سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ شرفى برتر از اسلام نیست ، و نه عزتى ارجمندتر از پرهیزگارى و نه پناهگاهى نکوتر از خویشتندارى ، و نه پایمردیى پیروزتر از توبت و نه گنجى پرمایه‏تر از قناعت . و هیچ مال درویشى را چنان نزداید که آدمى به روزى روزانه بسنده نماید ، و آن که به روزى روزانه اکتفا کرد آسایش خود را فراهم آورد و در راحت و تن آسانى جاى کرد ، و دوستى دنیا کلید دشوارى است و بارگى گرفتارى ، و آز و خودبینى و رشک موجب بى‏پروا افتادن است در گناهان ، و درویشى فراهم کننده همه زشتیهاست در انسان . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 88 بهمن 21 , ساعت 8:55 صبح

جریان شناسی سیاسی -فتنه ونفاق -منافقین قدیم منافقین جدید2

 

فتنه و نفاق اصحاب مدینه

 

 از ابتدا على‏علیه السلام گرفتار منافقان بود

 از گروه خواص و نخبه‏گان «گروه قائدین در مدینه» که از بیعت با على‏علیه السلام سرباز زدند و برخى از آنها از بغض على در دام معاویه و عمروعاص افتادند و فریب قرآنهاى بر بالاى نیزه‏ها را خوردند گرفته تا بزرگان و اشرافى همانند سعد ابن وقاص، ابوسعید خدرى، ابوموسى اشعرى، عبداللَّه بن عمر، ابومسعود انصارى و... که از ابتدا با على همراهى نکردند.وبا علی (ع) بیعت نکردند.  

 حضرت امیرعلیه السلام در نهج البلاغه در موارد متعدد در خطبه‏ها و نامه‏ها، امر خلافت را حق مسلم خویش مى‏داند و بر آن اصرار مى‏ورزد و دیگران را غاصب خلافت مى‏داند و از کار فتنه‏گران و منافقان و اعمال آنها گلایه دارد.

 «بار خدایا! من از قریش به درگاه تو شکایت مى‏برم،... آنها روزگارم را تباه کردند و در مخالفت با من اجماع و اتفاق کردند! و حق مرا به تاراج بردند و گفتند: اگر خواهى با رنج و اندوه شکیبا باش و یا از حسرت و دریغ جان بسپار!(3) (3) کشف المحجة، ص 184، سید ابن طاووس، المطبعة الحیدریه نجف.) 

 

فتنه و نفاق کوفیان و برخورد على‏علیه السلام با آن‏ها 

 امام على به دلایل مختلف کوفه را مرکز خلافت خود قرار داد. اما هرگز در کوفه روى آرامش و امنیت را ندید! بارها یاران و کوفیان را مذمت و شماتت و سرزنش کرد. و آنها را مردان نامرد! مردان مردنما!، مردان بى‏اصل و نسب! مردان بى دین! مردان بى‏غیرت! داراى افکار پراکنده، سست اعمال و سست عنصر، افراد ضعیف و ناتوان، و... مى‏نامند.(4) (4) نهج‏البلاغه، خطبه‏ها 39، 29، ....) 

 در کنار گلایه از قریش  ، (منافقان مدینه )و منافقان کوفه ،على (ع) به منافقان و فتنه آنها در زمان حکومتش اشاره مى‏کند. فتنه گران و منافقان (زیرک و نادان، دانا و متحجر،...) در برخورد با على‏علیه السلام را باید در سه گروه معروف و مشهور در کلام على‏علیه السلام در برخورد با على‏علیه السلام شناخت.

 1. فتنه و نفاق ناکثین و اصحاب جمل.

 2. فتنه و نفاق قاسطین و اصحاب صفین.

 3. فتنه و نفاق مارقین و اصحاب نهروان و خوارج.

فتنه و نفاق منافقین ،اصحاب  جمل، ناکثین‏

 

 على‏علیه السلام در توصیف منافقان مى‏فرماید: ممکن است گروه منافقان افراد ناتوان و ریش‏هاى بلند! عقل‏هاى سست و افکار فاسد! برخودار باشند.(5). (5) على‏علیه السلام، اختصاص، ص 170.)

.

 آنچه در شکست ناکثین و اصحاب جمل اتفاق افتاد چیزى نبود که خواسته من باشد بلکه این پیشامد بر خلاف میل باطنى بر من تحمیل شد و من به ناچار به آن تن دادم!(6) 

 (6 ) خصال شیخ صدوق، ص 430، و اختصاص، ص 175؛ )

 

 اگر با آنها برخورد نمى‏کردم من ناخواسته در فساد و تعدى و خونریزى آنها سهیم مى‏گشتم!... با این حال من شتاب نکردم و بر آنها یورش نبردم بلکه تا آنجا که ممکن بود جنگ و قتال را به تأخیر انداختم! واسطه‏ها فرستادم خود به سوى آنها رفتم! هر چه از من خواستند قبول کردم!... اما افسوس که آنها جز جنگ هواى دیگرى در سرشان نبود! پس به ناچار با آنها جنگیدم.(7) (7) خصال، ص 430، اختصاص ص 175؛ بحارالانوار، ج 32، ص 105)

 

 عجیب این است که اصحاب جمل همه از مخالفان سرسخت خلیفه سوم بودند! عایشه، طلحه، زبیر... اما همه به خوانخواهى عثمان و خلیفه مقتول و مظلوم برخواستند و على را قاتل عثمان معرفى کردند!!(8)(8) همان المحجة، ص 182.)

 

 آنان که با من پیمان بسته بودند و در شمار یاران من محسوب مى‏شدند چون دیدندد که مقاصد شخصى و خواهش‏هاى نارواى ایشان را برنمى‏آورم توطئه آغاز کردند...(9)

(9) اختصاص، ص 170)

 طلحه به حکومت یمن دل بسته بود و زبیر به امارت عراق(10) (10) المحجة، ص 182)

 در فتنه نفاق زر و زور و تزویر نقش مهم و اساسى را به عهده دارد.

 مردان موجه و پیران خردمند! اصحاب جمل، طلحه، زبیر و... اشراف و ثروتمندان (یعلى بن منبه) که با درهم و دینار فراوان که على‏علیه السلام سوگند یاد کرد که اگر کارها سامان پذیرد! اموال او را (یعلى بن منبه) به بیت‏المال برمى‏گرداند!(11)( 11) همان، ص 182.)

  

 و مردان جنگجو (عبیداللَّه بن عامر و سربازانش)(12) (12). همان، ص 182.)

 اما فتنه نفاق با شمشیر على در جمل برچیده شد.

 سرنوشت و سرگذشت «طلحه الخیر» و «زبیر سیف‏السلام» براى همه انقلابیون و همه مسلمانان و مجاهدان آیینه عبرت است.

 حکایت عجیب تاریخ تکرار مى‏شود!

- عمروعاص معروف مصر را فتح کرد و توسط خلیفه اول و دوم استاندار مصر شد. اما توسط خلیفه سوم عزل گردید. عمروعاص کینه او را بدل گرفت پس از قتل خلیفه و حکومت معاویه با معاویه همراه شد و به خونخواهى!! عثمان پرداخت

 آنچه عثمان از او ستانده بود معاویه به او برمى‏گرداند آن هم به بهانه خونخواهى خلیفه سوم!

ویا اشعث بن قییس کندی و فرزندش محمد بن اشعث( حاکم کوفه در زمان حسین بن على) دشمنان خلیفه سوم  در  فتنه جمل و به خونخواهى!! عثمان برخواستند .این هم عوامفریبى بزرگى بود! براى مقابله با على‏علیه السلام.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