سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مال خود را در راه حقوق [دوستان] ببخش و ازآن، به دوستت برسان که بخشش به آزاده، سزاوارتر است . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 88 اسفند 27 , ساعت 11:53 صبح

 

وضعیت علوم انسانی در کشور

 درخشان‌ترین دوره شورای عالی انقلاب فرهنگی با حضور رهبر انقلاب بود

ناگفته‌های احمدی از شورای عالی انقلاب فرهنگی و تحولات فرهنگی

خبرگزاری فارس: حجت‌الاسلام احمدی گفت: در دوره‌ای رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، ‌مقام معظم رهبری بودند که درخشان‌ترین دوره شورا بود. من چندین بار بعد از آن دوره به رهبری گفته‌ام این شورا را فرهنگی کنید. 8-7 نفر تمام وقت بنشینند و در مسائل فرهنگی کار انجام دهند.

 به گزارش خبرنگار فارس حجت‌الاسلام والمسلمین احمد احمدی رئیس سازمان سمت و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در خبرگزاری فارس حاضر شد و در نشستی صمیمانه از شورای انقلاب فرهنگی، وضعیت علوم انسانی در کشور و کتاب‌های منتشر شده سخن گفت. این جلسه که با حضور حمیدرضا مقدم‌فر، مدیر عامل خبرگزاری فارس برگزار شد، ناگفته‌هایی از احمد احمدی از وضعیت فرهنگی کشور در دوران پس از انقلاب را به همراه داشت.

حجت‌الاسلام احمد احمدی در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس که چرا رهبر معظم انقلاب الان که 31 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد، از کتاب‌ها و نحوه تدریس علوم انسانی در دانشگاه‌ها انتقاد می‌کنند، گفت: علوم انسانی، اساس همه علوم دیگر است. تنها مال خود علوم انسانی نیست، بلکه سایر رشته‌ها مبتنی بر علوم انسانی هستند. یکی از جهت مبنا و اساس دیگر از جهت غایت و هدف. مثلاً ریاضیات اسلامی و غیر اسلامی نداریم، اما روی همین ریاضیات بحث است که چرا یقینی است؟ هرکس نظری دارد، هیوم، افلاطون و کانت نظرهای متفاوتی دارند. خود من هم نظری دارم. پس در این علوم هم باز ناچار هستید یک مبنای غیرتجربی پیدا کنید. در فیزیک هم همین‌طور است. درباره خود ماده و ماهیتش از اول بحث بوده است. انیشتین می‌گفت، ما فیزیکدان‌ها تا یک جایی می‌فهمیم و از جایی به بعد را پیامبران می‌فهمند.

وی افزود: مرحوم ملاصدرا هنرش این است که مرز بین ماده و غیر ماده را برداشته است. او با نظریه حرکت جوهری‌اش، ماده را از صورت ماده سفت و سخت بیرون می‌آورد و هستی ماده راتببین می‌کند. پس در علوم طبیعی مثل فیزیک که موضوع ماده است، ماده هم با فلسفه تبیین می‌شود، در اینجا موضوع فیزیک به فلسفه یا به معنایی علوم انسانی وارد می‌شود. پس مبانی این علوم که به ظاهر غیر علوم انسانی هستند، باز هم علوم انسانی است. وقتی علوم طبیعی با علوم انسانی این قدر آمیخته شده، تکلیف علوم انسانی که مبنایشان انسان است، معلوم و اهمیتش مشخص می‌شود. از سوی دیگر یک جا هم از دید غایت علوم انسانی وارد علوم دیگر می‌شود. مثلا جایی از عبدالسلام می‌پرسند، این تئوری که با آن جایزه نوبل را بردید را از کجا آوردید، گفت: من مسلمانم و به لحاظ عقیده‌‌ام که توحیدی است، این تئوری را مطرح کردم، اما یک وقت هم هست با فلسفه‌اش کاری نداریم. بینش اعتقادی به امور طبیعی که به ظاهر غیردینی و متافیزیکی هستند، جهت می‌دهد. <**ادامه مطلب...**>http://layali.parsiblog.com/1368799.htm

