سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که برخی از آنچه را خداوند روزی اش ساخته، به او وام نمی دهد [یعنی انفاق نمی کند ]، محبّت پروردگارش را به کمال می رساند ؟ [حضرت مسیح علیه السلام]
 
دوشنبه 90 اردیبهشت 5 , ساعت 10:22 صبح

پرسش از شما :

در مورد سلطنت طلبها توضیح دهید. عقاید، تفکرات، در داخل کشور هستند یا بیرون، بنیان گذارانش کیستند و ... ؟ 

پاسخ از ما:

 با سلام ، منظور از سلطنت طلبها، افراد یا گروه هایی است که در پی حاکمیت یک خاندان سلطنتی و نظام موروثی بر کشورند. سلطنت طلبان به دو دسته ی کلی، مطلقه و مشروطه تقسیم می‌شوند. گروه اول هیچ قید و شرطی را برای محدودیت حاکمیت نمی‌پذیرند. اما گروه دوم خواهان سلطنت شاه هستند. این گروه شاه را بیشتر مقامی تشریفاتی می‌خواهند و اختیارات او را مشروط به تصویب مجلس یا پارلمان می‌کنند. در ایران پیش از انقلاب اسلامی، جریان سلطنت طلب به عنوان جریان سیاسی حاکم و مسلط بر ساخت سیاسی قدرت، همواره وجود داشته است. از میان جریان‌های مختلفی که به مبارزه با این جریان برخاستند، تنها جریان اصیل اسلامی به رهبری روحانیت و با محوریت امام خمینی(ره) توانست آن را از صحنه ی حاکمیت کشور خارج کند. جریان سلطنت طلب از لحاظ فکری ریشه در ایران پیش از اسلام دارد. این جریان ضمن اعتقاد به نظام سلطنتی و حمایت و طرفداری از حاکمیت یک خاندان به صورت موروثی بر مقدّرات کشور، شاه را به عنوان محور همه ی امور کشور دانسته، از قدرت مطلقه ی او طرفداری می‌کند و توجیه‌گر فساد و ظلم شاهان بوده است. اعضای آن خود را نوکر، غلام خانه‌زاد، چاکر جان نثار و حلقه به گوش شاه می‌دانند. هدف جریان سلطنت طلب، حفظ و تقویت نظام سلطنتی و اجرای اوامر شاه بوده است.

  

تاریخچه و زمینه‌های شکل‌گیری جریان سلطنت طلب

نظام سلطنتی از گذشته های دور در ایران و روم و...وجود داشت اما به دنبال فتح ایران به دست سپاه اسلام و قرا گرفتن ایران تحت حاکمیت خلافت اسلامی، و بعد از ضعیف شدن امپراتوری‌های اسلامی، سلسله‌های مختلفی روی کار آمدند؛ در دوره ی صفویان (1135- 907 هـ.ق) با وجود نزدیکی دین و دولت و رسمی شدن تشیع، در کنار جریان اصیل اسلامی علما و روحانیت شیعه، جریان دربار و سلطنت نیز وجود داشت که از منافع سلسله حاکم و شاهان صفوی حمایت می‌کرد. با تأسیس سلطنت قاجار (1174ش یا 1210ق) سلطنت طلبان حامی این سلسله برای رسیدن به منافع شخصی و دنیوی، جایگاهی در حکومت به دست آوردند. با ظلم و ستم شاهان قاجار و هواداران سلطنت طلب، نهضت عدالت خواهی و مشروطه طلبی به رهبری روحانیت (جریان اسلامی) و همراهی روشنفکران، در زمان مظفرالدین شاه به پیروزی رسید. از این پس تقابل دو جریان اسلامی و سلطنت طلب با وجود تحول سلطنت مطلقه به مشروطه تداوم یافت. سلطنت طلبان مستبد (مطلقه) خواهان نابودی نهضت مشروطه و بازگشت به استبداد سابق بودند و در برهه‌ای از زمان نیز استبداد صغیر را بر پا کردند و مجلس شورای ملی را به توپ بستند.

