سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را بجویید؛ هرچند در چین باشد . جستجوی دانش بر هر مسلمانیواجب است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 89 خرداد 2 , ساعت 5:53 عصر

 خلاصه وتلخیص مقاله  تناقض عرفان کیهانی با آیات قرآن3

 تهیه و تنظیم: علی ناصری راد

منبع: جام جم آنلاین

نمونه پنجم: حق تفویض

در اصل 18 آمده است:

برای بهره برداری از عرفان عملی عرفان کیهانی (حلقه)، نیاز به ایجاد اتصال به حلقه های متعدد شبکه‌ی شعور کیهانی می‌باشد و این اتصالات، اصل لاینفک این شاخه‌ی عرفانی است. جهت تحقق بخشیدن به هر مبحث درعرفان عملی، نیاز به حلقه‌ی خاص و حفاظ های خاص آن حلقه می‌باشد. اتصال به دو دسته کاربران و مربیان ارایه می‌شود، که تفویضی بوده، در قبال مکتوب نمودن سوگندنامه های مربوطه، به آنان تفویض می‌گردد. تفویض ها، توسط مرکزیت که کنترل و هدایت کننده‌ی جریان عرفان کیهانی (حلقه) می‌باشد، انجام می‌گیرد.38

1- از اصول مسلم عرفانی انحصار صفات کمال(چه صفات جلال و چه صفات جمال) در خدای متعال است. قرآن کریم سرتاسر بر انحصار کمال در خدای متعال تصریح نموده است. نمونه‌هایی از این دست عبارتند از:

الف: آیاتی که به صفاتی مانند السمیع، العلیم، الحکیم، القادر، العزیز و مانند آن ختم می‌شود.

 ب: آیاتی نظیر:

«أنَّ القُوَّةَ لِلهِ جَمِیعًا».39 توانایی تماما از آن خداست.

«إِنَّ العِزَّةَ لِلهِ جَمِیعًا».40 عزت تماما از آن خداست.

یکی از این موارد انحصار شفابخشی در خدای متعال است که در سخن حضرت ابراهیم علیه السلام آمده؛ فرمود:

«وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ».41

و نیز درباره قرآن فرمود:

«یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلمُؤْمِنِینَ».42

درباره عسل فرمود:

«ثُمَّ کُلِی مِنْ کُل الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ ألوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لایَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».43

2- نکته دیگر این که خدای متعال هر کس از بندگانش را که بخواهد از کمال خود بهره‌مند می‌کند. چنان که درباره عزّت (که در آیات پیشین منحصرا از آن خدا دانست) فرمود:

«مَنْ کَانَ یُرِیدُ العِزَّةَ فَلِلهِ العِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ..».44

«..وَلِلهِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ المُنَافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ».45

3- نکته سوم این که بهره‌مندی از کمالات الهی نیاز به شایستگی دارد. به این آیه توجه کنید:

«وَلِلهِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ المُنَافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ».46

 «الله أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ».47

4- از این نکات نتیجه می‌گیریم که عنصر شفابخشی که از کمالات الهی است تنها به افراد شایسته داده می‌شود. از این شایستگی می‌توان به حسن فاعلی تعبیر نمود. کسی که می‌خواهد شأن الهی پیدا کند باید شایستگی آن را داشته باشد. به این آیه توجه کنید که می‌فرماید: 

 

«..أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ..».

حتی ممکن است کسی از کمالات و نشانه‌های الهی بهره‌مند باشد اما با از دست دادن حُسن فاعلی آن کمال از او سلب شود؛ چنان که در سوره اعراف داستان شخصی را بازگو نموده که از آیات الهی(اسم اعظم) بهره‌مند بود48 ولی صلاحیت خود را از دست داد در نتیجه خدای متعال نیز عنایت خود را از او گرفت:

«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأ الذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الغَاوِینَ».49

- یکی از شرایط حسن فاعلی این است که شخصی که مدعی کمالی از کمالات الهی و سِمَتی از جانب اوست دست بندگان خدا را گرفته و در دست خدا بگذارد و هیچگونه ادعایی نداشته باشد. فرمود:

 «مَا کَانَ لِبَشَرٍ أنْ یُؤْتِیَهُ اللهُ الکِتَابَ وَالحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللهِ وَلَکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلمُونَ الکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ».50

5- در عرفان کیهانی چند نکته آمده که نشانگر ناسازگاری با این اصل قرآنی است. زیرا از یک سو ادعای درمان و شفابخشی مطرح شده است آن هم با این ساز و کار که یک شعور کیهانی وجود دارد و همه را با یکدیگر متصل می‌کند و با این اتصال، امکان درمان، حاصل می‌شود و از سوی دیگر برای دریافت این درمان باید حلقه‌ای از چهار عضو فراهم شود: عضو اول درمانگیر، عضو دوم درمانگر، عضو سوم، روح القدس و عضو چهارم خدا.