احمدی گفت:اگر از سوی دیگری به علوم انسانی نگاه کنیم با رشته‌هایی مثل حقوق، علوم سیاسی و علوم تربیتی و دیگر رشته‌ها روبرو می‌شویم که ما به عنوان مسلمان باید برایشان فکری می‌کردیم. بعضی از اینها از مغرب نشأت گرفته است. مقام معظم رهبری می‌فرمایند، شما این علوم انسانی را حتی دسته اولی‌ها (آنهایی که مستقیما مبنای علوم انسانی ندارند) را هم از مغرب نگیرید. خودتان بنشینید کار کنید. منتها یادتان باشد ایشان نمی‌‌خواهند بگویند شما ورزش را هم خودتان اسلامی کنید. قبول دارم اگر نیرو و افراد متخصص داشته باشیم، باید این کار را کنیم، اما الان این نیروی ارزشی و متخصص این کار را نداریم.

 *برای کتاب‌های علوم انسانی با مبنای اسلامی استاد مناسب نداریم

 رئیس سازمان سمت در پاسخ به این سئوال که آیا منظورتان این است که همه علوم وارداتی را تعطیل کنیم و خودمان دست به کار شویم، گفت: علوم انسانی یک بخش‌هایی دارد که باید به حق از ما برخیزد. مثل تعلیم و تربیت. ننگ است با این همه اثر دینی و غنی‌ترین مکتب تربیتی در دعاها و قرآن و روایت، برویم از جای دیگر علوم تربیتیمان را بگیریم. حقوق هم همین‌طور. حقوق را ما باید بنویسیم. آیت‌الله مصباح از خرداد سال 61 شروع به طرح مباحث حقوق اسلامی کرد و این مباحث شهریور سال 62 تمام شد. تعدادی جزوه تهیه شد، من دنبال جزو‌ه‌ها بودم تا آنها جمع‌آوری شود. یک سال هم از آیت‌الله مکارم شیرازی تقاضا کردم. آمدند و کتابی نوشتند که انتشارات سمت آن را منتشر کرد، اما بیشتر از، یکی دوبار، تجدید چاپ نشد. چرا؟ چون استادی نیست که تدریسش کند.

وی افزود: مثلاً این همه روان‌شناس داریم. سؤال مطرح این است که آیا علمای حوزه می‌توانند وارد روانشناسی شوند و این کار را انجام دهند؟ این علوم از غرب مثل سیلاب بر سرما می‌ریزد و ما باید مقابلش فکر داشته باشیم. البته منظور این نیست که همه چیز را از اول خودمان بنویسیم، اما در بسیاری از رشته‌ها خودمان می‌توانیم دست به کار شویم. مثلاً ما در جامعه‌شناسی یک ابن خلدون داریم. آن هم در مقدمه کتاب تاریخش به آن پرداخته است. هرچند مقداری از آن صحیح نیست، اما نوشته قابل توجه و مهمی است. غیر آن چندان کاری نکردیم. شهید مطهری و آیت‌الله مصباح یزدی هم کارهایی در جامعه شناسی کرده‌اند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پاسخ به این سؤال که بالاخره به کم کاری در حوزه علوم انسانی معتقد هستید یا نه؟ گفت: کم‌کاری بوده است. مثلاً در مدیریت. 160 کتاب در باب مدیریت اسلامی نوشته شده اما آنها از کلیات فراتر نرفته‌اند. سراغ افراد زیادی هم رفتیم، اما کار عمیق و درستی انجام نشد. مثلاً در دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، چند سال به یک نفر بودجه و وقت داده شد. کلی هم جزوه و فیش و یادداشت برداشت، اما آخر هم ول کرد و رفت. سراغ هرکسی رفتیم جز کلیات ننوشت. در اقتصاد هم به جز همان جزوه درس‌های آیت‌الله مصباح چیزی نداشتیم. بعد از آن آیت‌الله شاهرودی، داوودی و مصباحی‌مقدم، 4 سال نشستند و اقتصاد اسلامی را نوشتند. آن هم به چاپ سوم نرسید. تلخیصش هم کردیم، اما استقبال نشد.

