سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در کتاب نخستین نوشته شده است : ای پسرآدم! رایگان یاد ده؛ همان گونه که رایگان یاد گرفتی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 9:46 صبح

 جریان شناسی - فتنه و نفاق منافقین ،اصحاب  صفین (قاسطین)3

فتنه و نفاق منافقین ،اصحاب  صفین (قاسطین)

 

 داستان منافقین شام و اصحاب شام و جنگ صفین هم امتحانى براى جریان نفاق و على‏علیه السلام بود.

 على‏علیه السلام داستان حکمیت و جنگ با معاویه را آزمون على دانست.(13)

(13) خصال شیخ صدوق، ص 432، و نیز اختصاص شیخ مفید، ص 176). 

 معاویه وقتى دید خلافت از دست او رفته است روى به «عمروبن عاص» نمود و به او پیوست و سرزمین مصر را طعمه ساخت و با کمک عمرو بن عاص دست تعدى و تجاوز به سرزمین‏هاى قلمرو حکومت انداخت و شهرهاى اسلامى را یکى پس از دیگرى فتح کرد.(14) ( 14) همان، ص 432، و ص 176.)

 مغیرة بن شعبه (مرد یک چشم ثقفى) پیشنهاد ابقاى معاویه را نمود تا غایله و فتنه فرو نشیند و جنگ تداوم نیابد.

 من در نزد خدا نتوانستم عذر بیاورم (و معاویه را شریک حکومت کنم!) با این حال نظر مغیرة را به مشورت نهادم! که مرا از مشارکت معاویه در سرنوشت مردم برحذر داشتند!

 واسطه‏ها (مجلى و جریر و اشعرى و...) نزد معاویه فرستادم و او را دعوت به تبعیت از حکومت کردم اما معاویه نپذیرفت.

 و پس از آن به جهت جنگ با معاویه و با اصحاب و یاران (یاران جنگ بدر و بیعت رضوان و...) به شور و مشورت پرداختم اتفاقاً هم همه آنها بر جنگ با معاویه توصیه و تأکید کردند!(15) ( 15) همان.

 

 عجیب اینکه معاویه هم صفت دورویى و نفاق داشت.

 او خود با همراهى چند تن از خاندانش مردم را بر علیه عثمان شوراند و او را به قتل رساندند و پس به خونخواهى او پرداختند! و از من خواستند که جمعى از اصحاب پیامبر مثل عمار را به عنوان قاتلین عثمان به او تحویل دهم!(16)  ( 16) همان.

 

 منافقین و اهل شام و همراهان معاویه؛ عده‏اى از مردم حیوان صفت بودند! که داراى فهم و قدرت تشخیص نبودند! و دیده حق‏بین نداشتند!

 معاویه از مال دنیا چندان به آنها بخشید که آنها را خرید و آنها به او گرویدند!(17)( 7) همان.)

  معاویه در مقابل ما جز سرکشى و ستمگرى رأى دیگرى نداشت.

 اما ما در جنگ در حال پیروزى بودیم و معاویه در حال شکست و با مرگ فاصله چندانى نداشت! او دنبال تدبیرى بود از فرزند عاص (عمروبن عاص) یارى خواست عمروعاص پیشنهاد داد که قرآنها را بر فراز پرچمها (نیزه‏ها) کنند!

 براى معاویه که جز مرگ چاره‏اى نبود؛ این ترفند تنها راه زنده ماندن او بود.(18) ( 18) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 2، ص 259؛ و نیز خصال شیخ صدوق، ص 434؛ اختصاص شیخ مفید، ص 19.)

بسیارى از بهترین یارانم به شهادت رسیدند و عده بسیارى نیز فریب خوردند (از دیدن قرآنها بر بالاى نیزه‏ها!)

 به آنها گفتم که این مکر و حیله و نیرنگ است (معاویه و عمروعاص به قرآن اعتقادى ندارند!) اما آنها به حرفهاى معاویه گوش کردند! و نسخه مرا هیچ پنداشتند. و از اطاعتم سرپیچى کردند!(19) ( 19) همان.)

رذالت و رسوایى را تا به جایى رساندند که گفتند:

 «اگر على با ما همکارى نکند و بر جنگ پافشارى نماید او را همانند عثمان مى‏کشیم و خاندانش را به معاویه تسلیم مى‏کنیم!»(20) ( 20) همان.) 

 کسى مرا در این فتنه همراهى نکرد جز مالک اشتر و برخى از خانواده‏ام!(21) ( 21) همان.

 ترسیدم که حسن و حسین، عبداللَّه بن جعفر، محمد بن حنیفه و... کشته شوند پس حکمیت را پذیرفتم و شعله جنگ خاموش شد.(22)  ( 22) همان.)

  انتخاب حکم خطاى محض بود چون پیروزى نزدیک بود. اما خواسته مردم بود و غیر از آن برچیزى راضى نمى‏شدند!

 من گرفتار جهل و نادانى یاران خویش شدم! براى من راهى جز تسلیم و پذیرش باقى نماند! به خدا شکایت بردم و از آنها بیزارى جستم!

 آنها مردى را انتخاب کردند (ابوموسى اشعرى) که عمروعاص او را به بازى گرفته و فریب داد و آن مرد فریب خورده (ابوموسى) از حکمیت و قضاوت خویش اظهار پشیمانى کرد!(23) ( 23) نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 2، ص 259، و نیز بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 38، ص 181، خصال شیخ صدوق، ص 434، اختصاص شیخ مفید، ص 179. ) 

مخالفت خواص با على‏علیه السلام و مالک اشتر و حَکمیت او؛ رضایت دادن به ابوموسى اشعرى‏ها و حکمیت او بود! منافقان پیروان ابوموسى‏اشعرى‏ها هستند نه همراهان على و مالک اشتر.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