شنبه 90 اردیبهشت 31 , ساعت 7:51 صبح
پرسش از شما :در باره آقای علی یعقوبی و علت دستگیری ایشان توضیح دهید ؟پاسخ از ما :علی یعقوبی قطب معنوی یکی از این جریانهای انحرافی است که در اواخر دهه هفتاد شمسی شکل گرفته و هنوز هم کم و بیش به حیات خود ادامه میدهد. وی در تاریخ1344هجری شمسی در تهران متولد شده و تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در این شهر ادامه داده و در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تحصیل میشود لیکن به دلیل مشکلاتی که برای وی پیش میآید از دانشگاه اخراج میشود.
پدرنامبرده آقای «زین العابدین یعقوبی» در سال 61توسط عوامل گروهک منافقین ترور می شود.
وی پس از ورود به عرصه اجتماع و حضور در دانشگاه فعالیتهای انحرافی خود را آغاز میکند. وی ابتدا با برگزاری جلسات سخنرانی برای دانشجویان، بسیجیان، و بچههای هیئتی، کم کم افرادی را به دور خود جمع نموده و به طرح مباحثی همچون توحید، ولایت و عوامل غیبت و ……. میپردازد. پس از آنکه جلسات وی با اقبال نسبتاً خوبی روبرو میشود جلسات خود را به صورت سخنرانی هفتگی ادامه میدهد. و حاصل این سخنرانیها به صورت جزواتی با عنوان نظام عالم 85 جزوه) و نظام بشر (44جزوه) و به سوی ظهور (20 جزوه) و همچنین کتابی با عنوان چهل شب با کاروان حسینی منتشر شده است. وی در غالب سخنرانیهای خود ادعا میکند مطالبی که بیان میکند در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند. وی همچنین معتقد است هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمیداند. و در بسیاری از سخنرانیهای خود به علمای شیعه حمله نموده و آنها رابه قصور در فهم معارف دین متهم میکند. دربعضی موارد نیز آنها را به مبارزه و محاجه میطلبد. و یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدارکردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی میکند.
برخی ازانحرافات عقیدتی – فکری علی یعقوبی عبارتند از:
ورود در حوزه مباحث دینی و برداشت و دریافت از گزارهها و آموزههای دینی بدون داشتن هیچ گونه تخصص.
حمله به علمای شیعه و ایراد اتهامات به ایشان
مدعی ارتباط با عوالم بالا!
صدور جواز تقلید از فقهای صد سال پیش!
تفسیر و تأویل به رأی متون کلام الله مجید بدون داشتن هیچ گونه تخصص در علوم قرآنی
عالم خودخوانده خواندن خود. نامبرده مدعی است، علوم نداشته خود را از معلمی که1400 سال پیش شهید شده، فراگرفته است.
مدعی شفا دهندگی بیماران، در حالی که هیچ گونه مورد مستندی گزارش نشده و همه اخبار ساخته و پرداخته مریدان چشم و گوش بسته اوست.
نظریه حجتیه نوین: یکی از نظریاتی که توسط علی یعقوبی مطرح شده است،نظریه«حجتیه نوین» مبتنی بر رد اصل ولایت مطلقه فقیه بوده است.اصولی که وی درنظریه خود بر آن اصرار دارد عبارت است از:
نظام ارزشی حکومت مستضعفین و نظام ارزشی حکومت حقه. وی براین باور است که تمام حکومت های اسلامی که با شیوه و روش عادی اداره می شود،همان نظام ارزشی مستضعفین است مانند حکومت حضرت رسول ا…(ص)،حکومت حضرت علی (ع) و حکومت فعلی جمهوری اسلامی ایران.اما در حکومت حقه یا حاکمیت حقه اصل السابقون السابقون و اولئک المقربون تحقق پیدا می کند و چنین جامعه ای با قدرت خاص الهی اداره می شود مانند حکومتهای حضرت سلیمان و حضرت داود و حضرت طالوت و ذوالقرنین. درمورد نظام اسلامی نیز ظاهرا عقیده برآن است که دوران حکومت حضرت آیت الله خامنه ای دوران بینابین واگذار است و گذر از حکومت مستضعفین به سمت حکومت حقه است.علی یعقوبی مدعی است:حکومت مستضعفین با ابزار فقه اداره می شود اما درحکومت حقه کسانی باید حاکمیت جامعه را بر عهده بگیرند که واجد قدرت خاصه نیز باشند.