 *دوره اصلاحات به همه هدف‌های ما لگد زد

 احمدی در پاسخ به این سؤال که پس مشکل اساسی ما در علوم انسانی، استاد است،گفت: ما در یک دریایی غوطه‌ور بوده‌ایم و هستیم. در این دریا ممکن است کتابی هم بنویسم، اما استادی که سر کلاس است، زور که بالای سرش نیست که باید فلان کتاب را تدریس کند. دانشگاه، دبستان و دبیرستان نیست که یک کتاب بنویسیم و بگوییم تدریس کنید. باید به صورت اصولی استاد تربیت کنید و بفرستید دانشگاه. به او کتاب بدهید، کلاس بگذارید. آن هم ‌به صورت کار آکادمیک. آن وقت شاید نتیجه دلخواهی گرفته شود. مثلاً ببینید مراجع و علمای ما کتاب‌های خیلی خوب و سنگینی دارند، اما بعضی از شقوق احکام شرعی که در این کتاب‌ها آمده، در طول عمر مسلمان‌ها اتفاق نمی‌افتد. من به خود آقایان هم این مسئله را گفته‌ام. آن کاری که باید صورت می‌گرفت، صورت نگرفت.

وی افزود: ما دانشگاه تربیت مدرس را با خون دلی راه انداختیم. دانشگاه تربیت مدرس را سال 61 راه انداختیم و من تا 74 رئیس دانشگاه بودم. ببینید مثلاً می‌خواستیم برای ادبیات فارسی استاد بیاوریم، استاد نداشتیم. بیشترشان هم در زمان طاغوت صاحب منصب بودند و درس می‌دادند. یا مثلا کسی نبود که جامعه‌شناسی اسلامی تدریس کند. 700 ـ 800 دانشجوی دکتری و فوق‌لیسانس گرفتیم و تربیت کردیم.

در نهایت هزاران استاد تربیت شد، ولی یک دوره اصلاحات آمد و به همه اهداف ما لگد زد. خود آن مرکزی که قرار است که متخصص علوم انسانی تربیت کند، ضدارزش‌های آن را بیرون می‌دهد. خروجی‌هایش به خروجی تربیت مدرس نمی‌خورد. اسمش را تربیت مدرس گذاشتیم که افرادی مثل آیت‌الله مدرس تربیت کند. الآن ما استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران داریم که بازنشسته شده و آمریکا رفته، الآن حقوقش را دو دستی از دانشگاه تهران می‌گیرد و آنجا هم علیه نظام حرف می‌زند.

حجت الاسلام و المسلمین احمدی در پاسخ به این سؤال که یعنی ما قبلاً راه را درست می‌رفتیم و دوره اصلاحات آمد و خرابش کرد، گفت: راه را هم نتوانستیم درست انتخاب کنیم. همان مقداری هم که تلاش کردیم تا یک نسل جدیدی از استاد تربیت شود با آمدن دوره اصلاحات خراب شد. این نسل جدید آن قدر زیاد نبود که جای آنها را بگیرد. نمی‌توانیم کسی که 15 سال سابقه تدریس در آن رژیم داشته را بازنشسته کنیم. شما باید نیروی جدید تربیت کنید و جای او بگذارید. مشکل استاد برای ما از مشکل کتاب برای ما بسیار دشوارتر و شدیدتر است. تربیت مدرس را برای تربیت و گزینش استاد متعهد راه انداختیم، اما خود این دانشگاه هم از وزارت علوم و هم از مسائل سیاسی لگد خورده است.