نکته مهم این است که درمانگر که زمینه اتصال و درمان را فراهم می‌کند باید از مرکزیت عرفان کیهانی که کنترل و هدایت کننده‌ی جریان عرفان کیهانی (حلقه) را به دست دارد سوگندنامه‌ای را امضا کند.

 در اصل 18 آمده:

اتصال به دو دسته کاربران و مربیان ارایه می‌شود، که تفویضی بوده، در قبال مکتوب نمودن سوگندنامه های مربوطه، به آنان تفویض می‌گردد. تفویض ها، توسط مرکزیت که کنترل و هدایت کننده‌ی جریان عرفان کیهانی (حلقه) می‌باشد، انجام می‌گیرد.51

و در اصل 44 آمده:

درمانگری با مکتوب نمودن سوگند نامه،مبنی بر استفاده‌ی مثبت و انسانی به فرد تفویض می‌شود و با دریافت لایه‌ی محافظ که درمانگر را در مقابل تشعشات شعور معیوب سلولی و سایر تشعشعات منفی و تداخل موجودات غیر ارگانیک محافظت می‌نماید، آغاز می‌گردد.52

سؤال این است که حق تفویض از کجا به دست آمده است؟ آیا نوعی خودمحوری و دعوت به خود نیست. این جز ادعایی بیش نیست. توصیه قرآن کریم این است که هیچ کس تحت هیچ عنوانی مردم را به سوی خود جلب نکند بلکه تنها و تنها مردم را به سوی خدا دعوت نماید «وَلَکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ».

اگر عرفان کیهانی مدعی درمان است و اگر درمان و شفا تنها از آن خداست و اگر خدا کسی را واسطه بین خود و خلق خود قرار می‌دهد پس چرا یک نفر بدون داشتن سِمت خاص از جانب خدا اهل تفویض و دستور باشد؟! این سؤال درباره هر شخصی که بخواهد اهل تفویضِ این اتصال باشد مطرح است. توجه داشته باشید این تفویض تنها برای امکان اتصال نیست بلکه برای « دریافت لایه‌ی محافظ که درمانگر را در مقابل تشعشات شعور معیوب سلولی و سایر تشعشعات منفی و تداخل موجودات غیر ارگانیک محافظت می‌نماید»53 نیز می‌باشد. یعنی مفوّض(تفویض کننده) هم امکان اتصال را فراهم می‌کند و هم لایه‌ی محافظ می‌دهد. این نوعی حق تکوینی و موجب تصرف در عالم (در مقابل تشعشات شعور معیوب سلولی و سایر تشعشعات منفی و تداخل موجودات غیر ارگانیک) است.

درواقع آیه 79 سوره آل عمران یکی از شاخصه‌های مکاتب ساختگی بشری را به دست می‌دهد و آن این که هدف این مکاتب این است که خود را مطرح کنند و مردم را به سوی خود کشانده و منافع خود را تأمین نمایند. البته ممکن این هدف آگاهانه باشد و یا این که به طور ناخودآگاه(در اثر وارد شدن بی‌حساب در راهی ناامن) به چنین هدفی کشیده شوند.

