرند و هم گامی در راه تخریب رهبری و خانواده ایشان برداشته باشند .

لذا باتوجه به مطالب بالا به نظر می رسد که حتی نیازی به بررسی محتوایی این مستند نباشد و همین مقدار برای اثبات کذب بودن محتوای این مستند کفایت می کند و بررسی موردی ادعا زمانی منطقی می باشد که یا بینه ای به همراه ادعا ارائه شده باشد و یا حداقل ظواهر و شواهدی وجود داشته باشد که باعث به وجود آمدن شائبه هایی در مورد صحت داشتن ادعا پیش آورد که در مورد زندگی مقام معظم رهبری با توجه به اینکه همه مردم از ساده زیستی معظم له و خانواده ایشان باخبرند اساسا چنین احتمالی پیش نمی آید تا به بررسی آن پرداخته شود و همینقدر که این قبیل انتسابات به اندازه ای خنده دار است که دشمنان نه تنها به آنها استناد نمی کنند بلکه خود اعتراف می کنند که اساسا چنین چیزهایی صحت ندارد برای رد این اتهامات کفایت می کند .

پرسشگر محترم امیدواریم این پاسخ ذهن حقیقت جوی شما را قانع نموده باشد و در صورتی که نقطه ابهام آمیزی وجود داشته باشید با بیان نقطه ابهام ما را در پاسخ گویی دقیق تر یاری فرمایید .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