هر چند سخنانی ودیدگاههای مطرح شده از سوی آقای یعقوبی , بسیار ضعیفتر از آن است که نیازمند نقد و بررسی باشد اما با توجه به اینکه این سخنان از سوی بعضی از اقشار جامعه مورد اقبال قرار گرفته است، ضروری مینماید نقدی بر بخشی از این مطالب و پایه و اساس آنها و شیوههای ورود وی در این مباحث، نوشته شود.
اولین سوالی که درباره آقای یعقوبی و هرکس دیگری که مثل آقای یعقوبی به مباحث دینی میپردازد مطرح میشود این است که منشاء این مطالب کجا بوده و گوینده آن، نزد کدام عالم دینی درس خوانده است؟ و میزان معلومات حوزوی وی چقدر بوده است؟ آیا اصولاً وارد شدن به این گونه مباحث نیازمند کسب معلومات حوزوی و شاگردی کردن نزد علمای دینی میباشدیا خیر؟
بدون تردید سخن گفتن در حوزه مباحث دینی و برداشت و استنباط از گزارهها و آموزههای دین همچون هر حوزه دیگری نیازمند تخصص لازم است. و تخصصهای لازم برای برداشت ازمتون دینی عبارتند از: علم صرف، علم نحو، علم معانیبیان، علم منطق، علم اصول، علم رجال، علم درایة الحدیث، علم قرائت، علم تفسیر و بعضی علوم دیگر، که اصطلاحاً با عنوان علوم حوزوی از آنها یاد میشود. و هر کس که از این علوم بیبهره یا کم بهره باشد برداشت او، از متون دینی حتی برای خود وی حجیت نداشته و عذر آور نمیباشد. برداشت کسی که از تخصص لازم برای این امر برخوردار نمی باشد(با علوم حوزوی آشنایی ندارد) از متون دینی، برای خود فرد و دیگران حجیت ندارد. یعنی حتی خود این شخص حق ندارد برداشت خود از متون دینی را ملاک عمل خویش قرار دهد. و اگر چنین کند و خطایی رخ دهد، در پیشگاه خداوند معذور نمیباشد. و وقتی خود این شخص، نسبت به برداشت خود، چنین، وضیعتی دارد، طبیعتاً دیگران هم نمی توانند به این عقیده پایبند باشند. و ظاهراً آقای علی یعقوبی از تخصص لازم برای استنباط از متون دینی برخوردار نمیباشد. خود وی در این باره چنین میگوید:«اصلاً سواد حوزوی ندارم. کسی دو دقیقه با من صحبت کند متوجه میشود، در همان دو سه دقیقه اول، و چه بسا با همان کلمات اول متوجه میشود که بنده اصلاً سواد حوزوی ندارم»( چهل شب با کاروان حسینی، )
قطعاً چنین کسی، توانایی استنباط از متون دینی را ندارد. زیرا وقتی کسی اصلاً سواد حوزوی نداشته باشد یعنی نزد هیچ عالم دینی درس نخوانده قطعاً با راه و روش استنباط از متون دینی آشنا نمیباشد. حال این سوال مطرح میشود که آقای یعقوبی مطالب خود را از چه کسی آموخته است؟ و نزد چه کسی شاگردی کرده است؟ وی در عین حال که اقرار میکند اصلاًسواد حوزوی ندارد از شاگردی خود نزد معلمی گمنام سخن میگوید:
« مباحث من از معلمی گمنام است که نام و نشان او گم است. بعضی سوال میکنند معلم شما کیست؟ در جواب عرض میکنم معلم من کسی است که این مطالب را مطرح میکند چه کسی میتواند این مطالب را مطرح کند؟ شاید کسی بگوید یک آدم معمولی. میگویم باشد شما اینطور فکرکن. شاید کسی بگوید یک عالم. میگویم شما هم این طور فکر کن. شخص را با صفت بشناسید نه با اسم. اسم گذرا است و موقت است سیمای انسان در عوالم ثابت است»( سلسله بحثهای نظام عالم، جلسه 29/1/81)
وی همچنین در ضمن تهاجم به علمای شیعه و برتر خواندن خود از آنها درباره معلم خود میگوید:
« معلم بنده مدتی است که شهید شده است و از غیر او هم مطلب نمیگیرم»(چهل شب با کاروان حسینی، )
همچنین در جای دیگری با حمله به علمای شیعه و اینکه اگر صد عالم، صد شبانهروز زحمت بکشند و بخواهند درباره حنیفیت سخن بگویند به اندازهای که وی فی البداهه در این باره حرف دارد مطلب نخواهند داشت، درباره معلم خود میگوید:« معلم بنده1400 سال است که شهید شده است»( چهل شب با کاروان حسینی، ) از مطالب فوق چنین بر میآید که منشاء مطالب آقای یعقوبی غیب و الهام است. در غیر اینصورت معلمی که از دنیا رفته است چگونه میتواند به شاگرد خود علم بیاموزد؟! مخصوصاً معلمی که صدها سال قبل از تولد شاگرد خود از دنیا رفته است
وی در ابتدای جلسه اول سلسله بحثهای نظام عالم پایه مباحث خود را اینگونه معرفی میکند:
« پایه (محور) کار ما استنادات قرآنی و حدیث نیست پایه (محور) کار ما دیدهها و یافتهها هست. این روش که عرض کردم خدمت شما طبق راهنمایی قرآن دنبال کردیم. قرآن دعوت به این روش میکند. معارف این نیست که بنشینم یک آیه قرآن را بخوانیم در موردش بحث کنیم ببینیم چه میفهمیم بهرهای که از این طریق انسان میبرد بسیار اندک است باید طبق آدرسهای قرآن، انسان حرکت کند و برود در صحنه، عملاً ببیند که در جای جای عالم چه چیزی قرار داده شده است.»( نظام عالم )
با این همه،به نظر میرسد خود آقای یعقوبی نیز به دیدههای خود اعتماد چندانی ندارد از این رو تصمیم میگیرد برای درک صحت و سقم دیدههای خود آنها را به قرآن و سپس به روایات عرضه کند:
«ما در اینجا مطالبمان را، دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد: آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهل بیت عرضه میکنیم»( نظام عالم، )
وی اگر چه معتقد است دیدههای خود را پس از عرضه به قرآن، موافق آن یافته است اما با این حال تصریح میکند که در بعضی مواردخطا کرده است:
« بعضی اوقات که بیشتر بررسی میکنیم میبینیم که در بررسیهایم اندکی اشتباه کردهام امشب میخواهم سه مورد از اشتباهاتم را خدمت شما عرضه کنم تا …. آنها را اصلاح کرده باشیم»(نظام عالم،)مطلبی که درباره عرضه دیدگاه آقای یعقوبی به قرآن قابل تأمل بوده این است که وی چنانکه قبلاً نیز اشاره شد تصریح میکند که هیچ بهرهای از علوم مربوط به فهم قرآن نداشته و هیچ اطلاعاتی از صرف و نحو عربی و علوم تفسیری ندارد سئوال این است که چنین کسی چگونه میتواند مفاهیم قرآنی را از لابلای آیات کشف نماید تا ببیند آنچه که دیده است واقعاً همان چیزی است که قرآن میگوید یا نه؟! به عبارت دیگر رجوع به قرآن در گرو توانایی فهم آیات آن است و چنین فهمی در گرو دانستن بسیاری از علوم است که به عنوان علوم حوزوی شناخته میشود. و آقای یعقوبی تصریح میکند ازاین علوم بیبهره است. بنابراین نمیتواند دیدههای خود را به قرآن عرضه نماید تا از صحت آنها مطمئن شود. زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحو عربی، هیچ آشنایی با قرآن و مفاهیم مطرح شده در آن ندارد. مثل وی مثل شخص بیسوادی است که اصلاً درس نخوانده و حروف را هم نمیشناسد چنین شخصی وقتی کتابی در دست میگیرد هیچ درکی نسبت به محتویات آن ندارد. آقای یعقوبی نیز