 *خاتمی به شواری عالی انقلاب فرهنگی اعتقاد نداشت

 از احمدی پرسیده شد احساس مماشات و عدم جدیت امثال شما و دیگران در شورای انقلاب فرهنگی به چشم می‌خورد. چه طور در آغاز تاسیس دانشگاه تهران از خراسان و جاهای دیگر با قاطعیت استاد می‌آورند و آنچه می‌خواهند تدریس می‌کنند، اما در این دوره نمی‌توانیم چنین کاری کنیم؟ فکر نمی‌کنید این به دلیل کم کاری شورای عالی انقلاب فرهنگی است که امثال دانشگاه تربیت مدرس خوب عمل نکرده‌اند؟ وی پاسخ داد: خود شورا هم مشکل داشته است. الان رئیس جمهور سومین رئیس شورا است. یک دوره‌ای هم رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی،‌ مقام معظم رهبری بودند که درخشان‌ترین دوره شورا بود. ایشان برای نوشتن کتاب‌‌های دانشگاه‌ها خیلی جدی و منظم در جلسات شرکت می‌کردند. برای نوشتن کتاب معارفی که بعدها درآمد، 36 جلسه گذاشته شد و ایشان در 10 جلسه‌اش شرکت کردند. افرادی چون جهانگیری، مصطفوی و قرائتی در این جلسه‌ها شرکت می‌کردند. در زمانی که حضرت آقا رئیس شورا بودند، شورا خیلی خوب عمل کرد، اما بعدش دیگر این جور نبود، چون رئیس شورا مسائل مطرح شده را تعیین می‌کند. زمان خاتمی وضع خیلی بد شد. او که اصلاً به شورای انقلاب فرهنگی اعتقاد نداشت، رفقایش می‌گفتند این شورا با دموکراسی نمی‌خورد.

این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: همین معین که وزیر علوم بود، سال 61 که ستاد می‌آمد، آن قدر تند بود که من طلبه هم باید جلویش را می‌گرفتم، اما بعدش را ببینید همین‌ها در دوره اصلاحات چه کردند. این وزیر ما بود که رئیس دانشگاه تربیت‌ مدرس را 6 سال گذاشت. آدمی که جانورشناس بود. جانورشناسی چه ربطی به علوم انسانی دارد؟!

 *شورای انقلاب فرهنگی را فرهنگی کنید

 عضو شورای انقلاب فرهنگی در پاسخ این سؤال که مگر شورا رئیس دانشگاه را تعیین نمی‌کرد، گفت: انتصاب‌ها سیاسی بود. الان هم بیشتر کارها سیاسی است. من چندین بار به رهبری گفته‌ام این شورا را فرهنگی کنید. 8-7 نفر تمام وقت بنشینند و در مسائل فرهنگی کار انجام دهند. باید کارهای دیگر را باید به وزارتخانه‌ها داد و بارهای اضافی را برداشت. کارهایی هم هست که حوزه‌ها باید انجام بدهند.

حجت‌الاسلام احمدی ادامه داد: اوایل انقلاب ما بابی را باز کردیم و به طلبه‌ها زبان خارجی یاد دادیم و تعدادی هم طلبه در مرکز آموزشی پژوهشی امام خمینی که آیت‌الله مصباح اداره‌اش می‌کند، تربیت می ‌شوند و به دانشگاه‌ها می روند. علاوه بر این یک تعدادی از طلبه‌ها که هم درس حوزه می‌خوانند و هم به مسائل جدید آشنا شده‌اند یا در دانشگاه مفید با علوم جدید آشنا شده‌اند، به دانشگاه‌ها آمده‌اند، اما روزی که ما آغاز کردیم چنین نیروهایی نداشتیم.

رئیس سازمان سمت اظهار داشت: در علوم انسانی باید هم کتابش را بنویسند و هم تدریس شود. توجه کنید که در این کار مسائل به هم پیوند خورده، اما مهم‌ترین کار تربیت استاد است. سررشته‌اش هم در خود وزارتخانه علوم است که دستخوش تغییرات پیاپی است. سرفصل‌ها مدتی در وزارت علوم تعیین می‌شد. بعد یک عده اعتراض کردند که مگر دانشگاه، دبیرستان است؟! هر دانشگاهی برای خودش سرفصل بنویسد. در آن سال‌ها هفت دانشگاه‌ مادر خودشان سرفصل نوشتند. الآن جاهایی داریم که از همان سال‌ها و سرفصل‌های نوشته شده، خودشان کتاب درآوردند. خودشان هم دانشجو می‌گیرند.