نمونه ششم: درهای آسمان

به این سه مطلب توجه کنید:

الف: عرفان کیهانی (حلقه) نوعی سیر و سلوک عرفانی است، که مباحث عرفانی را مورد بررسی نظری و عملی قرار می‌دهد؛ و از آن جا که انسان شمول است، همه‌ی انسان‌ها صرف نظر از نژاد، ملیت، دین، مذهب و عقاید شخصی، می‌توانند جنبه‌ی نظری آن را پذیرفته و جنبه‌ی عملی آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند.54

ب: اصل 17: در مسایل آسمانی (معنوی) تسلیم و در مسایل زمینی(دنیوی) تلاش، عوامل تعیین کننده هستند.55

ج: اصل 33: تسلیم در حلقه، تنها شرط تحقق موضوع حلقه‌ی مورد نظر است؛ در غیر این صورت، باید از توان‌های فردی استفاده شود که آن نیزمحدودیت خواهد داشت.56

حاصل جمع این سه فراز این است که در عرفان کیهانی برای تشکیل حلقه و اتصال به شعور کیهانی و کسب فیض خدا و درمان، دین و مذهب شخص مهم نیست؛ زیرا این مکتب انسان‌شمول است. از سوی دیگر چون جریان اتصال کیهانی امری آسمانی(معنوی) است و در مسایل آسمانی (معنوی) تسلیم تعیین کننده است تنها کافی است شخص تسلیم باشد تا موضوع حلقه مورد نظر تحقق یابد. بنابراین درهای آسمان برای هرکسی با هر دینی باز خواهد بود.

این معنا با آیه قرآن که می‌فرماید:

«إِنَّ الذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أبْوَابُ السَّمَاءِ وَلا یَدْخُلُونَ الجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الجَمَلُ فِی سَمِّ الخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی المُجْرِمِینَ».57

تناقض داشته و ناسازگار است. اگر در این مکتب برای هیچ انسانی محدودیتی نیست و به اصطلاح انسان‌شمول است پس هر کسی با هر مکتب و مذهبی که دارد می‌تواند در این جریان وارد شود هر چند آیات الهی را تکذیب ‌کند، جنابت ‌کند، خیانت کند، علیه قرآن حرف بزند، به احکام شریعت عمل نکند و در جامعه فساد و فحشا راه بیاندازد و....

در حالی که قرآن می‌فرماید: کسانی که آیات الهی را تکذیب می‌کنند و سرپیچی می‌نمایند یعنی آگاهانه بر خلاف آن رفتار می‌کنند درهای آسمان برای آنان باز نمی‌شود. بی‌شک منظور از آسمان در این آیه شریفه آسمان مادی نیست. بنابراین دست کم برخی از انسان‌ها از برکات آسمانی محروم خواهند بود و این با انسان‌شمول بودن نمی‌سازد.

یادآوری آیه‌ای دیگر در اینجا بجاست که فرمود:

«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ ذَلِکَ بأنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَاللهُ لا یَهْدِی القَوْمَ الفَاسِقِینَ».58

این آیه خطاب به پیامبر اکرم ص است درباره مشرکین و می‌فرماید: آنان قابلیت خود را از دست داده‌اند: براى شان آمرزش بخواهى یا براى شان آمرزش نخواهى، اگر هفتاد بار براى آنان طلب آمرزش کنى، پس خدا آنان را نمى‏آمرزد! این بدان سبب است که آنان به خدا و فرستاده‏اش کفر ورزیدند و خدا گروه نافرمانبرداران را راهنمایى نمى‏کند.

 

 

 

 

نمونه هفتم: چرا روح القدس

در اصل 23 آمده:

هنگامی که انسان درخواستی داشته باشد، مستقیماً از خدا درخواست می‌کند(فَاستَقِیمُوا اِلیه) ولی جواب درخواست او از طریق شبکه‌ی شعور کیهانی (ید الله، روح القدس، جبرئیل و...) پاسخ داده خواهدشد.59

چه دلیلی بر این تعیین واسطه‌گری روح القدس وجود دارد؟ در کجای عرفان و معارف اسلامی چنین مطلبی یافت می‌شود! چه دلیلی براین مطلب دارید آیا به صرف این که انسان ادعا کند دو نفر با یکدیگر حلقه وحدت(ان هم وحدت ادراکی؟) تشکیل دهند روح القدس حاضر می‌شود! «هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ».60

در آیه

«وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ».61

سخن از این است که هر گاه انسان درخواستی از خدای متعال داشته باشد خود او اجابت می‌کند. در آیه هیچ واسطه‌ای در میان نیست. حضرت ابراهیم علیه السلام نیز فرمود: وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِین».62

رابطه روح القدس و درمان را در چه مکتبی می‌توان یافت؟ در نقدهای دیگر به این موضوع اشاره خواهیم داشت.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