تصریح میکند که اصلاً سواد حوزوی نداشته و صرف و نحو نمیداند چنین کسی چگونه میتواند ادعا کند که طبق راهنمایی قرآن فهمیده است که انسان نباید به مطالعه یکایک آیات قرآن بپردازد بلکه باید برود در صحنه و عملاً ببیند درجای جای عالم چه چیزی قرار گرفته است؟! ثانیاً: آقای یعقوبی میگوید یایه کار من بر دیدهها استوار است نه استنادات قرآنی. و این ، را طبق راهنمایی قرآن دنبال میکنم حال این سؤال مطرح میشود که خود این مسئله که باید پایه کار چنین باشد نه چنان، آیا جزء دیدههای وی میباشد که بعداً مستند قرآنی یافته است یا ابتداء آن را از قرآن اصطیاد نموده و سپس دنبال دیدن رفته است؟ در صورت اول،آنچه واقعاً ملاک و ارزش میباشد دیده آقای یعقوبی است. و از آنجا که دیدههای وی برای دیگران یعنی مستمعین جزء شنیدهها میباشد هیچ ارزشی برای آنها نخواهد داشت. و در صورت دوم، نیز بیارزش است زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحوتوان استنباط و برداشت از قرآن را ندارد. بنابراین روشی را هم که دنبال میکند بیارزش میباشد. ثانیاً: اگر می توان همین یک مورد را از قرآن استنباط نمود، چرا در سایر موارد نتوان به همین شیوه عمل کرده و قرآن را پایه کار و محور بحث قرار داد؟! مگر نه این است که آقای یعقوبی دیدههای خود را به قرآن عرضه نموده و آنها را موافق قرآن یافته است از این جا معلوم میشود که به همان یافتههای وی در قرآن نیز اشاره شده است. بنابراین این سئوال مطرح میشود که چرا آقای یعقوبی شیوه رجوع به قرآن را تخطه نموده و گشت و گذار در عالم را به عنوان روش جایگزین پیشنهاد میکند؟ این سخن به معنای این است که قرآن برای هدایت انسان کافی نبوده و بهرهای که انسان از رجوع مستقیم به آن میبرد ارزش چندانی ندارد. و این مسئله از سوی خود قرآن تخطئه شده است زیرا خداوند، قرآن را کتاب هدایت نامیده است.
با توجه به آنچه گفته شد آقای یعقوبی هم نمیتواند به صحت دیدههای خود اعتماد کند بنابراین چگونه از دیگران میخواهد به دیدهها و دیدگاههای او اعتماد کنند؟! دیگران باید به چه ملاکی صحت و سقم گفتههای او را بسنجند؟! با آنکه وی آنها را از رجوع به علمای دین و پرسش از آنها درباره صحت دیدگاههای خود نهی کرده است ( برای اطلاع بیشتر با دیدگاهها ی وی و نقد و ایرادات آن ر.ک:www.mohakeme.com/news-1046.html )
در مورد برخورد با ایشان باید بگوییم نامبرده مدتی دستگیر شد وپس از اظهار ندامت و پشیمانی آزاد شد و متأسفانه باز به فعالیت خود ادامه داد . آنچه در برخورد با این افراد باید مورد توجه قرار بگیرد این است که به نظر می رسد برخورد و دستگیری این افراد بیش از آنکه اثر مثبتی به همراه داشته باشد , موجب مشهور شدن این افراد و جریان فکری آن ها و مظلومین نمایی و تبدیل شدن آنان به عنوان یک قهرمان می گردد و چه بسا خود این افراد و پیروان آن به دنبال چنین فرصتی برای تبلیغ و گسترش فعالیت های خود باشند از این رو بهترین راه مقابله با این افراد, به چالش کشیدن مبانی فکری و نظری آنان با منطق و استدلال و نقدهای قوی و مناظرات علمی و نظیر آن است .
پدرنامبرده آقای «زین العابدین یعقوبی» در سال 61توسط عوامل گروهک منافقین ترور می شود.