پس از کودتای رضاخان (سوم اسفند 1299ش) و تاجگذاری او (1304) هواداران نظام سلطنتی در کنار روشنفکران لائیک، زمینه را برای استبداد کبیر رضاشاهی با یاری انگلیس فراهم ساختند. آنان با حمایت از دیکتاتوری رضاشاه و استبداد خشن او به سرکوبی جریان اسلامی و دیگر مخالفان پرداختند و با تقلید از ظواهر تمدن غربی، سکولاریزم را بر کشور حاکم کردند. سلطنت طلبان در این دوره کوشیدند تا از حاکمیت اسلام در کشور و نقش آن در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جلوگیری نمایند. تلاش برای جایگزینی حقوق غرب به جای فقه اسلامی، برگزاری کنگره‌های بین المللی باستان شناسی، کوشش بی‌فرجام برای زدودن لغات عربی از زبان فارسی، تغییر محتوای برنامه‌های درسی مدارس، تأسیس مدارس مختلط دخترانه و پسرانه، کشف حجاب و منع مراسم عزاداری بر ائمه(ع) تلاش برای سرکوبی روحانیت و حوزه‌های علمیه (روحانی‌زدائی و نابودی کیان اسلام) نظایر آن همه و همه از فعالیت جریان سلطنت طلب برای مبارزه با اسلام و جریان اسلامی بود.

سلطنت طلبان ادامه سیاست برخورد با اسلام را در عصر محمدرضا پهلوی این بار به کمک امریکاییان با شدت و ضعف در مقاطع مختلف پی گرفتند. دشمنی آنان به ویژه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 بسیار شدت یافت اما سرانجام با ظهور امام خمینی در رأس جریان اسلامی، انقلابی عظیم به وقوع پیوست و در 22 بهمن 1357، طومار نظام شاهنشاهی و جریان سلطنت طلبان حاکم به دلیل فساد در زمین و ظلم بر مردم، محاکمه و به اعدام محکوم شدند و گروهی از آنان نیز گریختند و به کشورهای غربی به ویژه امریکا پناه بردند. این جریان هم اکنون در دو شاخه سلطنت طلبان مطلقه و سلطنت طلبان مشروطه‌خواه، رضا پهلوی (ولیعهد خاندان پهلوی و پسر محمد رضا پهلوی آخرین پادشاه ایران ) را به عنوان رهبر خود پذیرفته و به فعالیت‌های ضد نظام جمهوری اسلامی در خارج از کشور مشغولند. در این جریان، شخصیت‌ها، تشکل‌ها و سازمان‌های متعددی که گهگاه با هم نیز مخالف می‌باشند وجود دارند که خواستار بازگشت ایران به نظام پادشاهی مشروطه هستند.

این احزاب، گرچه اکثرا بر سر خواست به پادشاهی رسیدن رضا پهلوی توافق نظر دارند، اما هیچگونه اتحاد عملی ندارند و بیشتر به صورت شخصیت‌های مستقل عمل می‌کنند. خود رضا پهلوی نیز رسما طرفداری از هیچ حزب یا شخصیتی را اعلام نکرده‌است و تلاش کرده خود را بیشتر به عنوان شخصیت سیاسی و مشروطه‌خواه مطرح کند.

احزاب و تشکل‌های این جناح که می‌توان آن را جناح راست مخالف نظام جمهوری اسلامی دانست اکثرا در لس آنجلس ایالات متحده آمریکا مرکزیت دارند و شبکه‌های ماهواره‌ای، تلویزیونی، رادیویی و نشریات و سایت‌های اینترنتی مختلفی را به ایران می‌فرستند. از معروف‌ترین تشکل‌های این طیف می‌توان به حزب مشروطه ایران و انجمن پادشاهی اشاره کرد. غیر از خود رضا پهلوی، داریوش همایون، از رایزنان کنونی حزب مشروطه ایران، از مشهورترین شخصیت‌های این طیف است.