وی گفت: اگر قرار باشد از جایی آغاز کنیم، باید با سرعتی متناسب شروع کنیم. نه اینکه چندین شورای جدا ایجاد کنیم که هریک پراکنده جلسه تشکیل می‌دهند. بارها گفته‌ام من یک نفر به اندازه همه آگاهی دارم. بیایید بگویم مشکلات از کجاست. بعد تک تک مشکلات را موشکافی کنیم و راه‌حل بدهیم. همه اینها به هم پیوسته است. من درباره شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهادهایی دادم. جوان‌هایی که آنجا بودند استقبال نکردند.

 *یک وزارت علوم جدی و پای کار لازم است

 خبرنگار فارس در ادامه بخشی از سخنان مقام معظم رهبری درباره مشکلات علوم انسانی را خواند که ایشان می‌فرمایند: «ما باید هم در حوزه فرهنگ عمومی و برداشت و اعتقاد و باور عمومی مردم، هم در مورد خاص باور مسئولان، اهمیت علوم انسانی را روشن کنیم. مردم باید بفهمند علوم انسانی مهم است، تاریخ، ادبیات، فلسفه و روان شناسی مهم است. باید اهمیت علوم انسانی را بفهمند و باید امتیازاتی در فراگیری علوم انسانی و تخصص در علوم انسانی در نظر گرفته بشود، که برای عموم و برای جوان‌های ما جذاب باشد، هم مسئولان ما باید به اهمیت علوم انسانی توجه کنند.» و پرسید از این سخنان برداشت می‌شود که اولاً اهمیت علوم انسانی برای مسئولان ما هم درک نشده و ثانیاً چطور می‌شود جذابیت‌ها و امتیازهای مورد نظر مقام معظم رهبری را در این رشته‌ها به وجود آورد؟

احمدی در پاسخ به این سؤال گفت: اگر از مسئولان بپرسیم بچه‌های باهوششان در چه رشته‌ای درس می‌خوانند عمدتا خواهند گفت؛ مهندسی یا علوم پایه یا پزشکی می‌خوانند. خود مسئولان اعتقادی ندارند. از زمان شاه این طور بود که همه استعدادهای خوب به سمت غیر علوم انسانی می‌رفت. تازه آقای حداد یک دبیرستان فرهنگ ایجاد کرده. با یک مدرسه که نمی‌شود. در فرانسه و انگلیس بهترین استعدادها را برای علوم انسانی انتخاب می‌کنند. خود مسئولان به این اهمیت نمی‌دهند. به همین جهت بسیاری از حقوق‌دان‌های ما آدم‌‌های ساده‌ای هستند که بسیاری از حرف‌های مغرب زمین را می‌پذیرند. نمی‌آیند سؤال‌های اساسی مطرح کنند. به خاطر همین که ما نیروهای مستعدمان وارد این حوزه‌ علوم انسانی نمی‌شوند، پس حرف‌های غربی‌ها را تکرار می‌کنیم. در فلسفه و سیاست و روان‌شناسی هم همین است. در حوزه‌ها هم همین مشکل را داریم. مباحث عمیق و جهانی در حوزه‌ها بحث نمی‌شود. امام یک حرکت کرد و سیاست را متحول کرد. دنبالش کسی نیامد. اگر قرار باشد کار کنیم باید یک وزارت علوم و جدی دنبال کار باشد، این وزیر علوم و افراد دیگر وزارتخانه آدم‌های معتقد و دنبال کاری هستند، اما نه علوم انسانی بلد هستند و نه وقتشان اجازه می‌دهد.