وی پس از ورود به عرصه اجتماع و حضور در دانشگاه فعالیتهای انحرافی خود را آغاز میکند. وی ابتدا با برگزاری جلسات سخنرانی برای دانشجویان، بسیجیان، و بچههای هیئتی، کم کم افرادی را به دور خود جمع نموده و به طرح مباحثی همچون توحید، ولایت و عوامل غیبت و ……. میپردازد. پس از آنکه جلسات وی با اقبال نسبتاً خوبی روبرو میشود جلسات خود را به صورت سخنرانی هفتگی ادامه میدهد. و حاصل این سخنرانیها به صورت جزواتی با عنوان نظام عالم 85 جزوه) و نظام بشر (44جزوه) و به سوی ظهور (20 جزوه) و همچنین کتابی با عنوان چهل شب با کاروان حسینی منتشر شده است. وی در غالب سخنرانیهای خود ادعا میکند مطالبی که بیان میکند در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند. وی همچنین معتقد است هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمیداند. و در بسیاری از سخنرانیهای خود به علمای شیعه حمله نموده و آنها رابه قصور در فهم معارف دین متهم میکند. دربعضی موارد نیز آنها را به مبارزه و محاجه میطلبد. و یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدارکردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی میکند.
برخی ازانحرافات عقیدتی – فکری علی یعقوبی عبارتند از:
ورود در حوزه مباحث دینی و برداشت و دریافت از گزارهها و آموزههای دینی بدون داشتن هیچ گونه تخصص.
حمله به علمای شیعه و ایراد اتهامات به ایشان
مدعی ارتباط با عوالم بالا!
صدور جواز تقلید از فقهای صد سال پیش!
تفسیر و تأویل به رأی متون کلام الله مجید بدون داشتن هیچ گونه تخصص در علوم قرآنی
عالم خودخوانده خواندن خود. نامبرده مدعی است، علوم نداشته خود را از معلمی که1400 سال پیش شهید شده، فراگرفته است.
مدعی شفا دهندگی بیماران، در حالی که هیچ گونه مورد مستندی گزارش نشده و همه اخبار ساخته و پرداخته مریدان چشم و گوش بسته اوست.
نظریه حجتیه نوین: یکی از نظریاتی که توسط علی یعقوبی مطرح شده است،نظریه«حجتیه نوین» مبتنی بر رد اصل ولایت مطلقه فقیه بوده است.اصولی که وی درنظریه خود بر آن اصرار دارد عبارت است از:
نظام ارزشی حکومت مستضعفین و نظام ارزشی حکومت حقه. وی براین باور است که تمام حکومت های اسلامی که با شیوه و روش عادی اداره می شود،همان نظام ارزشی مستضعفین است مانند حکومت حضرت رسول ا…(ص)،حکومت حضرت علی (ع) و حکومت فعلی جمهوری اسلامی ایران.اما در حکومت حقه یا حاکمیت حقه اصل السابقون السابقون و اولئک المقربون تحقق پیدا می کند و چنین جامعه ای با قدرت خاص الهی اداره می شود مانند حکومتهای حضرت سلیمان و حضرت داود و حضرت طالوت و ذوالقرنین. درمورد نظام اسلامی نیز ظاهرا عقیده برآن است که دوران حکومت حضرت آیت الله خامنه ای دوران بینابین واگذار است و گذر از حکومت مستضعفین به سمت حکومت حقه است.علی یعقوبی مدعی است:حکومت مستضعفین با ابزار فقه اداره می شود اما درحکومت حقه کسانی باید حاکمیت جامعه را بر عهده بگیرند که واجد قدرت خاصه نیز باشند.
هر چند سخنانی ودیدگاههای مطرح شده از سوی آقای یعقوبی , بسیار ضعیفتر از آن است که نیازمند نقد و بررسی باشد اما با توجه به اینکه این سخنان از سوی بعضی از اقشار جامعه مورد اقبال قرار گرفته است، ضروری مینماید نقدی بر بخشی از این مطالب و پایه و اساس آنها و شیوههای ورود وی در این مباحث، نوشته شود.