 

مبانی اعتقادی و فکری جریان سلطنت طلب

جریان سلطنت طلب از مبانی عقیدتی و ایدئولوژیک روشنی همچون دیگر جریان‌ها برخوردار نیست، با این حال طرفداران نظام سلطنتی برای بقای خود اصول یا مبانی فکری زیر را ترویج می‌کنند:

1- شاه محوری:

بر این اساس شاه مرکز، قلب و قطب همه امور در کشور است و همه چیز باید حول او به گردش درآید. شاه برای این جریان، موجودی مقدس به شمار می‌رود و بندگی او شرط ورود به این جریان است. طبق این دیدگاه شاه موجودی الهی، سایه خدا، دارای فرّ ایزدی و شخصی کاریزماتیک است. سخن او قانون به شمار می‌رود و خود نیز در اجرا یا زیر پا گذاشتن آن طبق استبداد شخصی و هواهای نفسانی آزاد است.

القای رهبری واحد به صورت اسطوره‌ای ریشه در تاریخ نظام شاهنشاهی ایران داشت. عملکرد محمدرضا شاه نیز در راستای تبدیل شدن به یک رهبر تمام عیار بود به نحوی که خود را به عنوان فرمانده ابدی شاهنشاهی تصور می‌کرد و در پاسخ به خبرنگار مجله آلمانی اشپیگل گفت: «ملت ما پادشاه را به عنوان پدر، رهبر، و معلم خود می‌شناسد...»

و همچنین در کتاب به سوی تمدن بزرگ می‌نویسد: «وضع خاص شاهنشاهی ایران ایجاب می‌کند که به گفته¬ی معروف کریستین سن، یک شاه واقعی در این کشور، نه تنها رئیس کشور، بلکه در عین حال یک مرشد و یک معلم برای ملت خویش باشد.»

2- نظام سلطنت به عنوان موهبت الهی (وفاداری به نظام سلطنت):

همچنان که شاه سایه خدا در زمین است، سلطنت نیز موهبت الهی است. حکومت در واقع ملک شخصی شاه و حق انحصاری او است و هر کس را حق دخالت در آن نیست. وفادرای به رژیم سلطنتی و اعتقاد به اینکه بهترین رژیم سلطنتی در جهان، این نوع نطام است، مبنای دیگر این جریان محسوب می‌شود. شاه در کتاب مأموریت برای وطنم این فکر را طرح می‌کند که سلطنت برای کشور ضروری بوده است و در طول 2500 سال سلطنت مداوم، این نهاد تنوع و گوناگونی را به وحدت و یکپارچگی تبدیل کرده است. ما همیشه دارای اقوام، رنگ‌ها، مذاهب و شرایط و باورهای اقتصادی و سیاسی گوناگون بوده‌ایم، ولی در سایه سلطنت همه این واگرایی‌ها و تنوعات در قالب یک کل بزرگتر قرار گرفته‌اند که شخص شاه نماد آن است.

3- باستان‌گرایی و ناسیونالیسم:

سلطنت طلب‌ها از ایران قبل از اسلام با عظمت یاد می‌کنند و با تحسین از دوران باستانی، اسلام را به چشم دشمن می‌نگرند. بدین سان، با تحقیقر ارزش‌های دینی در پی احیای آداب و رسوم جاهلی پیش از اسلام‌اند. آن‌ها ناسیونالیسم گذشته‌گرا را برای ارائه ایدئولوژی جایگزین اسلام در ایران مطرح می‌کنند و می‌کوشند فرهنگ باستانی را به جای فرهنگ اسلامی بشناسند. ملی‌گرایی مورد ادعای آنان نیز تنها جنبه تبلیغی دارد.

آنچه در عمل از این جریان در دوره معاصر دیده شده است، فروختن کشور به بیگانگان، روسیه و انگلیس و امریکا بوده است. در حال حاضر بسیاری از گروه‌های سلطنت طلب در خارج از کشور برای سازمان‌های اطلاعاتی بیگانگان، علیه ایران جاسوسی می‌کنند و برای توطئه چینی علیه کشور، از برخی کشورهای غربی کمک مالی می‌گیرند.

