سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانشی را که خداوند آن را برای امور دینی مردم سودمند قرار دادهاست پنهان کند، خداوند روز قیامت او را با لگامی از آتش لگام زند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 89 مرداد 10 , ساعت 8:53 صبح

آقا زاده ها 2 

 * سید حسین خمینی کیست؟

سید مصطفی، فرزند ارشد حضرت امام (ره) دو فرزند داشت که حاصل ازدواج با دختر آیت‌الله شیخ مرتضی حائری، فرزند آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم مؤسس حوزه علمیه قم بود. فرزند پسر، سیدحسین است که طلبه و روحانی و در سال‌های اول انقلاب اسلامی وارد عرصه سیاست شد.

سید حسین هنگام انقلاب اسلامی در عنفوان جوانی قرار داشت و با سرنگونی رژیم شاه از نجف به ایران بازگشت. او در روزهای آغاز پیروزی انقلاب می‌کوشید تا شانه به شانه سیداحمد خمینی حرکت کند. در ماجرای سفر نخست‌وزیر لیبی به تهران که با مخالفت دولت موقت و شخص مصطفی چمران وزیر دفاع روبه‌رو شد، حسین خمینی در فرودگاه مهرآباد به چمران حمله فیزیکی کرد و او را نقش بر زمین کرد. وی از همان ابتدا در طیف حامیان بنی‌صدر و مجاهدین خلق قرار گرفت و در مقابل چهره‌هایی نظیر هاشمی‌رفسنجانی، آیت‌الله ربانی‌شیرازی و خلخالی موضع‌گیری نمود. در انتخابات اول ریاست جمهوری هم حمایت مشترک او، مرتضی اشراقی داماد امام سبب شد تا افکار عمومی تصور کنند که امام خمینی طرفدار بنی صدر است. اما بعدها در کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی حمایت وی از این سازمان آن قدر شدت یافت که در اردیبهشت‌ 60 و در کوران تیره شدن روابط بنی‌صدر و مجاهدین خلق با امام (ره) و به دنبال آن عزل بنی‌‌صدر، سید حسین طی یک سخنرانی در مشهد از بنی‌صدر حمایت نموده و به انتقاد از دکتر بهشتی و هاشمی رفسنجانی و توهین به شهید باهنر پرداخت. هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران چنین می‌نویسد: «ساعت 7 صبح جلسه هیأت رئیسه داشتیم؛ در آن جلسه، سخنرانی پریروز حسین آقای خمینی در مشهد مطرح و به همه مطبوعات اطلاع داده شد که حرف‌های او را ننویسند. ظهر احمد آقای خمینی و آقای صانعی ناهار مهمان من بودند، در مورد حسین آقا و صحبت‌های مشهد بحث شد، باید به هر نحو که شده سعی کنیم که محفوظ بماند. برخورد را صلاح ندانستیم و راه ارشاد را پیشنهاد کردیم.»

* برخورد قاطع امام با سید حسین

با مشخص شدن انحراف سید حسین و جانبداری وی از فتنه گران، حضرت امام بدون کوچکترین ملاحظه‌ای بر ضرورت برخورد قاطع با تحرکات وی تأکید و بخصوص بر این نکته که انتساب وی به بیت امام نباید سبب ملاحظه و تبعیض در برخورد با وی از سوی نیروهای انتظامی گردد، تصریح نمودند. به نحوی که وقتی سیدحسین در مشهد سخنرانی تحریک‌آمیز کرده و مردم معترض به او حمله‌ور شدند، وی دست به اسلحه برد و نیروهای کمیته او را از بین مردم بیرون آوردند، حضرت امام پس از اطلاع از این موضوع به مرحوم آقای اشراقی داماد خود دستور داد که با پاسداران کمیته تماس گرفته و به آنها بگوید که «سید حسین را تحت‌الحفظ به تهران برگردانند و اگر دست به اسلحه خود زد، او را با تیر بزنند.» مرحوم اشراقی در تماس با پاسداران بخش اول پیام امام را ابلاغ کرد اما به ملاحظه خویشاوندی سید حسین با امام از گفتن بخش دوم خودداری کرد. وقتی بعد از ابلاغ پیام به نزد امام آمد، حضرت امام از وی پرسیدند که آیا پیام را به پاسداران رسانده است، مرحوم اشراقی پاسخ مثبت داد، امام مجدداً و با تأکید پرسیدند که «آیا گفتی که اگر دست به اسلحه برد او را بزنند؟»، مرحوم اشراقی به دلیل ابهت امام نتوانست سخن خلاف به ایشان بگوید و ناچار گفت که چنین مطلبی را به پاسداران نگفته است!، حضرت امام مجدداً به آقای اشراقی دستور دادند که با پاسداران تماس گرفته و بخش دوم پیام را نیز به آنها ابلاغ نماید! و این نشاندهنده این بود که امام در راستای حفظ اساس نظام با هیچکس ولو با یادگار فرزند عزیز خود که وی را «امید آینده اسلام» می‌دانستند هم تعارف و ملاحظه ندارند.