اولین سوالی که درباره آقای یعقوبی و هرکس دیگری که مثل آقای یعقوبی به مباحث دینی میپردازد مطرح میشود این است که منشاء این مطالب کجا بوده و گوینده آن، نزد کدام عالم دینی درس خوانده است؟ و میزان معلومات حوزوی وی چقدر بوده است؟ آیا اصولاً وارد شدن به این گونه مباحث نیازمند کسب معلومات حوزوی و شاگردی کردن نزد علمای دینی میباشدیا خیر؟
بدون تردید سخن گفتن در حوزه مباحث دینی و برداشت و استنباط از گزارهها و آموزههای دین همچون هر حوزه دیگری نیازمند تخصص لازم است. و تخصصهای لازم برای برداشت ازمتون دینی عبارتند از: علم صرف، علم نحو، علم معانیبیان، علم منطق، علم اصول، علم رجال، علم درایة الحدیث، علم قرائت، علم تفسیر و بعضی علوم دیگر، که اصطلاحاً با عنوان علوم حوزوی از آنها یاد میشود. و هر کس که از این علوم بیبهره یا کم بهره باشد برداشت او، از متون دینی حتی برای خود وی حجیت نداشته و عذر آور نمیباشد. برداشت کسی که از تخصص لازم برای این امر برخوردار نمی باشد(با علوم حوزوی آشنایی ندارد) از متون دینی، برای خود فرد و دیگران حجیت ندارد. یعنی حتی خود این شخص حق ندارد برداشت خود از متون دینی را ملاک عمل خویش قرار دهد. و اگر چنین کند و خطایی رخ دهد، در پیشگاه خداوند معذور نمیباشد. و وقتی خود این شخص، نسبت به برداشت خود، چنین، وضیعتی دارد، طبیعتاً دیگران هم نمی توانند به این عقیده پایبند باشند. و ظاهراً آقای علی یعقوبی از تخصص لازم برای استنباط از متون دینی برخوردار نمیباشد. خود وی در این باره چنین میگوید:«اصلاً سواد حوزوی ندارم. کسی دو دقیقه با من صحبت کند متوجه میشود، در همان دو سه دقیقه اول، و چه بسا با همان کلمات اول متوجه میشود که بنده اصلاً سواد حوزوی ندارم»( چهل شب با کاروان حسینی، )
قطعاً چنین کسی، توانایی استنباط از متون دینی را ندارد. زیرا وقتی کسی اصلاً سواد حوزوی نداشته باشد یعنی نزد هیچ عالم دینی درس نخوانده قطعاً با راه و روش استنباط از متون دینی آشنا نمیباشد. حال این سوال مطرح میشود که آقای یعقوبی مطالب خود را از چه کسی آموخته است؟ و نزد چه کسی شاگردی کرده است؟ وی در عین حال که اقرار میکند اصلاًسواد حوزوی ندارد از شاگردی خود نزد معلمی گمنام سخن میگوید:
« مباحث من از معلمی گمنام است که نام و نشان او گم است. بعضی سوال میکنند معلم شما کیست؟ در جواب عرض میکنم معلم من کسی است که این مطالب را مطرح میکند چه کسی میتواند این مطالب را مطرح کند؟ شاید کسی بگوید یک آدم معمولی. میگویم باشد شما اینطور فکرکن. شاید کسی بگوید یک عالم. میگویم شما هم این طور فکر کن. شخص را با صفت بشناسید نه با اسم. اسم گذرا است و موقت است سیمای انسان در عوالم ثابت است»( سلسله بحثهای نظام عالم، جلسه 29/1/81)
وی همچنین در ضمن تهاجم به علمای شیعه و برتر خواندن خود از آنها درباره معلم خود میگوید:
« معلم بنده مدتی است که شهید شده است و از غیر او هم مطلب نمیگیرم»(چهل شب با کاروان حسینی، )
همچنین در جای دیگری با حمله به علمای شیعه و اینکه اگر صد عالم، صد شبانهروز زحمت بکشند و بخواهند درباره حنیفیت سخن بگویند به اندازهای که وی فی البداهه در این باره حرف دارد مطلب نخواهند داشت، درباره معلم خود میگوید:« معلم بنده1400 سال است که شهید شده است»( چهل شب با کاروان حسینی، ) از مطالب فوق چنین بر میآید که منشاء مطالب آقای یعقوبی غیب و الهام است. در غیر اینصورت معلمی که از دنیا رفته است چگونه میتواند به شاگرد خود علم بیاموزد؟! مخصوصاً معلمی که صدها سال قبل از تولد شاگرد خود از دنیا رفته است