4- رابطه خدایگانی- بندگی بین شاه و رعیت:

از دیدگاه سلطنت طلبان، مردم جزء نوکران شاه نیستند. از آنجا که از نظر آنان، شاه هم باید سلطنت کند هم حکومت، بنابراین مردم نه تنها در سرنوشت کشور حق مشارکت ندارند، بلکه به عنوان رعیت و بندگان شاه، بر اساس ادبیات سیاسی حاکم بر شاهان، جزء اطاعت و جان‌نثاری وظیفه‌ای ندارند و مجاز نیستند که در امور مملکت دخالت کنند. البته برخی سلطنت طلبان پس از انقلاب مشروطه ناچار شدند مانند نظام پادشاهی مشروطه غربی بین حکومت و سلطنت تفکیک قایل شوند. آنان می‌خواستند به نوعی بین حاکمیت شاه و حاکمیت مردم آشتی برقرار کنند، اما همین گروه نیز به¬دلیل تضاد بین حاکمیت شاه و مردم، کفه را به نفع شاه تغییر دادند و تلاش خود را برای بی‌رنگ کردن نقش مردم در امور سیاسی به کار بستند. اینان هنگامی که ناچار شدند مجلس و نظام نمایندگی را بپذیرند، درصدد برآمدند تا انتخابات فرمایشی برگزار کنند و حمایت نمایشی مردم را برای توجیه قدرت و سلطنت تبلیغ نمایند.

5- سکولاریزم:

سکولاریزم به معنای جدایی دین از سیاست، یکی دیگر از مبانی فکری جریان سلطنت طلب است. دین اسلام در ایران همواره مانعی در برابر فساد شاهان و درباریان بوده و با استبداد و ظلم مبارزه می‌کرده است. از این رو شاه، دربار و سلطنت طلبان حاکم، همواره کوشیده‌اند تا از دخالت دین در امور اجتماعی و سیاسی جلوگیری کنند. آنان هر چند از ترس مردم متدین ناچار به تظاهر به دین بودند، در واقع علاقه‌ای به دین و دین‌داری نداشتند. سلطنت طلبان بر اساس سیاست ماکیاولیستی ضمن تلاش برای جدایی دین از سیاست، برای رسیدن به قدرت و منافع شخصی هر جا که فرصت پیدا کرده‌اند، به استفاده ابزاری از دین و اخلاق پرداخته‌اند. به هرحال، شواهد تاریخی نشان می‌دهند که این گروه در عمل به شدت ضد دین و اخلاق فاضله عمل کرده‌اند.

6- غربزدگی:

سلطنت طلبان از دوره قاجار به بعد به شدت در برابر دنیای غرب احساس حقارت کرده‌اند. براین اساس تقلید از ظواهر تمدن غربی به شکل افراطی از جمله مبانی فکری آنان به حساب می‌آید. برداشت سطحی از مدرنیسم (نوگرایی) غربی، بدون پشتوانه عقلانی و همچنین عدم توجه به زیر ساخت‌های آن، سلطنت طلبان را به رفتاری احساسی نسبت به بهره‌گیری از تمدن غربی واداشته است. بر مبنای این فکر آنان به تغییر نوع پوشاک مردان و زنان، رواج الگوهای غربی، ایجاد کلوپ و باشگاههای فساد، برگزاری میهمانی‌های مختلط زن و مرد همراه با رقص و موسیقی و برپایی کارناوال‌های شادی، حتی در ایام عزاداری امام حسین(ع) روی آوردند.

احساس حقارت نسبت به تمدن غربی تا به آن حد در این جریان ریشه دارد که بدون شناخت صحیح، معیار پیشرفت را در کشف حجاب، کلاه لگنی (شاپو) و حتی توالت فرهنگی و وان حمام می‌دیدند. به هر روی این جریان می‌خواهد به تعبیر رضاشاه، صورتا و سنتا غربی بشود. (ر.ک.مقاله جریان سلطنت طلب ، نوشته محمد علی زندی، سایت پژوهه)

منابع بیشترجهت مطالعه:

- مظفری، آیت؛ جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، قم، زمزم هدایت، 1387، چاپ سوم،.

- دارابی، علی؛ جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1388، چاپ چهارم.

- رضایی، عبدالعظیم؛ گنجینه تاریخ ایران، تهران، اطلس، 1378، چاپ اول، جلد12

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