 *امروز نمی‌توانیم جلوی درهای کشور را ببندیم

 وی افزود: باید برنامه‌ها تغییر کند. باید بررسی کنیم که آیا حوزه می‌تواند وارد این بحث‌ها ‌شود یا خیر. الآن یک کشتی داریم که روی آب حرکت می‌کند و نیاز به تعمیر دارد، وگرنه غرق می‌شود. حوزه‌ها باید در یکایک اینها کمک کند. آنچه اسلامی است، در تبیین مبانی است، کمک کنند. به غیر اسلامی‌ها هم اجازه ورود بدهیم البته تا آنجایی که با مبانی دینی ما مغایر نیست. امروز روزی نیست که در این کشور را ببیندیم. باید فکر کنیم ببینیم می‌شود با فیلترینگ جلوی اینهمه نظرات متفاوت را در سایت‌های مختلف گرفت که بر جوان‌های ما هجوم می‌آورند یا خیر؟ یا آنکه مقابل این هجوم، هجوم لازم است؛ آن هم با افراد دانشمند و بافکر. رشته به رشته باید بررسی شود. آنچه که داخلی است و باید رویش کار شود، معلوم شود. همین طور آن قسمتی که وارداتی است. باید تعیین شود، چه قدرش را بگیریم. باید امور مبتذلش را کنار بگذاریم. آنهایی را که در داخل رویش کار می‌کنیم باید حساب شده باشد. ما تنها نیستیم. نباید منفعل باشیم.

احمدی گفت: پس از موشکافی دقیق مشکلات و نوشتن کتاب‌های مناسب، مرحله بعد این است که باید سراغ استادان برویم. بالاخره باید استادانی باشند که کتاب‌ها را تدریس کنند. سخت‌ترین کار هم همین مرحله است. یعنی هرکس نمی‌تواند کتاب‌ها را تدریس کند. شما ببنید ما در دانشگاه‌های سراسری با کتاب‌ها و استادها این مشکل را داریم آن وقت حساب کار دانشگاه آزاد را بکنید که چنین دقتی روی کتاب‌ها و بعضی استادانش نیست. البته وزرات علوم هم در سال‌های اخیر با تاسیس دانشگاه‌های پیام نور و بدون سنجیدن عواقب آن می‌خواهد روی دانشگاه آزاد را کم کند و خود وزارت علوم مسئله را آشفته‌تر کرده است.

 * * *

احمد احمدی در سال 1312 هـ.ش در یکی از روستاهای ملایر به دنیا آمد. پس از فراگرفتن دروس مقدماتی به حوزه علمی بروجرد رفت و در مدت پنج سال دروس دینی را تا اواخر سطح (در حد دکتری) فرا گرفت و سپس به حوزه علمیه قم رفت و دروس تفسیر و فلسفه اسلامی را در سطوح عالی (اسفار و شفا) در محضر استاد علامه طباطبایی (ره)، درس فقه و اصول را در محضر آیات عظام بروجردی، سلطانی، مشکینی، محقق داماد، نجفی مرعشی و امام خمینی (ره) فرا گرفت و همزمان دکترای فلسفه غرب را از دانشگاه تهران گرفت. احمدی از سال 1352 عضو هیأت علمی دانشگاه تهران بوده و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب و نیز بیش از دو دهه است که فلسفه تطبیقی در مقطع دکتری تدریس کرده است. از او تاکنون 4 عنوان کتاب و 51 عنوان مقاله علمی منتشر شده است.

وی از سال 1360 عضو فعال و مؤثر شورای عالی انقلاب فرهنگی است. همچنین عضویت اصلی و محوری در تاسیس دانشگاه تربیت مدرس، 14 سال ریاست دانشکده علوم انسانی تربیت مدرس، ریاست و تاسیس سازمان سمت از ابتدا تاکنون و تاسیس مرکز تربیت طلاب حوزوی برای تدریس در دانشگاه‌ها در حوزه علمیه قم را در کارنامه دارد.

انتهای پیام/



لیست کل یادداشت های این وبلاگ