وی در ابتدای جلسه اول سلسله بحثهای نظام عالم پایه مباحث خود را اینگونه معرفی میکند:
« پایه (محور) کار ما استنادات قرآنی و حدیث نیست پایه (محور) کار ما دیدهها و یافتهها هست. این روش که عرض کردم خدمت شما طبق راهنمایی قرآن دنبال کردیم. قرآن دعوت به این روش میکند. معارف این نیست که بنشینم یک آیه قرآن را بخوانیم در موردش بحث کنیم ببینیم چه میفهمیم بهرهای که از این طریق انسان میبرد بسیار اندک است باید طبق آدرسهای قرآن، انسان حرکت کند و برود در صحنه، عملاً ببیند که در جای جای عالم چه چیزی قرار داده شده است.»( نظام عالم )
با این همه،به نظر میرسد خود آقای یعقوبی نیز به دیدههای خود اعتماد چندانی ندارد از این رو تصمیم میگیرد برای درک صحت و سقم دیدههای خود آنها را به قرآن و سپس به روایات عرضه کند:
«ما در اینجا مطالبمان را، دیدههایمان را، یافتههایمان را به قرآن عرضه میکنیم تا ببینیم به چه میزان با قرآن انطباق دارد: آیا خداوند تأیید میفرماید بعد به احادیث و سیره اهل بیت عرضه میکنیم»( نظام عالم، )
وی اگر چه معتقد است دیدههای خود را پس از عرضه به قرآن، موافق آن یافته است اما با این حال تصریح میکند که در بعضی مواردخطا کرده است:
« بعضی اوقات که بیشتر بررسی میکنیم میبینیم که در بررسیهایم اندکی اشتباه کردهام امشب میخواهم سه مورد از اشتباهاتم را خدمت شما عرضه کنم تا …. آنها را اصلاح کرده باشیم»(نظام عالم،)مطلبی که درباره عرضه دیدگاه آقای یعقوبی به قرآن قابل تأمل بوده این است که وی چنانکه قبلاً نیز اشاره شد تصریح میکند که هیچ بهرهای از علوم مربوط به فهم قرآن نداشته و هیچ اطلاعاتی از صرف و نحو عربی و علوم تفسیری ندارد سئوال این است که چنین کسی چگونه میتواند مفاهیم قرآنی را از لابلای آیات کشف نماید تا ببیند آنچه که دیده است واقعاً همان چیزی است که قرآن میگوید یا نه؟! به عبارت دیگر رجوع به قرآن در گرو توانایی فهم آیات آن است و چنین فهمی در گرو دانستن بسیاری از علوم است که به عنوان علوم حوزوی شناخته میشود. و آقای یعقوبی تصریح میکند ازاین علوم بیبهره است. بنابراین نمیتواند دیدههای خود را به قرآن عرضه نماید تا از صحت آنها مطمئن شود. زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحو عربی، هیچ آشنایی با قرآن و مفاهیم مطرح شده در آن ندارد. مثل وی مثل شخص بیسوادی است که اصلاً درس نخوانده و حروف را هم نمیشناسد چنین شخصی وقتی کتابی در دست میگیرد هیچ درکی نسبت به محتویات آن ندارد. آقای یعقوبی نیز تصریح میکند که اصلاً سواد حوزوی نداشته و صرف و نحو نمیداند چنین کسی چگونه میتواند ادعا کند که طبق راهنمایی قرآن فهمیده است که انسان نباید به مطالعه یکایک آیات قرآن بپردازد بلکه باید برود در صحنه و عملاً ببیند درجای جای عالم چه چیزی قرار گرفته است؟! ثانیاً: آقای یعقوبی میگوید یایه کار من بر دیدهها استوار است نه استنادات قرآنی. و این ، را طبق راهنمایی قرآن دنبال میکنم حال این سؤال مطرح میشود که خود این مسئله که باید پایه کار چنین باشد نه چنان، آیا جزء دیدههای وی میباشد که بعداً مستند قرآنی یافته است یا ابتداء آن را از قرآن اصطیاد نموده و سپس دنبال دیدن رفته است؟ در صورت اول،آنچه واقعاً ملاک و ارزش میباشد دیده آقای یعقوبی است. و از آنجا که دیدههای وی برای دیگران یعنی مستمعین جزء شنیدهها میباشد هیچ ارزشی برای آنها نخواهد داشت. و در صورت دوم، نیز بیارزش است زیرا آقای یعقوبی به دلیل عدم آشنایی با صرف و نحوتوان استنباط و برداشت از قرآن را ندارد. بنابراین روشی را هم که دنبال میکند بیارزش میباشد. ثانیاً: اگر می توان همین یک مورد را از قرآن استنباط نمود، چرا در سایر موارد نتوان به همین شیوه عمل کرده و قرآن را پایه کار و محور بحث قرار داد؟! مگر نه این است که آقای یعقوبی دیدههای خود را به قرآن عرضه نموده و آنها را موافق قرآن یافته است از این جا معلوم میشود که به همان یافتههای وی در قرآن نیز اشاره شده است. بنابراین این سئوال مطرح میشود که چرا آقای یعقوبی شیوه رجوع به قرآن را تخطه نموده و گشت و گذار در عالم را به عنوان روش جایگزین پیشنهاد میکند؟ این سخن به معنای این است که قرآن برای هدایت انسان کافی نبوده و بهرهای که انسان از رجوع مستقیم به آن میبرد ارزش چندانی ندارد. و این مسئله از سوی خود قرآن تخطئه شده است زیرا خداوند، قرآن را کتاب هدایت نامیده است.
با توجه به آنچه گفته شد آقای یعقوبی هم نمیتواند به صحت دیدههای خود اعتماد کند بنابراین چگونه از دیگران میخواهد به دیدهها و دیدگاههای او اعتماد کنند؟! دیگران باید به چه ملاکی صحت و سقم گفتههای او را بسنجند؟! با آنکه وی آنها را از رجوع به علمای دین و پرسش از آنها درباره صحت دیدگاههای خود نهی کرده است ( برای اطلاع بیشتر با دیدگاهها ی وی و نقد و ایرادات آن ر.ک:www.mohakeme.com/news-1046.html )
در مورد برخورد با ایشان باید بگوییم نامبرده مدتی دستگیر شد وپس از اظهار ندامت و پشیمانی آزاد شد و متأسفانه باز به فعالیت خود ادامه داد . آنچه در برخورد با این افراد باید مورد توجه قرار بگیرد این است که به نظر می رسد برخورد و دستگیری این افراد بیش از آنکه اثر مثبتی به همراه داشته باشد , موجب مشهور شدن این افراد و جریان فکری آن ها و مظلومین نمایی و تبدیل شدن آنان به عنوان یک قهرمان می گردد و چه بسا خود این افراد و پیروان آن به دنبال چنین فرصتی برای تبلیغ و گسترش فعالیت های خود باشند از این رو بهترین راه مقابله با این افراد, به چالش کشیدن مبانی فکری و نظری آنان با منطق و استدلال و نقدهای قوی و مناظرات علمی و نظیر آن است .
نوشته شده توسط محمد علی لیالی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب فروشی ها به اغذیه فروشی تبدیل شده اند
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]
اربعین
شاخصههای اندیشه سیاسی شهید بهشتی
آل خلیفه و حامیانش باید پاسخگوی تداوم فشارها بر شیخ عیسی قاسم با
جوانان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دین گریز شده اند یا دین گرا؟
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 7
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 6
فقه سیاسی/ استاد لیالی/ مصاحبه 5
سند 2030 - بخش چهرام
سند 2030 - بخش سوم
[عناوین آرشیوشده]