با ادامه تحرکات سید حسین، امام در نامه‌ای که متن آن در جلد 14 صحیفه نور آمده، ضمن انتقاد شدید از وی، نوشتند: «پسرم حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه می‌شود. من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کوران‌های سیاسی وارد نشوند؛ من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی؛ من علاوه بر نصیحت پدری پیر، به شما امر شرعی می‌کنم که در این بازی‌های سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی؛ من به شما امر می‌کنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز.»

* ابهام در سال‌های انزوا

پس از نامه امام، سید حسین راهی قم شد و زندگی وی از آن پس در سکوت خبری گذشت که روایات متعدد از چگونگی زندگی او در سال‌های انزوا شده است. برخی براین باورند که این سال‌ها حسین مشغول فراگیری علوم دینی بوده اما برخی هم معتقدند که این انزوا او را به سوی اعتیاد و در نتیجه ناتوانی در کسب معارف سوق داد. نکته قابل ذکر دیگر اینکه پس از وفات مرحوم حاج احمد آقا، هدایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار، حرم و بیت امام به سید حسن فرزند سید احمد و نوه کوچکتر امام سپرده شد. این در حالی بود که سید حسین از لحاظ سنی از سید حسن بزرگتر بود. پس از 22 سال بی‌خبری، با سرنگونی رژیم بعث عراق سیدحسین به نجف بازگشت و در مرداد 82 در مصاحبه با روزنامه هلندی «ان آر سی هندلزبلاد» گفت: «علی‏رغم ناامنی در عراق و خطراتی که از جانب مأموران مخفی جمهوری اسلامی برایم وجود دارد اکنون فضای باز و آزاد در عراق به من امکان می‌دهد قفل سر بسته دهانم را باز کنم و آنچه را رهبران ایران به نام مذهب و خدا بر سر مردم ایران می‌آورند را افشا سازم. بدانید دیکتاتورهای مذهبی قادر نخواهند بود مانع من شوند. مهمترین خواسته من جدایی دین از حکومت است چرا که تا زمان امام دوازدهم هیچکس نمی‌تواند به نام خدا و اسلام حکومت را به دست بگیرد» انتشار این مصاحبه در رسانه‌های مختلف، آنچنان تکان‌دهنده و شگفت‌انگیز و در انتقاد از نظامی که پدربزرگ وی، رهبر کبیر و معمار آن بود، وقیح بود که حتی برای بیت امام هم سنگین آمد به طوری که مطبوعات داخل از قول یکی از نزدیکان بیت امام و بدون ذکر هویت او اعلام نمودند که اظهارات منتسب به سید حسین جعلی بوده و تکذیب می‌شود؛ اما سید حسین بار دیگر در مصاحبه صوتی با نوری‌زاده همان نظرات را تکرار و آن تکذیبیه را تکذیب کرد.

همچنین حسین خمینی در بخش دیگری از مصاحبه خود با واشنگتن پست با بیان اینکه مردم ایران باید دخالت نظامی امریکا را برای آزادی کشور خود بپذیرند افزود: «مردم ایران واقعاً به آزادی احتیاج دارند؛ آزادی واجب تر از نان شب است. اما اگر برای ایجاد آزادی راهی جز دخالت امریکا نیست من فکر می‌کنم که مردم ایران باید آن را قبول کنند؛ من هم این را قبول می‌کنم زیرا با اعتقادات و ایمان من همخوانی دارد. واشنگتن پست در پایان این مصاحبه با توهین به وی آورده است: این فرد چاق در حالیکه پیاپی سیگار می‌کشید همچنین گفت که در حال تأسیس یک مدرسه شیعی در شهر مقدس کربلا است تا بتواند عقاید اصلاح‌طلبانه خود را منتشر کند و انتظار دارد تا شهر نجف دوباره جایگاه خود را به عنوان مهم‌ترین مرکز آموزشی شیعی در جهان به دست آورد.

حسین خمینی چندی بعد به امریکا سفر کرد تا در کنار مایکل لدین تندروترین چهره نومحافظه کاران امریکا در مؤسسه اینترپرایز به سخنرانی بپردازد و لزوم حمله نظامی امریکا به ایران را تئوریزه کند اما چندی بعد حسین خمینی در عین تعجب و با استفاده از سعه صدر نظام به ایران بازگشت و در شهر قم ساکن شد.او که ارتباطات نسبتاً گسترده‌ای با سیدحسن خمینی و سیدعلی خمینی دارد، در برخی مراسم ها و دیدارها مانند دیدار با شیخ یوسف صانعی پسرعموهایش را همراهی می‌کند.

 




لیست کل یادداشت های این وبلاگ